جستجوی این وبلاگ

میرحسین موسوی/ مشاهده فیلم های تکان دهنده عاشورا نشان می دهد که اگر شعارها و حرکات جاهایی به سمت افراط غیر قابل قبول کشانده می شود، ناشی از به زیر انداختن افراد بی گناه از روی پل ها و بلندی ها

۱۳۹۰ مرداد ۲۴, دوشنبه

تشخیص پزشک: ایجاد چسبندگی پرده ی گوش بر اثر ضربه همسر عبدالله مومنی: با دستبند سبز به بیمارستان آمده بود تا مردم بدانند که او «سبز» است



کلمه-زهرا صدر:
عبدالله مومنی ظهر امروز برای معاینه ی آسیب دیدگی پرده ی گوش خود به بیمارستان رفت.
فاطمه آدینه وند، همسر این فعال دانشجویی دربند میگوید: شنوایی یکی از گوشهایش خیلی ضعیف شده و پرده ی گوش دیگرش چسبیده به گوش که دکترها گفتند احتمالا به خاطر ضربه بوده است. به گفته ی وی این آسیب دیدگی از اثرات ضرب و شتم و شکنجه های ایام بازداشت آقای مومنی است.
فاطمه آدینه وند که امروز در بیمارستان پس از ۵ ماه موفق شده همسرش را از نزدیک ببیند از برخورد خوب و روحیه دهنده ی عابران گذری می گوید و تصریح می کند:  خیلی ها وقتی رد میشدند می گفتند اقا ایشان سبز بوده که گرفتیدش؟ بر اساس این گزارش، عبدالله مومنی امروز با یک دستبند سبز آمده بوده تا اعلام کند که یک “سبز” است.
پیش از این عبدالله مومنی در نامه ای به رهبری پرده از برخوردهایی که در دوره ی بازداشت موقت و بازجویی شده بود، برداشته و از “شکنجه شدید، اعترافات ساختگی و محاکمه نمایشی و فقدان کامل استقلال قضایی در محاکمه اش” سخن گفته بود.
مؤمنی که محکومیتش را در زندان اوین می گذراند، یازده ماه پس از انتشار نامه ی سرگشاده خطاب به رهبری از بند ۳۵۰ زندان اوین به دادسرای این زندان احضار و اتهامات جدید به او تفهیم شده است.
نامه عبدالله مومنی که در زمان انتشار موجب بهت افکار عمومی شد، به عنوان یکی از مهم ترین اسناد مظلومیت اسرای جنبش سبز و رفتارهای غیرقانونی و منش ماموران امنیتی و بازجویان شناخته شد.
متن کامل مصاحبه ی کلمه را با همسر عبدالله مومنی با هم می خوانیم:
گویا امروز آقای مومنی به بیمارستان منتقل شدند از آخرین وضعیت جسمی ایشان خبر خاصی دارید؟
بله امروز توانستیم بعد از مدت ها که دادستانی گفته بود از پزشک وقت بگیریم، ایشان را برای درمان مشکلات گوش و پوست که در زندان به آن دچار شده بود به بیمارستان رسول اکرم ببریم.
ظهر عبدالله به همراه سه تا مامور آمد و نکته ی جالب این بود که به دستش دستنبد نزده بودند. اول اصرار داشتند که پزشک های درمانگاه ایشان را ببینند اما من قبول نکردم و آن ها هم نهایتا پذیرفتند و متخصص گوش ایشان را معاینه کرد.
نتیجه ی معاینه پزشک چه شد؟
شنوایی یکی از گوشهایش خیلی ضعیف شده و پرده ی گوش دیگرش چسبیده به گوش که دقیقا معلوم نیست چرا این اتفاق افتاد. البته دکترها گفتند که احتمالا به خاطر ضربه بوده است.
مشخص شده است که این ضربه برای چه وقتی است؟ جدیدا اتفاقی افتاده یا برای قبل است؟
نه جدید نیست. اصلا جدیدا اتفاقی برایش نیفتاده. این ضربه متعلق به دوران بازجویی های دو سال قبل است.
تشخیص دکترها چه بود؟ آیا قابل درمان است مشکل ایشان یا خیر؟
دکترها گفتند اگر زودتر می آمد میتوانستند کمی جلوی پیشروی و از بین رفتن شنوایی را بگیرند اما الان دیگر دیر شده است. حالا دکتر یک سری دارو و قطره داد و گفت که بعد از مصرف دارو باید دوباره بیاید تا ببینند چطور میشود درمان را پیگیری کرد.
مشکل قانونی ندارد مراجعه ی دوباره به پزشک یا مجبورید تمام این مراحل را دوباره طی کنید؟
من امیدوارم که بتوانم دوباره عبدالله را بیاورم اینجا و مشکلی برای ادامه ی درمان پیش نیاید. چون واقعا از بیماری هایی که دچارش شده در عذاب است و رنج می برد.
مشکل پوستی هم هدیه ی زندان است به ایشان یا از قبل مشکلاتی داشته اند؟
در دوره ی بازداشت موقت سلول و فضایی که در آن نگهداری می شده خیلی غیربهداشتی بوده و از آن زمان قارچ پوستی گرفته و هم هنوز فرصت درمان پیدا نکرده ظاهرا تازگی ها خیلی اذیت کننده و بدتر شده است.
برخورد ماموران امروز با شما و آقای مومنی چطور بود؟
اول که آمده بودند برخوردشان بد نبود، یعنی معمولی بود. ولی بعد از مدتی خیلی تند شدند. با اینکه من کسی را با خودم نبرده بودم و بچه ها هم مدرسه بودند و من بعد از ۵ ماه عبدالله رو از نزدیک دیدم اما باز هم مانع نزدیک شدن ما به هم می شدند.
البته خود من هم رفته بودم تا هم هماهنگی ها را انجام دهم و هم هزینه ها را پرداخت کنم. چون عبدالله که پول همراهش نبود. مامورها حتی برای سلام و احوال پرسی هم به ما تذکر دادند و اجازه نمیدادند. من اعتراض کردم و گفتم “من که چیزی همراه ندارم و دستم خالی است. من کاری ندارم و فقط میخواهم برای چند دقیقه بنشینم کنار همسرم.” گفتند “رییس دستور داده که اصلا ملاقاتی شکل نگیرد.” من هم گفتم “این ملاقات نیست. تازه من رعایت ملاحظات شما را کرده ام. حتی هیچ کدام از اقوام را هم نگذاشتم که بیایند ولی میخواهم الان پیش شوهرم باشم.”
به خاطر فشارهایی که به ایشان در این مدت آمده از نامه ای که نوشتند پشیمان نیستند؟
نه مگر میشود که وقتی به شما ظلمی شده و شما آن را فریاد کرده ای پشیمان شوی؟ عبدالله اصلا پشیمان نیست و معتقد است کار درستی انجام داده است.
روحیه ی آقای مومنی چطور بود؟
روحیه ایشان که خیلی عالی بود. مثل یک سال و نیم اخیر خیلی محکم و خوب بود. یک دستبند سبز قشنگ هم به دستش بسته بود تا مردم بدانند که او خلافکار نیست و یک عضو جنبش سبز است.
برخورد مردم عادی که شما و ایشان را می دیدند چطور بود؟
خانواده هایی می آمدند و می پرسیدند که ایشان چه کسی هستند و وقتی من جواب میدادم برایش دعا می کردند. یکی از سربازها گفت ایشان اغتشاشگر بوده و الان زندانی امنیتی است و من همانجا توضیح دادم که شوهر من اغتشاشگر نبوده و یک فرد فرهنگی بوده و هست و الان هم به دلایل سیاسی در زندان است.
من برای کسانی که سوال می کردند توضیح دادم که عبدالله در ستاد آقای کروبی فعال بوده و هیچ خلافی نکرده است. مردم مرتب می پرسیدند درباره ی او و یکسره دعایش میکردند. حتی واکنشهایی بود که جالب بود. خیلی ها ابراز خوشحالی میکردند که او را از نزدیک می بینند. همه ی کسانی که سوال می کردند غریبه بودند اما مرتب با من همدردی می کردند و جمله هایی می گفتند که خیلی روحیه دهنده و خوب بود.
می گفتند که خدا به شما صبر دهد. شماها برای این مملکت زحمت کشیدید افتخار ما هستید. می گفتند از چهره ی ایشان مشخص است که آدم خوبی هستند و ذره ای به خلافکارها شباهت ندارند. مردم می فهمیدند و خیلی توضیح لازم نبود. خیلی ها وقتی رد میشدند می گفتند اقا ایشان سبز بوده که گرفتیدش؟
آقای مومنی از بند ۳۵۰ و هم بندی های خود خبری نداشتند؟
من پرسیدم می گفت حال همه خوب و روحیه ها هم در این ماه مبارک قوی است. من کمی نگران غذا بودم به خاطر ماه رمضان که گفت نگران نباش غذای زندان اصلا خوب نیست و ما خودمان با بچه ها درست میکنیم و مشکلی نداریم.

هیچ نظری موجود نیست: