جستجوی این وبلاگ

میرحسین موسوی/ مشاهده فیلم های تکان دهنده عاشورا نشان می دهد که اگر شعارها و حرکات جاهایی به سمت افراط غیر قابل قبول کشانده می شود، ناشی از به زیر انداختن افراد بی گناه از روی پل ها و بلندی ها

۱۳۹۰ اسفند ۲۹, دوشنبه

سال 1391 پیشاپیش مبارک




http://harfehesabha.blogspot.com/2012/03/blog-post.html


ندا آقا سلطان و دیگر شهیدان سبز اگر بودند الان برای عید نوروز آماده میشدند




همین فقط خواستم بگم اگه میخواستن الان به راحتی میتونستن کنار ما باشند وعید
نوروز کنار عزیزاشون باشند.این عزیزان رو از یاد نبریم.



زهرا رهنورد: نگران نباشید؛ من پیرو حضرت زهرا(س) و فرزند لرستانم

چکیده :مهندس موسوی با تاکید بر اینکه شرایط نگهداری و رفتار با آنها غیر قانونی است و هیچ امنیتی در این شرایط برایشان متصور نیست به دختران خود گفته است: پناه اصلی در هرحال و همیشه خداست. وی همچنین از اینکه فرزندان ایستادگی آنها بر مواضعشان را بگوش همدلان رسانده اند اظهار رضایت کرده و همچنان مسیر پیش رو را با همه سختیهای آن روشنی بخش و امیدوار کننده خوانده است ...

همانطور که پیش از این در خبرها منتشر شده بود هفته گذشته دختران دکتر رهنورد و مهندس موسوی بعد از مدت طولانی بی‌خبری با پدر و مادر خود دیداری داشتند که در آن میرحسین موسوی و زهرا رهنورد ضمن تاکید بر مواضع پیشین مردم را به صبر و گذشت و استقامت دعوت کردند.
به گزارش کلمه، اما این دیدار خانوادگی که پس از چند ماه دوری برگزار شد با حاشیه و متن هایی همراه بود که بازگو کردن آن برای مردم مهم و امید بخش خواهد بود.
براساس گفته های دختران خانم رهنورد آن روز هنگامی که مادر وارد شد تنش هیجانی زیادی داشتند چرا که ماموران تا لحظه ورود به خانه به آنها نگفته بودند که به کجا منتقلشان می کنند. همچنین ایشان به شدت نگران رفتارها در این چند ماه با فرزندانشان بودند. ظاهرا در حالی‌که از این سو فشارهای پی درپی از جمله اخراج از محل کار و بازجویی و ممنوع الخروجی و تهدید و انواع مزاحمت ها بوده است در سوی دیگر و نزد پدر و مادر درباره این رفتارها تا جای ممکن غلو شده بود، به طوری که این دو شدیدا در بدو ورود نگران سلامت دختران بودند و تا دقایق طولانی این حالت وجود داشته است.
اما از نکات جدی و چشمگیر نگرانی این دو همراه جنبش مبنی بر رای دادن فرزندانشان بوده بطوری که از آنها پرسیده اند که آیا مطمئن باشیم که رای نداده اید؟ همچنین در پاسخ به نگرانی متقابل فرزندان خانم رهنورد گفته است واضح است که رای نداده ایم. چه چیزی عوض شده است؟ پرسش های مکرر پدر و مادر نشان و دلالت بر خلاف گویی ماموران به آن ها در این زمینه داشته است.
* دختران به مادرشان گفته اند که در غیاب شما موارد متعددی از مشکلات ایجاد شده توسط حکومت وجود دارد اما آنها مفتخرند که برای حق اینها را با سربلندی تحمل می کنند. اینکه دربند بودن آنها بهتر از آن آزادی است که در آن مصالحه ای برای نادیده گرفتن حق باشد.
* آنها در این دیدار از خانم رهنورد خواسته اند که حداقل بخشی از آنچه که به آنها می رود را بازگو کنند که مادر در جواب آنها گفته، از خدا بخواهید که ما مصداق آیه “إن الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکة ألا تخافوا ولا تحزنوا وأبشروا بالجنة التی کنتم توعدون” باشیم.
* خانم رهنورد این نکات را در پاسخ به دلنگرانی های اعضای خانواده نیز بیان کرده و گفته است که برای رستگاری شرط هایی در همین آیه هست و آن استقامت و «نه گفتن» به هر قدرتی است و اینکه حاضر نشدن به بندگی غیر خدا سخت است و کار سخت نتیجه اش این پاداش لطیف است.
* در این ملاقات محدود خانم رهنورد گفته اند که ماموران می گویند که شما (دختران) فعالیت زیاد دارید و فرزندان نیز با رد اظهارات خلاف واقع زندانبانان گفته اند که ما با توجه به دروغ پردازی هایی که این روزها از هر طرف در جریان است و ابهام در شرایط، با همه سختی هایی که بوده تنها کاری که کرده ایم رساندن بخشی از حرف ها و نظرات شماست که از شایعات جلوگیری کند و یا سلامتی جسمی شما را در همین شرایط غیر قانونی مورد توجه قرار دهد.
* مهندس موسوی با تاکید بر اینکه شرایط نگهداری و رفتار با آنها غیر قانونی است و هیچ امنیتی در این شرایط برایشان متصور نیست به دختران خود گفته است: پناه اصلی در هرحال و همیشه خداست. وی همچنین از اینکه فرزندان ایستادگی آنها بر مواضعشان را بگوش همدلان رسانده اند اظهار رضایت کرده و همچنان مسیر پیش رو را با همه سختیهای آن روشنی بخش و امیدوار کننده خوانده است.
* در انتهای گفتگو و در حالی‌که ماموران مدام صحبت ها را قطع کرده و می خواستند که مادر و پدر آماده رفتن باشند و مصر بودند که به گوش بچه ها برسانند که هیچ خبری ندهند، میرحسین به کنایه گفته است: اگر ایشان (زندانبان) تا این حد ناراحت است، سکوت خبری شما بیشتر نشان دهنده آن چیزی است که بر ما می رود.
* میرحسین همچنین تاکید کرده است: برای خدا و در راه حق باید صبر کرد. نه تنها صبر بلکه باید صبر و گذشت کرد.
* هنگام خداحافظی، وقتی که این دو همراه جنبش سبز توسط ماموران برده می شدند، دختران نیز مادر و پدر را به آرامش و صبر فراخوانده و به آنها گفته اند اگر ما مطمئن باشیم که آن چنان که تا امروز ذره ای تردید در این راه نداشته اید، اینهمه سختی را همچنان با قدرت روحی بالا تحمل می کنید، آن وقت ما هم می توانیم این وضعیت بی خبری ها و آزارها را راحت تر تحمل کنیم؛ خانم رهنورد در جواب دخترها گفته اند که نیازی به دلداری به ما نیست. ما خدایی داریم.  این هنرمند برجسته کشورمان سپس با تاکید گفته است که من دختر لرستانم و از آن مهمتر اینکه خود را پیرو حضرت زهرا می دانم و معلم من برای مقاومت در این وضع این چیزها است که در این هنگام ماموران صحبت ها را قطع کردند…



پس از هفتاد روز اعتصاب غذا و مقاومت؛ مهدی خزعلی آزاد شد

چکیده :این فعال سیاسی در این مدت بر اثر اعتصاب غذا بیش از سی کیلو وزن کم کرده و شدت ضعف بدنی او به حدی است که این اواخر دیگر رمق راه رفتن نداشته و برای راه رفتن به ناچار از عصا استفاده می کرده است....

مهدی خزعلی ساعتی پیش، پس از ۷۰ روز بازداشت و اعتصاب غذا آزاد شد.
به گزارش خبرنگار کلمه، مهدی خزعلی پس از ۷۰ روز بازداشت و اعتصاب غذا در بندهای ۳۵۰ و ۲۰۹ اوین ساعتی پیش با قرار کفالت، آزاد شد.
بنا به خبرهای رسیده به کلمه، این فعال سیاسی در این مدت بر اثر اعتصاب غذا بیش از سی کیلو وزن کم کرده و شدت ضعف بدنی او به حدی است که این اواخر دیگر رمق راه رفتن نداشته و برای راه رفتن به ناچار از عصا استفاده می کرده است.
این نویسنده ی منتقد و رزمنده دوران دفاع مقدس از روز اول بازداشت خود و در اعتراض به خشونت مامورین امنیتی هنگام بازداشت دست به اعتصاب غذا زده بود.
خشونت مامورین وزارت اطلاعات در هنگام بازداشت به حدی بود که موجب شکستگی دست و آسیب دیدگی دندان و پایش شده بود که پس از بازداشت به مدت سه هفته دست ایشان در گچ بود.
درمدت بازداشت بارها حال جسمی وی وخیم شد تا آنجا که یک بار بر اثر حمله قلبی منجر به بستری شدن در بخش سی سی یو بیمارستان طالقانی شد و در آنجا نیز نیمه شب توسط مامورین امنیتی به بیمارستان دیگری منتقل شد تا تحت نظر مامورین امنیتی باشد.
مهدی خزعلی ۲۵ روز ابتدای بازداشت در سلول انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین نگهداری شد، سپس به بند ۳۵۰ منتقل شده و مجدد در پانزده روز اخیر در بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات در سلول انفرادی بود.
بر اساس شاهدان عینی و هم بندان وی در بند ۳۵۰ اوین اثربخشی مهدی خزعلی بر روی همبندی ها و سایر زندانیان به حدی بود که مامورین وزارت اطلاعات با بودن وی در بند عمومی مخالفت میکردند.
لازم به ذکر است برای آزادی وی از مادرش کفالت اخذ شده است.

۱۳۹۰ اسفند ۲۸, یکشنبه

امین حیایی دمت گرم در بی شرفی وبی حیایی رکرد زدی از خون ندا خجالت نکشیدی

امین حیایی دمت گرم در بی شرفی وبی حیایی رکرد زدی از خون ندا خجالت نکشیدی از گریه های مادر سهراب چطور ای پسفطرت


http://jsm1388.blogspot.com/2012/03/2-10.html

به حرمت 2 سال و 10 ماه مقاومت مظلومانه ی جنبش سبز این فیلم تماما حکومتی را تحریم می کنیم.

http://bonbasteakhtar.blogspot.com/2012/03/blog-post_5545.html

خواستم به رسم ادب به شما سلام کنم، اما دیدم حیف از ادب که به پای موجود نان به نرخ روز خوری چون امین حیایی مصرف بشه.  خواستم آقای حیایی صدات کنم اما نشونه ای از مردونگی تو وجودت پیدا نکردم.پس باهات راحت حرف میزنم.
از همون روزی که تو فیلم اخراجی ها به مقام دلقکی ده نمکی رسیدی میشد حدس زد که آیندت به کجا ختم میشه.از وقتی با محمد رضا شریفی نیا که نام خانوادگیش تضاد عجیبی با ماهیتش داره دمخور شدی میشد فهمید که عزمت رو جزم کردی که پروژه منفوریتت رو کلید بزنی. وقتی اخراجیهای ۲ و ۳ رو بازی کردی و برای دومین و سومین بار مقام دلقک تمامی رو از ده نمکی و شمقدری گرفتی خیلی ها تعجب کردن تا اینکه وقاحت و مزدوری رو به حد اعلا رسوندی.
خیلی دوست دارم بگی چرا؟تو که به شعار های فیلم قلاده های طلا اعتقاد نداری.تو که ماهیت شوم این حکومت رو میدونی.نمیگم مثل فاطمه معتمد آریا و یا رامین پرچمی اعتراضت روبطور علنی نشون بده و عواقبش رو هم(ممنوع الکار شدن و زندان)بپذیر،  چون میدونم وجودش رو نداری ، اما میتونی دهانت رو ببندی و مثل خیلی هاي دیگه دم نزنی.انگار نه خانی اومده نه خانی رفته!اما نمک پاشیدن به زخم مردم چرا؟
شریفی نیای بی شرافت با تو چه کرد؟ خودت خوب میدونی آخر عاقبتت به کجا میکشه.حامد کمیلی رو دیدی؟ مجبور شد  براي بازي در فيلم حكومتي پايان نامه با سرشکستگی معذرت خواهی کنه ؟آیا شریفی نیای بی شرافت - دوست گرمابه و گلستانت- برات تعریف نکرد که به علت اعتراض مردم در حضور دو دخترش مجبور شد سالن کنسرت محسن یگانه رو ترک کنه؟فیلم معذرت خواهی رضا رویگری رو ندیدی؟
از خشم مردم نمی ترسی؟فکر کردی میتونی تی شرت سبز بپوشی و همه طرفدارای موج سبز رو مزدور انگلیس و اسراییل نشون بدی و بعد هیچ کس هم به کارت کاري نداشته باشه؟ بیا رک باشیم...نکنه توهم مثل شریفی نیای بی شرافت و یا احمد نجفی کثیف ریگی به کفشت داشتی و حالا مجبوری به حکومت باج بدی؟
همدیگرو میبینیم امین حیایی بی حیا ... و اینو بدون مردم قلاده طلا رو به گردنت میندازن

۱۳۹۰ اسفند ۱۶, سه‌شنبه

تصاویری از حماسه ی دژمن شکن مردم در روز انتخابات+عکس از 6 حوزه ی رای گیری توسط لینک گزار

http://yaredabestanieto1988.blogspot.com/2012/03/6.html
 
 
امروز با عذرخواهی از همه ی دوستان با توجه به ویزا ندادن جمهوری اسلامی به خبرنگاران خارجی جهت بایکوت اطلاع رسانی؛ تصمیم گرفتم حصر خانگی خودموبشکنمو سری به چند حوزه ی رای گیری در سطح شهر بزنمو مشاهدات خودمو به صورت تصویری و مستند با ذکر جزییات اینجا واستون به اشتراک بذارم...هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است...



حوزه ی رای گیری شماره 1324
مدرسه ی راهنمایی حضرت زینب ساعت15:19
خیابان انقلاب بعد از خیابان ابوریحان
سربازی که اونجا نشسته بودو داشت مگس میپروند خسته شدو رفت تو بشینه منم از این فرصت استفاده کردمو عکسمو گرفتنم!!!


حوزه ی رای گیری شماره ی 646
خیابان ولی عصر؛هنرستان فنی رسالت
ساعت 15:32
کلا تو چند دقیقه ای که اونجا معطل بودم تا تونستم عکسی بگیرم فقط یه پیرزنو دیدم که از اونجا خارج شد!!!



حوزه ی رای گیری شماره ی 659
گمرک جمهوری اسلامی ایران؛خیابان ولیعصر
ساعت 15:47
همونطور که از اسمش پیداست این حوزه یکی از حوزه های اصلی محسوب میشه؛حوزه ای که تو انتخابات 88 یکی از دوستام گفت 50 دقیقه تو صف بوده تا تونسته اینجا رای بده.
اشتباه نکنید!!!خانم و آقای محترمی که تو تصویر مشاهده میکنید در حال عبور از اونجا بودند!!!
همونطور که میبینید خبری از رای دهنده ای نیست.........




حوزه ی رای گیری شماره ی 686
سازمان دامپزشکی کشور؛خیابان ولیعصر؛سر خیابان سید جمال الدین اسد آبادی
ساعت 16:03
عکس گرفتن از اینجا خیلی دردسر داشت دوتا مامور لباس شخصی دم در وایساده بودن؛چیزی نمونده بود بهم مشکوک بشن!!!اما من کار خودمو کردم!!!
همونطور که در عکس مشاهده میکنید صفهای طویل چند کیلومتری جلوی این حوزه برای رای دادن تشکیل شده البته به صورت کاملا نا مرئی!!!



حوزه ی رای گیری شماره 612
میدان انقلاب
ساعت16:33
این حوزه به دلیل قرار گرفتن در میدان انقلاب طبیعتا باید یکی از شلوغ ترین حوزه های رای گیری می بود اما به رغم پیاده رو پر تردد خبری از تشکیل صف و حماسه ی دژمن شکن نبود.در طول 15 دقیقه ای که واسه خوردن تی تاپ من اونجا بودم به جز چند بانوی چادری کسی داخل نرفت!!!




حوزه ی رای گیری شماره ی 621
دبستان دکتر چمران
خیابان آزادی؛تقاطع قریب
ساعت 17:01
وضعیت این حوزه به قدری تاثر انگیز بود که چیزی نمونده بود خودم تحت تاثیر آرامش اینجا قرار بگیرمو برم رای بدم!!!

توضیحات تکمیلی:
سرعت جابجایی بین حوزه های مختلف توسط اینجانب به این دلیله که بنده از موتورسیکلت استفاده کردم.
به جز حوزه های فوق از چندین حوزه ی دیگه که اوضاع مشابهی داشتند گذشتم اما فقط به همین چند نمونه به جهت قرار داشتنشون رو خیابانهای اصلی اکتفا کردم.
12 اسفند 90
یار دبستانی تو

مسعود علیزاده، شاهد و قربانی کهریزک گزارشی از وضعیت یک بازماندهٔ کهریزک؛ پروندهٔ بازِ یک زخم

چکیده :نخستین بار اواخر تیر ۸۸ در اوین و خطاب به سعید مرتضوی از شکنجه و شرایط غیرانسانی در کهریزک سخن گفت و تمامی تهدید‌ها برای وادارکردن او به سکوت از‌‌ همان روز آغازشد. او از بازداشت شدگان کهریزک بود و همچون زنده یادان محسن روح الامینی، امیر جوادی فر، محمد کامرانی و رامین آقازاده قهرمانی در این بازداشتگاه شکنجه شد اما نمرد تا شهادت دهد و دو سال و هفت ماه است با تن زخمی و روح مجروح، دربارهٔ شرایط غیرانسانی بازداشتگاه کهریزک و کشته شدن تعدادی از همبندانش و شکنجه شدن تعدادی دیگر شهادت می‌دهد. ...

کلمه-لیلا ملک محمدی:
نخستین بار اواخر تیر ۸۸ در اوین و خطاب به سعید مرتضوی از شکنجه و شرایط غیرانسانی در کهریزک سخن گفت و تمامی تهدید‌ها برای وادارکردن او به سکوت از‌‌ همان روز آغازشد. او از بازداشت شدگان کهریزک بود و همچون زنده یادان محسن روح الامینی، امیر جوادی فر، محمد کامرانی و رامین آقازاده قهرمانی در این بازداشتگاه شکنجه شد اما نمرد تا شهادت دهد و دو سال و هفت ماه است با تن زخمی و روح مجروح، دربارهٔ شرایط غیرانسانی بازداشتگاه کهریزک و کشته شدن تعدادی از همبندانش و شکنجه شدن تعدادی دیگر شهادت می‌دهد.
وقتی او را با زخم‌های عفونت کرده از کهریزک به اوین بردند و در حضور سعید مرتضوی دربارهٔ شکنجه‌های کهریزک سخن گفت مرتضوی او را تهدید کرد که نباید دربارهٔ اتفاقات این بازداشتگاه با کسی سخن گوید و پس از آنکه پذیرفت دربارهٔ همه چیز سکوت کند برای مداوای زخم‌های عفونت کردهٔ سرش، صورتش، دست‌ها و پا‌هایش به بهداری اوین فرستاده شد. اما این جوان پس از آزادی سکوت نکرد و با وجود تمامی خطراتی که او را تهدید می‌کرد از سعید مرتضوی شکایت کرد؛ با خبرنگار تلویزیون دربارهٔ شکنجه در کهریزک گفت‌و‌گو کرد؛ از سایر بازداشت شدگان کهریزک خواست از شکایت خود منصرف نشوند؛ با خانواده‌هایی که عزیزی را در حوادث پس از انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ از دست داده‌اند، ارتباط برقرار کرد و با آن‌ها همدل شد و در تمامی دو سالی که پس از فاجعهٔ کهریزک در ایران ماند، ‌گاه و بی‌گاه از سوی سعید مرتضوی تهدید شد و تهدید‌ها آن قدر پیش رفت که او شبی نزدیک خانه‌اش از سوی دو مرد با چاقو مورد حمله قرار گرفت و طحال و پردهٔ دیافراگمش پاره شد. او معتقد است این حمله نیز از سوی سعید مرتضوی برنامه ریزی شده بود و برای این گفتهٔ خود شواهدی دارد که در ادامهٔ این نوشته خواهد آمد.
این جوان معترض به تقلب در انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ سرانجام با تنِ زخمی، هفدهم مرداد ۹۰ از ایران می‌گریزد و پس از عبور از کوه‌های مرزی خود را به ترکیه می‌رساند. او اکنون در ترکیه است و هر از گاهی رسانه‌ای سراغ او را می‌گیرد و دربارهٔ روند شکایت بازداشت شدگان کهریزک با او گفت‌و‌گو می‌کند. آخرین بار هم در نامهٔ مفصلی به احمد شهید، دربارهٔ نقض حقوق بشر در بازداشتگاه‌های ایران شهادت داده است؛ اما کسی تا کنون دربارهٔ خودِ او حرفی نزده یا مطلبی ننوشته است. این نوشته دربارهٔ مسعود علیزاده، جوان بیست و هشت ساله‌ای ست که اکنون بدون طحال و با پردهٔ دیافراگم پاره شده، در یکی از شهرهای کوچک ترکیه مصاحبه با دفتر کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل را انتظار می‌کشد.
هنوز جای دشنهٔ تلخ در گرده‌اش تیر می‌کشد
دربارهٔ دستگیری مسعود و اتفاقاتی که در کهریزک برای او افتاد و فجایعی که در آن بازداشتگاه شاهد بود، که برخی نیز برای نخستین بار گفته می‌شود، خواهم نوشت اما وضعیت کنونی این جوان در ترکیه مهم‌تر از روایت گذشتهٔ اوست. زخم‌های علیزاده هنوز در ایران به طور کامل درمان نشده بود که خارج شد و مشکل اصلی او اکنون توقف در فرایند درمان، در دسترس نبودن دارو و امکانات زیستی نامناسبی ست که هر لحظه بیماری‌اش را تشدید می‌کند. او طحال ندارد و بدنش از تمیزسازی خون ناتوان است؛ بنابراین باید به طور پیوسته و مناسب واکسینه شود تا از ابتلا به بیماری‌های عفونی خطرناک مانند هموفیلی و هپاتیت مصون بماند. مسعود طبق دستور پزشکش در تهران، باید چهار ماه پیش واکسنی تزریق می‌کرد اما می‌گوید داروخانه‌های شهری که در آن زندگی می‌کند این واکسن را ندارند. او از بیمارستان‌‌ همان شهر نامهٔ پزشکی دارد و در آن نامه به مشکلات جسمیِ جدی او اشاره شده است. او این نامه را به ضمیمهٔ نامه‌ای که خود نوشته، به دفتر سازمان ملل در ترکیه فرستاده و خواسته است برای پیدا کردن این واکسن او را کمک کنند اما تا کنون هیچ کمکی دریافت نکرده است. از طرفی مردم بسیاری از شهرهای ترکیه در ماه‌های سرد سال، خانه‌های خود را با زغال سنگ گرم می‌کنند و در زمستان‌ها، هوای شهرهای کوچک آلوده به دود زغال سنگ است. او در بیرون از خانه مشکل تنفس دارد و ناگزیر است در خانه بماند و خانه‌اش را هم نمی‌تواند با زغال سنگ گرم کند. انرژی در ترکیه گران است و او قادر نیست خانه‌اش را با برق گرم کند.
مسعود از سوی نهادهای رسمی ایرانی که کمک به پناهجویان در دستور کارشان قرار دارد نیز تا کنون کمک نقدی دریافت نکرده است. طبق برنامه ریزی دفتر کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل در ترکیه، او باید در ماه می‌۲۰۱۲ برای انجام مصاحبهٔ اصلی به این دفتر مراجعه کند و با توجه به اینکه نخستین بار اواسط آگوست ۲۰۱۱ مراجعه کرده بود این مدت زمانی برای رسیدگی به کار یک پناهجوی بیمار، طولانی به نظر می‌رسد و نشان می‌دهد نهادهای مرتبط با امور پناهجویان برای سرعت دادن به انجام کارهای پرنده‌اش نیز کمکی نکرده‌اند. مشخص نیست پس از انجام مصاحبهٔ اصلی، او چه مدتِ دیگر باید در انتظار دریافت پاسخ از سوی سازمان ملل باشد. مسعود جزو پناهجویانی ست که در زلزلهٔ وان خسارت دید و چهار شب به ناگزیر در خیابان خوابید. او می‌گوید دفتر امور پناهندگی سازمان ملل در ترکیه قرار بود پرونده پناهجوهای زلزله زده را در اولویت قرار دهد اما نداد و اتفاقی که برای آن‌ها افتاد این بود خانه‌ای که در وان اجاره و وسایل اولیهٔ ضروری که تهیه کرده بودند‌‌ رها کردند و راهی شهر دیگری شدند و این جابه جایی نیز هزینه‌های قابل توجه دیگری برای این پناهجویان داشت.
آذر ۹۰ علیرضا صبوری می‌اندهی در بوستون آمریکا سکتهٔ مغزی کرد و درگذشت. او جوانی بود که روز ۲۵ خرداد ۸۸ روبه روی پایگاه بسیج در یکی از کوچه‌های ضلع شمال شرقی میدان آزادی، به مجروحان کمک می‌کرد که تیر خورد. او مدتی در کما بود و پس از به هوش آمدن و در حالی که به طور کامل مداوا نشده بود به ترکیه رفت. خانوادهٔ علیرضا با رسانه‌ای شدن ماجرای او موافق نبودند و او از هیچ نهادی کمکی دریافت نکرد. علیرضا باید تحت مراقبت‌های پزشکی قرار می‌گرفت اما چه در ترکیه و چه در آمریکا به او به عنوان یک پناهندهٔ بیمار توجه نشد. در ترکیه از سازمان ملل خواسته بود او را به آلمان بفرستند تا زیر نظر اقوامش باشد اما با این درخواست او موافقت نشده بود. پس از انتشار خبر درگذشت علیرضا، در اظهار نظرهایی که شد برخی گفتند شاید اگر خانوادهٔ علیرضا با رسانه‌ای شدن ماجرای او موافقت می‌کردند سازمان ملل و نهادهای حقوق بشری به پروندهٔ او به طور ویژه توجه نشان می‌دادند و او زنده می‌ماند. مسعود به ماجرای علیرضا اشاره می‌کند و می‌گوید: «من وقتی در ایران بودم دربارهٔ اتفاقاتی که برایم افتاد حرف زدم. در ترکیه هم همچنان حرف زده‌ام و چند بار با رسانه‌های مختلف دربارهٔ کهریزک مصاحبه کرده‌ام و به همه گفته‌ام که مریضم و حالم خوب نیست و به کمک احتیاج دارم. اما پس از هفت ماه هنوز بلاتکلیفم و کمترین امکانات پزشکی ندارم و هیچ کسی هم حال خودم را نمی‌پرسد.»
از کوچه‌های میدان خراسان تا سوله‌های کهریزک
مسعود علیزاده ۱۸ آبان ۱۳۶۲ در محلهٔ میدان خراسان تهران متولد و دورهٔ خردسالی را در‌‌ همان محله سپری کرد سپس با خانواده به شاهین ویلای کرج مهاجرت و تا پیش از خروج از ایران در کرج زندگی کرد. او در ۱۷ سالگی پدرش را، که می‌گوید بیش از هر کسی دوستش دارد، از دست داد. مسعودِ ۱۷ ساله باید کمک خرج خانواده می‌شد؛ بنابراین نتوانست تحصیلات خود را ادامه دهد. در کرج در یک آژانس املاک، مشاور بود و همزمان در فست فود هم کار می‌کرد. روال زندگی مسعود تا ۲۶ سالگی و تا انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ به همین شکل بود. او در یکی از ستادهای انتخاباتی میرحسین موسوی فعالیت می‌کرد و پس از انتخابات هم در راهپیمایی‌های اعتراضی علیه تقلب در انتخابات، با مردم همراه می‌شد. در همهٔ راهپیمایی‌ها و تجمعات حضور مستمر و فعال داشت تا روز ۱۸ تیر ۸۸ که سرنوشت غریب مسعود رقم خورد.
مسعود علیزاده در جریان راهپیمایی اعتراضی ۱۸ تیر این بخت را نداشت که مثل بسیاری از معترضان که در خانه‌های محدودهٔ ولیعصر پناه گرفتند، در خانه‌ای پناه گیرد و حدود ساعت شش بعد از ظهر در یکی از خیابان‌های فرعی منتهی به ولیعصر بازداشت شد.
او دربارهٔ بازداشت و روند انتقال به کهریزک می‌گوید: «مرا با چشم بند و دستبند به مکان نامعلومی منتقل کردند؛ سپس به پلیس امنیت در میدان حر فرستادند. در آنجا ما را به شدت کتک زدند و بعد به پلیس پیشگیری از جرایم در میدان انقلاب بردند. در آنجا ما حدود سیصد نفر بودیم که با زور و کتک برگه‌هایی امضا کردیم و به اقدام علیه امنیت ملی، توهین به رهبری و تخریب اموال دولتی متهم شدیم. از این سی صد نفر، تعدادی را به اوین فرستادند و باقی که حدود ۱۳۶ نفر بودیم به کهریزک فرستاده شدیم.»
هر کسی هر جرمی داشت کهریزک سزایش نبود
مسعود علیزاده نخست دربارهٔ اتفاقات کهریزک در بدو ورود و در طی چند روز بازداشت می‌گوید سپس راوی شکنجه‌های خود خواهد بود. او آنچه را که در کهریزک بر بازداشت شدگان ۱۸ تیر گذشت این گونه روایت می‌کند: «در آغاز ورود، ما را مجبور کردند در حضور یکدیگر لباس‌های خود را کامل درآوریم؛ لباس‌های زیر را دور بیندازیم و لباس‌های رو را پشت و رو تن کنیم. قرنطینه شپش داشت و می‌گفتند با این کار شپش به درز لباس‌ها نمی‌رود. روز سوم به خاطر شپش ما را از قرنطینه بیرون بردند و داخل را سمپاشی کردند و بلافاصله ما را به قرنطینه برگرداندند. آن قدر بوی سم، تند و آزاردهنده بود که حدود سی نفر بی‌هوش شدند. ما آنقدر التماس کردیم و ضجه زدیم تا سرانجام ما را خارج کردند. اگر دقایقی بیشتر می‌ماندیم همه می‌مردیم. در‌‌ همان ابتدای ورود نیز موهای ما را از ته کوتاه کردند. ماشین‌های موزَنی خراب بود و پوست سر بچه‌ها کنده و زخم شد. عینک‌های محسن روح الامینی و محمد کامرانی را از آن‌ها گرفته بودند و آن‌ها در رفت و آمد مشکل داشتند و محسن جلوی پای خود را نمی‌دید.
ارازل و اوباش در مقابل ما کاملن برهنه در رفت و آمد بودند و عده‌ای از آن‌ها در دستشویی‌ها به عده‌ای دیگر تجاوز می‌کردند. به همین دلیل بود که از بازداشت شدگان راهپیمایی‌ها، کسی جرأت نمی‌کرد به دستشویی برود و همین باعث شده بود بچه‌ها عفونت بگیرند.
امیر جوادی فر، روزی که می‌خواستند او را به اوین بفرستند، برای اینکه آفتاب گرم کهریزک اذیتش نکند از زیر آفتاب بلند شد و در سایه نشست. بلافاصله رییس بازداشتگاه با لگد به سر و صورت و سینهٔ او زد و او را از سایه به زور بلند کرد و در آفتاب نشاند. این در حالی بود که همهٔ بدن امیر پر از زخم و عفونت بود. محسن روح الامینی هم در پنج روزی که در کهریزک بود فقط توانست یک ساعت بنشیند. تمام پشت محسن آنقدر زخمِ عفونت کرده داشت که او نمی‌توانست بخوابد یا حتا بنشیند.
یکی از همبندی‌های ما در کهریزک دیوانه شد و تا کنون نیز من در جایی ندیده‌ام که دربارهٔ او نوشته باشند. مدام می‌گفت مرا اعدام نکنید. به دست و پای رییس بازداشتگاه کهریزک می‌افتاد. سرهنگ با پوتین او را به شدت می‌زد و پرتش می‌کرد اما او همچنان التماس می‌کرد که مرا نکشید. ما را با هم به اوین بردند و در اوین وقتی می‌خواستند او را آزاد کنند پشت تخت قایم می‌شد و بیرون نمی‌رفت و می‌گفت می‌خواهند مرا اعدام کنند. او پس از آزادی هم خوب نشد و خبر دارم که از تیر ۸۸ تا کنون در خانه بستری ست و همچنان فکر می‌کند می‌خواهند او را اعدام کنند.
در دادگاه کهریزک که بودیم یکی از بازداشت شدگان کهریزک از این شکایت می‌کرد که دو افسر نگهبان یک شب او را تا صبح زنده به گور کرده بودند و فقط سرش از خاک بیرون بوده. دلیلشان هم این بود که او سر آمار، شماره‌اش را فراموش کرده بود. در صورتی که ما در آنجا عقرب و مار دیدیم و در غیاب شکنجه گران هم از جانوارن موذی و گزنده در هراس بودیم.»
مسعود شکنجهٔ خود را این گونه روایت می‌کند: «هنگامی که ما وارد کهریزک شدیم ۲۲ بازداشتی دیگر داخل سوله‌های قرنطینه بودند. آن ۲۲ نفر را شب به حیاط بردند تا ورودی‌های جدید بتوانند بخوابند. خواب نوبتی بود و چون برای همه جا نبود خیلی از بازداشتی‌ها مجبور بودند ایستاده بخوابند. من در‌‌ همان شب اول با تصور اینکه پس از ساعت‌ها بیخوابی کشیدن می‌توانم ساعتی بخوابم دراز کشیدم اما یکی از بازداشتی‌ها اصرار کرد که دو شب است نخوابیده‌ام. اجازه بده من ده دقیقه بخوابم بعد تو بخواب. من قبول کردم؛ بلند شدم؛ به آبخوری قرنطینه رفتم تا آبی بخورم و برگردم و منتظر بمانم تا همبندی‌ام بلند شود و من بخوابم. در بخش‌های دیگر بازداشتگاه، زندانیان مواد مخدر، قاتلان، مزاحمان نوامیس و در کل اوباش بودند. یکی از این اوباش زیر نظر یک افسر نگهبان، اختیارات و قدرت زیادی داشت و به اصطلاح وکیل بند بود. زمانی که در آبخوری بودم افسر نگهبان به او دستور داد چند بازداشتی را ببرد و از پا آویزان کند. او مرا که دید به زور بازو‌هایم را گرفت تا برای شکنجه ببرد. من مقاومت کردم و او شروع کرد به کتک زدن. دو افسر نگهبان نیز با او همراهی کردند و با لوله‌هایی به جان من افتادند و آنقدر زدند تا ساعدم شکافته شد. بعد از پا آویزانم کردند و چند باره با لوله‌ها به جانم افتادند. به من می‌گفتند باید بگویی «گه خوردم» و من این دو کلمه را آن قدر تکرار کرده بودم که دهانم خشک شده بود. پابند‌ها مچ پا‌هایم را سابیده بود و همزمان هم از مچ پا‌هایم خون جاری شده بود و هم از جای ضربه‌هایی که با لوله بر بدنم می‌زدند. بعد‌ها در دادگاه یکی از این دو افسر نگهبان، زدن من را گردن نگرفت و تبرئه شد. من شاهد زیاد داشتم اما چون همبندی‌ها هم جزو شاکی‌ها بودند بنابراین دادگاه شهادت آن‌ها را نمی‌پذیرفت. او در بازپرسی گفته بود من زدم اما بعد برایش وکیل گرفته بودند و به او یاد داده بودند گردن نگیرد. بازپرس شعبهٔ یک سازمان قضایی نیروهای مسلح هم از من خواست افسر نگهبان دیگر را از پا آویزان کنم و با لوله بزنم و من گفتم هرگز چنین کاری نخواهم کرد.
در‌‌ همان شب اول پس از آنکه پابند‌ها را باز کردند و مرا پایین آورند، دو نفر بازو‌هایم را گرفتند تا ببرند و زخم‌هایم را بشویند که‌‌ همان وکیل بند شروع کرد با قفل به سر و صورت من کوبیدن. او از نظر جسمانی قوی و تنومند بود و دیگران از او حساب می‌بردند. می‌گفتند مجرم خطرناکی ست و البته صورتش هم پر از ردّ چاقو بود. آنقدر با قفل به سر و صورتم کوبید که سرم شکست و لبم پاره شد. او در بازپرسی و در دادگاه گفته بود که قفل را افسر نگهبان به او داده بود که مرا بزند. وقتی زخمی و بی‌جان روی زمین افتادم با هر دو پا روی گردنم رفت و در حدود ده دقیقه آنقدر فشار داد که من فکر کردم دارم خفه می‌شوم و از ترس خفه شدن، تلاش کردم با دست‌هایم پاهای او را از روی گردنم بردارم و با ناخن‌هایم پوست گردنم را کنده بودم. تی شرت و شلوارم پاره شده بود و مرا به‌‌ همان صورت بدون لباس تا صبح در قرنطینهٔ کهریزک‌‌ رها کردند. از اینکه لباس نداشتم خجالت می‌کشیدم و تی شرتم را دور کمرم کشیده بودم.» مسعود می‌گوید هر کسی هر جرمی داشت کهریزک سزایش نبود.
عاقبت یک دادخواهی
دو روز پس از این شکنجه‌ها، او و چند نفر دیگر را به اوین می‌برند. ۲۵ روز در اوین می‌ماند سپس آزاد می‌شود. فرماندهان ناجا بار‌ها با وعدهٔ پول تلاش می‌کنند او را از طرحِ شکایت منصرف کنند. می‌گوید روزی از بخش امور مالی ستاد فرماندهی ناجا زنگ زدند و خواستند به آنجا مراجعه کند و او با برخی از همبندی‌هایش به آنجا می‌رود. «گفتند دیه‌های شما را می‌دهیم به شرط اینکه شکایت را پس بگیرید. ما رضایت ندادیم. به یکی از بازداشت شده‌های کهریزک که در مترو کار می‌کرد پول هم ندادند و گفتند اگر رضایت ندهد با رییسش صحبت می‌کنند و او اخراج می‌شود و او ناچار شد رضایت دهد. حتا به خانه‌ها می‌رفتند و رضایت می‌گرفتند.» او دربارهٔ سعید مرتضوی و خواستهٔ او مبنی بر سکوت دربارهٔ کهریزک با برخی نمایندگان مجلس و با یکی از نمایندگان ولایت فقیه در استانداری تهران صحبت می‌کند. او سه روز پس از آزادی از اوین، همراه با برخی همبندی‌هایش به جلسه‌ای با یکی از اعضای هیأت رییسهٔ مجلس و یک نماینده قوه قضاییه دعوت می‌شود. می‌گوید: «دربارهٔ کهریزک گفتیم. آن‌ها هم ابراز همدردی کردند و قرار شد پیگیری کنند اما پیگیری نکردند.»
می‌گوید در تماس‌هایی از طرف نیروی انتظامی، از او خواسته شد خودش شکایت کند و دیگران را با خود همراه نکند. در‌‌ همان روزهای پافشاری بر شکایت و تماس‌های با نام و نشان و بی‌نام و نشان، شبی نزدیکِ خانه‌اش، دو نا‌شناس به او حمله و با چاقو، پردهٔ دیافراگم و طحالش را پاره می‌کنند. مسعود معتقد است آن دو، از نیروهای سعید مرتضوی بودند و هدف مرتضوی هم این بود که با این کار، دیگر بازداشت شدگان کهریزک را از طرح شکایت بترساند. پس از این اتفاق او به ادامهٔ پیگیری دادخواستش مصمم‌تر می‌شود و پس از به دست آوردن بهبودی نسبی، دادخواست دیگری علیه مرتضوی تنظیم و در آن ماجرای حملهٔ شبانه را نیز در کنار شکنجه‌های کهریزک طرح می‌کند. می‌گوید: «پلیس امنیت دو مرد دیگر را به من معرفی کرد و گفت این دو، که از لباس شخصی‌ها هستند، به تو آسیب رسانده‌اند و تو باید از این دوتن شکایت کنی. آن دو مرد هم که کاملن مشخص بود از اشرار و اوباش هستند اصرار می‌کردند که ما تو را زدیم. وقتی من زیربار نرفتم و گفتم کسانی را که به من حمله کردند به خوبی به یاد می‌آورم آن‌ها تهدید خانواده‌ام را شروع کردند. آن قدر اذیت کردند که مجبور شدم شکایت از حمله کنندگان را پس بگیرم.»
او در نامه‌ای نوشته است: «بنده با توجه به اینکه در تاریخ ۸۹/۷/۱۹ علیه سعید مرتضوی به عنوان شاهد در دادسرای کارکنان دولت شعبه ۲ شهادت دادم و دادگاه عنوان کرده بود می‌بایست ظرف ۴۰ روز شکایتم را ثبت نمایم در تاریخ ۸۹/۷/۲۴ یعنی ۵ روز بعد از شهادت من علیه ایشان، توسط عوامل ایشان مورد ضرب و شتم قرار گرفتم که این حمله طبق نظر پزشک قانونی منجر به پارگی پردهٔ دیافراگم و طحالم شد که طی عمل جراحی طحال را خارج نمودند و با این تفاسیر شکایتم را در موعد مقرر علیه دادستان تهران ثبت نمودم و پس از آن در تاریخ ۹۰/۵/۵ شکایت مجددی را علیه ایشان مطرح نمودم که فردای آن روز مورد تهدید قرار گرفتم.»
مسعود از طرح شکایت علیه سعید مرتضوی و مسوولان و عاملان بازداشتگاه کهریزک منصرف نشد و عواقب آن را به جان خرید و پس از طرح مجدد شکایت علیه مرتضوی،‌‌ همان طور که در نامه‌اش نوشته است، برای چندمین بار از سوی او تهدید شد و برای اینکه آزار‌ها و اذیت‌ها او را از شکایت منصرف نکند یا به تن او آسیب جدی دیگری نرسد فرار به ترکیه را به عنوان بهترین راه انتخاب کرد و ۱۲ روز پس از طرح شکایت مجدد، از ایران خارج شد. دربارهٔ مشکلات خروج غیرقانونی‌اش از ایران نیز می‌گوید: «با سختی مرز را رد کردیم و قاچاقچیِ من با کلک پول‌هایم را گرفت و من فقط دو لیرِ ترک داشتم و دو روز فقط توانستم با نانِ خالی روزگار را سپری کنم. خوشبختانه خانوادهٔ شهدای جنبش سبز دربارهٔ من با خانم مسیح علی‌نژاد صحبت کرده بودند و ایشان به من کمک کردند و دوستان او برای من بلیط گرفتند تا بتوانم خودم را به دفتر سازمان ملل برسانم. آقای هادی قائمی هم از «کمپین بین المللی حقوق بشر برای ایران» برای من نامه فرستادند تا در مصاحبهٔ اصلی در اختیار سازمان ملل قرار دهم. همچنین خانم رادفر هم در آلمان خیلی به من کمک می‌کنند. غیر از این من از هیچ نهاد یا مؤسسهٔ دیگری که وظیفهٔ کمک رسانی به افرادی مثل من را دارند هیچ گونه کمکی دریافت نکرده‌ام. اگر بدن سالمی داشتم می‌توانستم اینجا کار کنم و این وضعیت بلاتکلیفی را پشت سر بگذارم اما متاسفانه من باید درمان شوم تا بتوانم سرپا بایستم و کار کنم.»
شخصیت اصلی این گزارش مانند همهٔ جوان‌های دیگر زندگی و شادی را دوست دارد. از میان ورزش‌ها، فوتبال و کشتی را دوست دارد و «پرسپولیس» تیم مورد علاقه‌اش است. موسیقی را دوست دارد و گیتار، ساز مورد علاقه‌اش است. از بچه گی دوست داشت خواننده شود و هنوز امیدوار است روزی به این آرزویش برسد. او می‌گوید عاشق ایران است و دو سال پس از همهٔ این آزار‌ها و شکنجه‌ها، از کشور خارج نشد و تحمل کرد و امیدوار بود بتواند بماند. آرزویش این است که ایران کشوری آزاد و بدون خشونت و شکنجه باشد. می‌گوید در آینده دوست دارد در کشورش باشد و با هر آنچه که در توانش است به مردم کشورش خدمت کند؛ اما او بازماندهٔ کهریزک است و باید جسمش و روحش مداوا شود تا بتواند به زندگی عادی بازگردد. مسعود علیزاده شاهد زنده‌ای ست که هنوز همه چیز را روایت نکرده و هنوز مجالی پیدا نشده است تا در دادگاهی صالح نام تمامی کسانی که او را شکنجه کرده‌اند یک به یک بیاورد و داد بخواهد. اگرچه دو سال و نیم از حوادث کهریزک می‌گذرد و پیش از آن، گریزهای ناگزیر و آسیب‌های آن می‌گذرد همچنان سازوکار مشخصی در میان گروه‌های مختلف ایرانیان خارج از کشور برای رسیدگی به وضعیت پناهجویان وجود ندارد و جز سازوکار خشک و انعطاف ناپذیر اداری در کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل، به کمتر کمکی می‌توان امید داشت. شاید از خیل سهراب‌ها این بار یکی بتواند به موقع به نوشدارو دست پیدا کند.

» در پنجاه و هفتمین روز اعتصاب غذای تر؛ مهدی خزعلی وارد اعتصاب غذای خشک شد

» در پنجاه و هفتمین روز اعتصاب غذای تر؛

مهدی خزعلی وارد اعتصاب غذای خشک شد

چکیده :مهدی خزعلی که از هشت روز پیش به سلول انفرادی در بند امنیتی 209 زندان اوین منتقل شده بود در اعتراض به رفتارهای خشن زندانبانان وزارت اطلاعات دست به اعتصاب خشک زده و اعلام کرده است تا احیای آیین دادرسی مدنی و حقوق از دست رفته لب به آب هم نخواهد زد ...

مهدی خزعلی، رزمنده دوران دفاع مقدس و نویسنده منتقد، پس از ۵۷ روز اعتصاب غذا و تداوم بی توجهی مسئولان، دست به اعتصاب غذای خشک زد.
به گزارش کلمه، مهدی خزعلی که از هشت روز پیش به سلول انفرادی در بند امنیتی ۲۰۹ زندان اوین منتقل شده بود روز گذشته که برای مطالعه حکم خود به دادگاه منتقل شده بود در اعتراض به تداوم بی قانونی ها و رفتارهای خشن زندانبانان وزارت اطلاعات دست به اعتصاب خشک زده و اعلام کرده است تا احیای آیین دادرسی مدنی و حقوق از دست رفته از این پس لب به آب هم نخواهد زد.
پیش تر مهدی خزعلی بر اثر حمله قلبی به بیمارستان طالقانی منتقل شده بود که پس از یک روز توسط نیروهای امنیتی به بیمارستان بنی هاشم زیر نظر وزارت اطلاعات منتقل شده و پیش از بهبودی به زندان اوین بازگردانده شده بود.
مهدی خزعلی در متنی در وبلاگ خود اعتصاب غذا را آخرین سلاح مظلوم دانسته بود در زمانی که پناهی ندارد و فریادش به جایی نمیرسد و گفته بود که برای اعتصاب غذای خود از ۴ مرجع تقلید اذن گرفته است.
این نویسنده منتقد که در تاریخ توسط نیروهای امنیتی همراه با خشونت دستگیر شد در اعتراض به رفتار خشونت آمیز نیروهای امنیتی در هنگام بازداشت و رفتارهای غیرقانونی سیستم قضایی از همان روز اول، دست به اعتصاب غذا زد.

 

انتقال عیسی سحرخیز، به بخش سی سی یو بیمارستان

چکیده :سحرخیز پس درگیری لفظی با یکی از نگهبانانش، دچار استرس شدید شده و به همین دلیل به بخش سی سی یو منتقل شد. ...

عیسی سحرخیز، به بخش سی سی یو منتقل شد.
به گزارش کلمه از صفحه فیس بوک مهدی سحرخیز، او پس درگیری لفظی با یکی از نگهبانانش، دچار استرس شدید شده و به همین دلیل به بخش سی سی یو منتقل شد.
عیسی سحرخیز از نگهبانش خواسته تا تلویزیون را خاموش کنند. اما نگهبان از این کار امتناع می کند و سپس درگیری لفظی شروع می شود. فشار خون سحرخیز پس از این مشاجره بالا می رود، صورتش قرمزرنگ و متورم شده و سرفه اش قطع نمی شود.
بر اساس این گزارش پزشکان تلاش می کنند او را با اکسیژن و دارو سرپا کنند اما تلاش ها نتیجه نداشته و او را به بخش سی سی یو بیمارستان قلب منتقل می کنند. پزشکان گفته اند سحرخیز باید در محیط دور از استرس استراحت کند چه اینکه هرگونه استرس می تواند به مرگ او منجر شود.
همچنین بنا به خبری که به کلمه رسیده است بعد از ظهر دوشنبه عده‌ای لباس شخصی به اتاق عیسی سحرخیز حمله کرده و ضمن توهین به ایشان و همسرشان به ضرب و شتم و ایجاد مزاحمت برای ملاقات کنندگان ایشان و دیگر بیماران پرداختند.
همچنین خانواده عیسی سحرخیز در رابطه با خبر ویژه امروز کیهان به نقل از فردی به نام «سوسن سیروسی » گفته اند مطالب مندرج و منتشر در خصوص وضعیت وی نادرست بوده و ناشی از کم‌اطلاعی فرد نامبرده می باشد که می‌تواند از همکاران روزنامه کیهان یا سربازان گمنام امام زمان باشد.
به گفته خانواده این زندانی سیاسی، ماموران در چند روز اول هر دوبار بستری شدن عیسی سحرخیز در بیمارستان امام خمینی و مرکز قلب تهران، دست و پای ایشان را با دستبند و پابند به تخت بسته بوده‌اند.
ایشان می‌افزایند نه تنها در هیچ یک از این موارد فردی به نام سیروسی به دیدار ایشان نیامده و ملاقات نکرده، بلکه در روز جمعه ۱۲ بهمن ۹۹ با وجود دستور دادستان تهران، حتی به همسر و دختر سحرخیززنیز اجازه ملاقات با وی را نداده‌اند.
به علاوه آن که در این روز توهین و برخورد نامناسب مسئول حفاظت با کسانی که برای ملاقات آمده بودند و دیگر بیمارانی که از برابر اتاق او عبور می‌کرده‌اند، به گونه‌ای بوده است که موجب اعتراض سحرخیز و برهم خوردن وضعیت عمومی وی شده است به گونه‌ای که کادر پزشکی مجبور شدند به او داروهای آرام‌بخش و کنترل‌کننده فشار خون تزریق کنند و ساعت‌ها زیر اکسیژن مراقب وضعیت عمومی او باشند که ضربان قلبش به بالای صد رسیده و فشار خونش حدود ۱۷ بوده است.
دو هفته قبل بدنبال وخامت حال و عارضه قلبی عیسی سحر خیز، وی به بیمارستان قلب امیرآباد منتقل شد.
ماه گذشته نیز، عیسی سحرخیز به دلایل وضعیت وخیم جسمی، به طور ناگهانی از زندان گوهردشت به بیمارستان امام خمینی منتقل شده بود، که مجددا به زندان بازگردانده شد.
مدیرکل مطبوعات داخلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت سید محمد خاتمی تیرماه ۸۸ و در پی بازداشت های گسترده پس از انتخابات ریاست جمهوری دستگیر، و به اتهام “توهین به رهبری و تبلیغ علیه نظام” به سه سال حبس محکوم شد.

۵ دیدگاه

دادستان کل باز هم از پاسخ صریح درباره حصر موسوی،کروبی و رهنورد طفره رفت

چکیده :در حالی که موسوی و کروبی بدون هیچگونه حکم قضایی طی یک سال گذشته ازکلیه حقوق خود محروم بوده و حتی برای دیدار با فرزندان خود نیز بشدت در محدودیت قرار دارند، محسنی اژه ای درباره احتمال آزادی موسوی و کروبی از حصر خانگی گفت: چیزی نشنیده‌ام اما باید منبع اعلام شود تا ببینیم خبر موثق است یا خیر....

با گذشت بیش از یکسال از حصر غیرقانونی و غیرانسانی میرحسین موسوی و مهدی کروبی، دادستان کل کشور باز هم در نشست خبری خود به این مساله نپرداخت.
در حالی که موسوی و کروبی بدون هیچگونه حکم قضایی طی یک سال گذشته ازکلیه حقوق خود محروم بوده و حتی برای دیدار با فرزندان خود نیز بشدت در محدودیت قرار دارند، محسنی اژه ای درباره سوال خبرنگاری و احتمال آزادی موسوی و کروبی از حصر خانگی گفت: چیزی نشنیده‌ام اما باید منبع اعلام شود تا ببینیم خبر موثق است یا خیر.
او که طبق عرف حقوقی باید خودش “منبع خبر” باشد و در پاسخ به افکار عمومی توضیح دهد به چه جرمی و بر اساس حکم کدام محکمه موسوی و کروبی از کلیه حقوق شهروندی خود محروم شده اند، اظهار بی اطلاعی کرده و سراغ از منبع می گیرد.
در پی حبس غیر قانونی موسوی و کروبی که به دنبال دعوت این رهبران سیاسی جنبش سبز برای حمایت از قیام های مردم خاورمیانه رخ داد تاکنون هیچ منبع قضایی نسبت به این موضوع اطلاع رسانی نکرده است.
مهدی کروبی بدنبال اظهار نظر انتخاباتی و فرمایشی خواندن انتخابات مجلس نهم از حق ملاقاتهای محدود پیشین نیز محروم شد و در همین حال میرحسین موسوی و زهرا رهنورد نیز با محدودیت های زیادی رو به رو شده اند.
فرزندان موسوی و رهنورد در آخرین نامه ای که برای تولد میرحسین موسوی نوشته شد حتی از محل نگهداری آنان اظهار بی اطلاعی کرده اند و نوشته اند که با مراجعه به بن بست اختر برای کسب اطلاع از سلامت والدین خود با بدرفتاری ماموران مواجه شده اند.
بی خبری در کنار شایعاتی که از سوی محافل امنیتی منتشر می شود به نگرانی ها در خصوص سلامت رهبران جنبش سبز دامن زده است.
محسنی‌اژه‌ای همچنین از اعلام نظر درباره اتهامات مهدی خزعلی و شکوری‌راد تا زمان قطعیت حکم خودداری کرد و عنوان کرد که از بیان مطلب در این خصوص معذور هستم.
سخنگوی قوه قضاییه درباره مراکز ترک اعتیاد که به صورت غیر قانونی اداره می‌شوند، گفت: اینکه از ظرفیت مردم جهت درمان معتادان استفاده کنیم کار صحیحی است، اما اینکه مرکزی بدون داشتن مجوز و صلاحیت اقدام به طرح دادن افراد کند مورد قبول نیست و اگر نیروی قضایی یا مراکز بهداشت و درمان مطلع شوند با آن برخورد می‌کنند.
به گزارش ایلنا، غلامحسین محسنی اژه‌ای در نشست خبری خود با اصحاب رسانه درباره مستند عملیات چشم روباه و دستگیری افراد مرتبط با این پرونده، ادعا کرد: برای کسانی که با جریانات ضد انقلاب تحت عنوان خبررسانی اقدامات خلاف قانون انجام داده‌اند پرونده تشکیل شده و در حال بررسی است.
اژه‌ای درباره بررسی نرخ دیه در سال آینده گفت: در قانون مجازات اسلامی چگونگی مسئله دیه و قیمت آن با گذشته متفاوت است، برای اینکه بتوان از اول سال اقدامات لازم را انجام داد در جلسه‌ای از دستگاه‌ها و مسئولین ذی ربط درخواست شده که با کار‌شناسی قیمت دیه در سال آینده را بررسی کند.
اژه‌ای درباره اینکه آیا متهم جدیدی به پرونده فساد مالی بزرگ اضافه شده است، خاطرنشان کرد: برای پرونده‌های بزرگ نمی‌توان این مسئله را در نظر گرفت که چه مدت زمانی بررسی آن طول خواهد کشید، به طور مثال رئیس یکی از شعبات بانک ملی طی ملاقاتی که با یکی از آشنایان خود دیدار داشته، تصمیم گرفته مطالب جدیدی را مطرح کند به همین دلیل شاید لازم باشد از افراد دیگری هم بازجویی انجام شود به هر حال باید عنوان کنم پرونده مفتوح است.
سخنگوی قوه قضاییه درباره تخلفات انتخاباتی امسال گفت: این تخلفات نسبت به سال گذشته از تنوع و میزان کمتری برخوردار بوده است.
وی با اشاره به اینکه استفاده از تریبون‌های عمومی برای انجام تبلیغات از موارد تخلفات امسال به شمار می‌رود، گفت: در همین رابطه افرادی را دستگیر کرده‌ایم که از نامزدهای انتخاباتی که رد صلاحیت شده بودند یا امکان می‌دادند که رای نیاورد دلالی می‌کردند تا صلاحیت آن‌ها را تایید کنند.
وی همچنین درباره دو بمب کشف شده در زمان انتخابات ادعا کرد: بمبی که در تهران جا سازی شده بود حالت تخریبی زیادی نداشت که به سرعت کشف و خنثی شد، اما در این رابطه کسی دستگیر نشده است.
اژه‌ای همچنین درباره دستگیری ۱۰ نفر به جرم اختلال در روزهای منتهی به انتخابات مدعی شد: جریانهای داخلی و خارجی تلاش کردند فضای نا‌امنی را در زمان انتخابات ایجاد کنند و نیروهای داخلی نیز فعالیت‌های زیادی را برای مناسب سازی فضا انجام دادند. ده نفر دستگیر شده جز عوامل جریان اقدام انتحاری تاسوعای سال قبل است که منجر به شهادت برخی از افراد در آن روز شد.
سخنگوی قوه قضاییه در باره فعالیت کمیته پیشگیری از تخلفات انتخاباتی، تصریح کرد: طبق قانون فعالیت این کمیته تا پایان زمان انتخابات است. در حال حاضر در انتظار تایید صحت انتخاب افراد از سوی شورای نگهبان هستیم و حتی کار این کمیته در مرحله دوم نیز ادامه خواهد داشت.
اژه‌ای درباره ضرب و شتم چهارمین فرد که به عنوان عامرین به معروف در شیراز صورت گرفته گفت: حتما اقدامات انجام شده برای ضاربین بازدارنده نبوده است که این جرم مجددا تکرار شده است. اگر در چهارچوب قانون فعالیت‌ها رسیدگی و بررسی شود شاید مجرم دیگری باشد که مرتکب جرم شود. البته در یک مورد حکم کافی نبوده که خود دادستان به حکم اعتراض کرده است.
اژه‌ای درباره حمایت رسانه ملی از برخی چهره‌های انتخاباتی و دعوت به آن‌ها به برنامه تلویزیونی گفت: اگر این دعوت‌ها قبل از شروع تبلیغات باشد جرم نیست، اگر قرار باشد همه نامزد‌ها نیز به صدا و سیما دعوت شوند امکان پذیر نیست، البته اگر برنامهٔ باشد که همه نامزد‌ها از رسانه ملی استفاده کنند خوب است. در این مورد نیز چون نامزد‌ها قبل از شروع تبلیغات به برنامه دعوت شده‌اند جرمی صورت نگرفته است.
سخنگوی قوه قضاییه در باره سخنان اصلی رئیس سازمان بازرسی کشور درباره اینکه پرونده‌هایی هم وزن پرونده اختلاس اخیر وجود دارد، گفت: اگر پرونده‌ای باشد کارش به اتمام نرسیده است تا به دستگاه قضایی ارجاع شود و نمی‌دانم چنین پرونده‌ای وجود دارد یا خیر.
وی درباره اعدام افراد حامل مواد مخدر و روان گردان خاطرنشان کرد:‌‌ همان رفتاری که با مجرمین هروئین و کراک می‌شده است با مجرمین حامل مواد روان گردان به خصوص شیشه می‌شود، پرونده این افراد در حال بررسی است برخی از پرونده‌ها به حکم رسیده است که مراحل اجرایی خود را طی می‌کند باید تایید کنم که در مورد قاچاق مواد مخدر هیچ گونه اغماضی نسبت به متهم نمی‌شود.
اژه‌ای همچنین درباره پرونده علی شکوری و اعتراض به حکم گفت: متهم به صورت طبیعی وقتی برایش حکمی صادر می‌شود که قطعی نیست می‌تواند اعتراض کند تا بررسی مجدد انجام شود.
وی همچنین درباره دو حکم قطعی شده در پرونده جوانفکر گفت: احکام قطعی شده و در حال اجراست.

۲ دیدگاه

ادامه تناقض در آمار و ارقام در انتخابات مجلس نهم

چکیده :برپایه آماری که بازهم در پورتال وزارت کشور منتشر شده است رقم میزان مشارکت در انتخابات مجلس هشتم برابر ۵۵.۴ در صد بوده است که اگر با ۱۱ درصد ادعای افزایش جمع کنیم می شود ۶۶.۴ درصد و نه ۶۴ درصد! به همین سادگی ملاحظه می شود که چقدر بی‌دقتی و دستپاچگی در اعلام این اعداد و ارقام و بیرون زدن دم خروس آنهم توسط وزیر کشور است که لابد باید دلائلی غیر از ندانستن ریاضی و انجام چهارعمل اصلی داشته باشد....

علی مزورعی با نگاهی به آمار ارائه شده از سوی وزارت کشور به تناقض دیگری از این مسئول انتخابات پرداخته است.
وی با اشاره به تناقض های موجود در این آمار می نویسد: برپایه آماری که بازهم در پورتال وزارت کشور منتشر شده است  رقم میزان مشارکت در انتخابات مجلس هشتم برابر ۵۵.۴ در صد بوده است که اگر با ۱۱ درصد ادعای افزایش جمع کنیم می شود ۶۶.۴ درصد و نه ۶۴ درصد! به همین سادگی ملاحظه می شود که چقدر بی‌دقتی و دستپاچگی در اعلام این اعداد و ارقام و بیرون زدن دم خروس آنهم توسط وزیر کشور است که لابد باید دلائلی غیر از ندانستن ریاضی و انجام چهارعمل اصلی داشته باشد.
مزورعی میزان مشارکت ادعا شده از سوی وزیر کشور را مورد بررسی قرار داده و می افزاید: جالب اینکه این بار جناب وزیر دیگر رقم کل آراء ماخوذه در کشور را برخلاف مصاحبه قبلی اعلام نکرده است اما اگر برپایه گفته ایشان تعداد واجدین شرایط رای دادن را ۴۸۲۸۸۷۹۹ نفر باشد میزان مشارکت ۶۶.۴ درصدی می شود برابر ۳۲۰۶۳۷۶۲ رای دهنده، و میزان ۶۴ درصدی می شود برابر ۳۰۹۰۴۸۳۱ رای دهنده، و ایندو یک تفاوت مختصر درحد ۱۱۵۸۹۳۱ رای دهنده! که تا کنون البته هیچیک از این رقم‌ها اعلام نشده است و لابد بازهم اعلام دقیق این رقم‌ها و تفاوتی در حد بیش از یک میلیون کم و زیاد شدن رای دهنده در انتخاباتی به این پرشوری برای زدن سیلی بگوش دیگران مهم نیست!
این نماینده سابق مجلس معتقد است: در باره انجام انتخاباتی که نه تنها انطباقی با استاندارهای تعریف شده جهانی و از جمله اتحادیه بین المجالس در باره انتخابات آزاد و منصفانه ندارد بلکه با فقدان شرایط حداقلی برای انجام یک انتخابات آزاد و رقابتی باعث عدم شرکت اصلاح طلبان به عنوان یک جناح سیاسی قدرتمند در این انتخابات شد، و تیغ ” نظارت استصوابی ” از سوی شورای نگهبان نامزدهای ” خودی ” را هم بی‌نصیب نگذاشت، نوشتن نوعی هدر دادن وقت باارزش است اما چه می شود کرد که ما گرفتار حاکمیتی شده ایم که بنا دارد همه کارها و از جمله انتخابات را بنحو ” مهندسی شده ” و دستوری انجام دهد ولی در انجام اینکار آنچنان ناشیانه و عجولانه عمل می کند که دم خروس به رغم قسم‌های حضرت عباس بیرون می زند و آدمی می ماند چیکار کند در این میان؟ قسم حضرت عباس را باور کند یا دم خروس را؟
وی با اشاره به آمار مساله داری که قبلا از سوی وزیر کشور اعلام شده بود می نویسد: سردار پاسدار نجار متصدی وزیر کشور دولت کودتا و مسئول برگزار کننده انتخابات در روز شنبه مصاحبه‌ای کرد و میزان مشارکت مردم در انتخابات را ۶۴.۲ درصد اعلام کرد که البته با رقم اعلامی کل تعداد رای دهندگان در این مصاحبه تقسیم بر تعداد کل واجدین شرایط رای دادن همخوانی نداشت.
مزورعی نوشته است: انتظار می رفت ایشان در پی اصلاح این مصاحبه و گاف فاحش سیاسی که داده بودند برآیند ولی امروز دوشنبه در مصاحبه‌ای که با تیتر:” افزایش ۱۱ درصدی مشارکت مردم در انتخابات نهم ” در پورتال وزارت کشور انتشار یافته است، براین گاف افزوده اند! دقت کنید در این خبرآمده است :” مصطفی محمد نجار گفت : میزان مشارکت واجدان شرایط رای دادن در نهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی نسبت به دوره هشتم ،‌۱۱ درصد رشد داشته است. ” و درادامه خبر آمده :” مصطفی محمدنجار وزیر کشور در نشستی مطبوعاتی در خصوص آخرین نتایج انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی میزان مشارکت مردم در انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی را ۶۴ درصد عنوان کرد .” ایشان در مصاحبه قبلی این رقم را ۶۴.۲ درصد اعلام کرده بود که اگر از دقت ریاضی دو دهم درصد قبلی هم بگذریم بازهم این رقم با ادعای ۱۱ درصد افزایشی که در ابتدای خبر نسبت به میزان مشارکت مردم در انتخابات مجلس هشتم نمی خواند.
وی اظهار امیدواری می کند که فارغ از آنچه آمد امیدوارم نهادهای اجرایی و نظارتی آمار حقیقی تعداد واجدین شرایط رای دادن و رای دهنده‌ها را به رهبری بدهند تا ایشان لااقل در شناخت واقعیت امروز جامعه دچار اشتباه نشوند هرچند مواضع علنی ایشان می تواند بگونه‌ای دیگر باشد. البته بد نیست حاکمیت درپی انجام این انتخابات و تبلیغات پرشدتی که در باره میزان مشارکت اعلامی انجام شده است دست به یک نظرسنجی راجع به احساس عمومی مردم بزند با سئوالاتی از اینگونه : آیا این انتخابات را آزاد و رقابتی می دانند؟ آیا میزان مشارکت مردمی در آن بالا و در حد ارقام اعلامی است؟ آیا از نتایج اعلامی احساس رضایت می کنند؟ آیا تخلف و تقلبی در انتخابات نشده است؟ آیا…

دردسرهای رای تهرانی ها و آمار ساختگی مسئولان

چکیده :آمار و ارقام ارائه شده از سوی ستاد برگزاری انتخابات با میزان واقعی مشارکت مردم همخوانی ندارد و از سوی دیگر اشتباهات فاحش در جمع و ضرب اعداد شائبه تقلب و تخلف را بیش از پیش تقویت می کند.در حالی مشاهدات میدانی حاکی از استقبال سرد مردم در انتخابات است و در مقایسه با دوره های قبل میزان مشارکت بسیار پایین تر بوده است، اما آمار وزارت کشور نشان از مشارکت حتی تا صد در صدی در برخی از حوزه های اخذ رای دارد که منطبق با واقعیت موجود جامعه نیست. ...

کلمه_ گروه سیاسی: خبر سایت بازتاب که بعد از مدتی از خروجی این سایت برداشته شد، استانداری تهران را به واکنش بازداشت.
مهندسی آرا از سوی وزارت کشور طی روزهای گذشته واکنش های زیادی را در فضای رسانه ای ایجاد کرده است.
به گزارش کلمه، آمار و ارقام ارائه شده از سوی ستاد برگزاری انتخابات با میزان واقعی مشارکت مردم همخوانی ندارد و از سوی دیگر اشتباهات فاحش در جمع و ضرب اعداد شائبه تقلب و تخلف را بیش از پیش تقویت می کند.
در حالی مشاهدات میدانی حاکی از استقبال سرد مردم در انتخابات است و در مقایسه با دوره های قبل میزان مشارکت بسیار پایین تر بوده است، اما آمار وزارت کشور نشان از مشارکت حتی تا صد در صدی در برخی از حوزه های اخذ رای دارد که منطبق با واقعیت موجود جامعه نیست.
وقتی از ماه ها قبل دستگاه های تبلیغاتی بطور هماهنگ خبر از مشارکت شصت درصدی می دهند و تنها سه ساعت پس از برگزاری انتخابات، سخنگوی شورای نگهبان از افزایش هشت تا نه درصد مشارکت سخن می گوید یعنی ادعای که دقیقا سه ماه پیش مطرح شده است، چگونه می توان به صحت این انتخابات شک نکرد؟
انتخابات مجلس طی دوره های قبل با میزان مشارکت ۶۰ درصدی همراه بوده است. دوره هشتم میزان مشارکت ۵۵٫۴ بود که در این میان مشارکت تهرانی ها نیز حدود سی درصد بود.
میزان مشارکت در انتخابات در “دوره پنجم” شورای اسلامی ۷۱.۱ درصد بود که تعداد شرکت کنندگان در آن بالغ بر ۲۴.۶ میلیون نفر بوده است. همچنین به ترتیب مجالس ششم با ۶۹.۳ درصد مشارکت، مجلس دوم با ۶۴.۶ درصد مشارکت و مجلس سوم با ۵۹.۷ درصد مشارکت رتبه های بعدی را در اختیار دارند.
نبود آمار و ارقام مستند در وبسایت رسمی وزارت کشور راه را بر هر گونه بررسی علمی نیز بسته است. اخبار و اطلاعیه های صادر شده از سوی ستاد انتخابات نیز آن چنان با شتاب صادر می شود که عاری از خطا و اشتباه نیست.
در همین حال،  جدول و آمار  واجدان شرایط  حق رای به تفکیک استانها و خیلی دیگر از آمار و ارقام که تا پیش از این در وبسایت وزارت کشور موجود بود، حذف شده است.
این در حالی است که مسئولان وزارت کشور ادعای برگزاری انتخابات رایانه ای را دارند.
هر چند در حال حاضر استانداری تهران با صدور بیانیه ای سعی کرده است که خطای یک وبسایت را تصحیح کند، اما آمار سی و هفت درصدی از مشارکت تهرانی ها برای آنان که از نزدیک شاهد برگزاری این انتخابات بودند بی شک پذیرفته شده نیست.
حتی با حضور ده ها خبرنگار خارجی باز هم به آنان اجازه نداده شده که آزادانه به تهیه گزارش بپردازند و آنان را سوار بر اتوبوس فقط به سه شعبه اخذ رای برده اند.
در نبود رسانه های مستقل و فیلم های ساختگی سیما در کنار تناقض آشکار در آمار و ارقام ارائه شده که با هیچیک از مستندات و مشاهدات همخوانی ندارد، باور به برگزاری یک انتخابات سالم دور از ذهن است.
مشارکت شهرهای بزرگ در انتخابات همیشه برای حکومت مساله ساز بوده است، اما اینک در حالی که هیچ آمار مستندی در اختیار افکار عمومی نیست، دست اندرکاران انتخابات بازی با ارقام را شروع کرده و با ارائه ارقام دستکاری شده، نمایندگان مورد نظر را به بهارستان می فرستند.
نتیجه نظرسنجی که از سوی یکی از مراکز پژوهشی وابسته به شهرداری انجام شد، میزان مشارکت تهرانی ها ده درصد تخمین زده شده بود.
در دوره هشتم مجلس شورای اسلامی میزان مشارکت تهرانی ها ۳۰٫۲۲ درصد اعلام شده بود و در بالاترین میزان مشارکت تهرانی ها در دوره پنجم بود که ۵۵٫۷۴ درصد واجدین شرایط در انتخابات بوده است.
پیش از این سایت بازتاب در پی اعلام نتایج انتخابات نوشت: “بر اساس آمار رسمی استانداری البرز، تعداد واجدین شرایط در این استان با توجه به آخرین آمار سازمان‌های قانونی یک میلیون و ۳۴۵ هزار نفر است. تمدن استاندار تهران هم عنوان می کند تعداد واجدین شرایط استان تهران حدود ۵ میلیون نفر هست.”
این سایت با مقایسه آمار نوشته بود: حال برای قیاس بین تعداد واجدان رای دادن در محدوده جغرافیایی تهران و البرز – بین سال ۸۸ و ۹۰ – اگر اقدام به تجمیع تعداد واجدین انتخابات در این دو استان کنیم، تعداد واجدین این محدوده جغرافیایی در سال ۹۰ بر اساس امار وزارت کشور معادل ۶ میلیون و ۳۴۵ هزار نفر است.
استانداری تهران با انتقاد از این سایت می افزاید: مبنای این ادعا بی‌دقتی سر دبیر این سایت در کپی کردن اخبار سایر خبرگزاریهاست زیرا اگر به خود زحمت داده و مصاحبه استاندار تهران را خود گوش می‌داد متوجه می‌شد که استاندار آمار واجدان شرایط در شهر تهران و نه استان تهران را حدود ۵ میلیون نفر اعلام کرده است.
در ادامه این بیانیه آمده است: استاندار تهران در مصاحبه خبری خود با خبرنگاران رسانه‌های مختلف در روز چهارشنبه ۱۰ اسفند در محل ستاد انتخابات استان تهران در پاسخ به سوال خبرنگار خبرگزاری شبستان درباره میزان واجدان شرایط رأی دهندگان گفت: «قریب ۵ میلیون رأی دهنده ما داریم در تهران». همچنین آقای براتلو رئیس ستاد انتخابات استان تهران در روز دوم اسفند ۱۳۹۰ در مصاحبه با خبرگزاری مهر در پاراگراف چهارم اعلام کرد ۵ میلیون و چهارصد هزار نفر واجد شرایط رأی دادن در تهران هستند.
در این بیانیه همچنین از بازتاب اخبار این آمار و ارقام در رسانه های خارجی فارسی زبان انتقاد شده و آمده است: تکلیف دشمنان نظام و پیاده نظام آنان در رسانه‌هایی نظیر بالا‌ترین و بی‌بی سی و صدای آمریکا در مواجهه با این جشن تاریخی ملت ایران روشن و بدیهی است اما انتظار از رسانه‌هایی که نام نظام را یدک می‌کشند این است که آب به آسیاب دشمن نریزند و بدون تحقیق دل دوستداران نظام را نسوزانند.
اینک بر اساس  آمار رسمی، تعداد رای دهندگان در انتخابات اخیر مجلس ۴۶ درصد رای دهندگان در انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ بود.
آمار قطعی تهران
از مجموع ۲۳۳۵۱۲۴ رأی مأخوذه که تعداد ۲۱۱۹۶۸۹ رأی آن صحیح است، حائزین اکثریت حداقل یک چهارم آرا‌ به ترتیب به شرح ذیل هستند:
۱- غلامعلی حدادعادل ۱،۱۱۹،۴۷۴
۲- سیدعلیرضا مرندی ۷۰۹،۳۹۱
۳- سیدمحمدحسن ابوترابی‌فرد ۶۹۳،۳۸۴
۴- مرتضی آقا‌تهرانی ۶۹۰،۸۴۸
۵- سیدمسعود میرکاظمی ۵۸۵،۲۲۸
غلامعلی حداد عادل در انتخابات دوره هشتم از میان بیش از یک میلیون رای، توانست ۸۴۴هزار و ۲۳۰ رای معادل ۴۹/۴۸ درصد را به خود اختصاص داده بود.
در انتخابات دوره هشتم مجلس، یک میلیون و ۷۴۰ هزار و۹۴۱ رای صحیح بود و ۱۹ نفر توانستند در مرحله اول به مجلس راه یابند.
اسامی ۵ نماینده مرحله اول تهران و تعداد آرای آنها به شرح ذیل است:
۱- غلامعلی حداد عادل ۸۴۴هزار و ۲۳۰ رای – ۴۹/۴۸ درصد
۲- مرتضی آقا تهرانی ۵۸۴ هزار و ۱۹۸ رای – ۵۶/۳۳ درصد
۳- علی مطهری ۵۷۱ هزار و ۷۱ رای- ۸۰/۳۳ درصد
۴- احمد توکلی ۵۶۸ هزار و ۴۵۹ رای- ۶۵/۳۲ درصد
۵- حسن غفوری فرد ۵۵۶ هزار و ۲۱۷ رای – ۹۵/۳۱ درصد

۱۳۹۰ اسفند ۱۵, دوشنبه

پاسخ محمد خاتمی به مردم در رابطه با شرکتش در انتخابات 15اسفند1390 ساعت3:29بعدازظهر

میدوارم درک مشترکی از شرایطی که در آن قرار گرفته ایم به وجود آید
http://www.khatami.ir/fa/news/1071

”تردیدی ندارم که احساسات و داوری ها در زمان مناسب می تواند به آنجا برسد که به جای هرگونه توجیهی، چه از سر افراط و چه از سر تفریط، درستی تصمیم هایی در جهت منافع و مصالح ملی و پیشبرد اصلاحات در درون نظام جمهوری اسلامی گرفته می شود اولویت پیدا کند و ان شاء الله گشایش در کارها فراهم آید.“
در پی بروز ابهام ها و طرح پرسش ها، انتقادها و اعتراض فعالان سیاسی و اجتماعی و دوستداران اصلاحات، بخصوص جوانان عزیز در داخل و خارج، در فضای رسانه ای و از جمله پایگاه اطلاع رسانی کلمه در مورد شرکت رئیس جمهوری سابق ایران در انتخابات مجلس نهم، سید محمد خاتمی به پاس احترام به احساسات مردم متن کوتاهی را در اختیار رسانه ها گذاشت:

به نام خدا
در فضای رسانه ای، از جمله پایگاه اطلاع رسانی کلمه و از سوی فعالان سیاسی و اجتماعی و دوستداران اصلاحات، بخصوص جوانان عزیز در داخل و خارج، حضور من در انتخابات مجلس با ابهام ها، پرسش ها، انتقادها و اعتراض ها مواجه شده است که از جمله اصحاب کلمه بخشی از آن را به من منعکس کرده اند. احترام به مردم و احساسات آنان ایجاب می کند که از همین طریق دوستانه و خودمانی مطالبی را بیان کنم.

سید محمد خاتمی

"با وجود سختی و پیچیدگی این مسأله انتظار ندارم که همگان از توضیحات من قانع شوند، بخصوص که محدودیت ما در اطلاع رسانی فضایی را از هر طرف ایجاد کرده که هم توقعاتی خارج از امکانات و مصلحت مطرح می شود و هم تبیین کامل آسان نیست.
وجود چنین ابهام ها و پرسش ها در فضای عمومی به ویژه از سوی کسانی که در این سال ها متحمل مشکلات و محدودیت های گوناگون و هزینه های سنگین شده اند امری طبیعی است. من نمی توانم از کنار این پرسش ها و تحلیل ها و احساسات پاک آسیب دیده بی تفاوت بگذرم و احترام خود را به ناقدان و حتی مخالفانم تکرار نکنم. با ذکر این نکته که بحث تفصیلی در این باب به مجال مناسب تر واگذار می شود چند نکته را یادآور می شوم.
عزیزان
اقدام من از منش و بینش سیاسی و فکری من و آن چه به آن باور دارم و پای بندم ریشه می گیرد. من از موضع اصلاحات و در جهت نگاه داشت روزنه های اصلاح طلبی که آن را مهم ترین و بلکه تنها راه سربلندی کشور و دست یابی به آرمان های اصیل انقلاب و تأمین حقوق مردم و مصالح ملت می دانم و نیز برای دفع مخاطرات و تهدیدهای درونی و بیرونی اقدام کرده ام. هدف ممکن و مطلوب، بازگرداندن امور به موقعیتی است که در آن مصلحت کشور و خواست های اساسی و تاریخی مردم اصل قرار گیرد.
من براساس راهبرد اصلاح طلبانه به آشتی ملی و بازگشت به آرمان های اصیل انقلاب و قانون اساسی و ایجاد فضای همدلی و مشارکت همگان دعوت کرده و می کنم و انتظار داشته و دارم که همه با اسیر نماندن در گذشته و با نگاه به آینده روند تازه ای را در کشور آغاز کنند. تأکید اصلاح طلبی بر روندها و اقدام های قانونی و غیر خشونت آمیز به این معنا نیست که اصلاح امور کشور بدون پرداخت هزینه میسر است. اما در هر اقدام سیاسی در نظر گرفتن مصالح و شرایطی که نیروهای فعال در داخل کشور با آن مواجه اند ضرورت دارد. در مورد انتخابات مشارکت فعال و معرفی نامزد طبعاً در گرو وجود شرایط مناسب است. مصالح بزرگ تر کشور و اصلاحات مقدم بر ملاحظات شخصی است و اقتضائات خاص خود را دارد. تعیین استراتژی عدم معرفی نامزد و ارائه لیست هیچگاه به معنی تحریم انتخابات نبود و می بایست این امر را در عمل اثبات کنیم تا با گرفتن هرگونه بهانه ای از بدخواهان روزنه ای برای امکان مفاهمه بیشتر با تکیه بر حقوق و مصلحت مردم و پیشرفت واقعی کشور باز شود.
امیدوارم درک مشترکی از شرایطی که در آن قرار گرفته ایم به وجود آید. تردیدی ندارم که احساسات و داوری ها در زمان مناسب می تواند به آنجا برسد که به جای هرگونه توجیهی، چه از سر افراط و چه از سر تفریط، درستی تصمیم هایی در جهت منافع و مصالح ملی و پیشبرد اصلاحات در درون نظام جمهوری اسلامی گرفته می شود اولویت پیدا کند و ان شاء الله گشایش در کارها فراهم آید."


اقای خاتمی! بفرمایید آخر صف

اقای خاتمی! بفرمایید آخر صف

صدیقه وسمقی

جنبش سبز ایران راهی دراز و سخت پیش رو دارد. در این مسیر سبز باید از موانع بسیار گذشت. از مهمترین این موانع ، استبداد است. جنبش سبز ، در راه بی بازگشت خود تا کنون هزینه های بسیار داده است. چه سروها و شمشادها که در این راه با تیشه استبداد بر خاک افتاده اند ! وچه دلاورانی در زنجیر بیداد گرفتار آمده اند !
راهیان این راه ، نیک می دانند که رقیب شان ، رقیب فکری و سیاسی و حزبی نیست ، که اگر چنین بود کار بدین منوال که هست نبود. کار رهروان این جنبش به زیر آوردن بیداد و استبداد ودروغ و تزویر و زدودن ناپاکی و بی خردی از دامان ایران زمین است . این راه را نمی توان سپرد و به آخر برد ، مگر با صداقت ، وفاداری و استقامت . آنان که تاامروز به نمادهایی برای این جنبش بدل شده اند ، کسانی هستند که تا اینجا جز صداقت ، وفاداری و پایداری از آنان دیده نشده است . لازم نیست همه ما تبدیل به نماد شویم و در صف اول نقش آفرینی کنیم ، اما لازم است همه ما صداقت و پایداری را که شرط وفاداری است مشق کنیم، که این مشق، هم م ارا در پیمودن راه و هم در ساختن آینده کشور به کار می آید. هر کس بدون آن که درس پایداری و وفاداری را مشق و تمرین کرده واز آزمون آن با نمره قبولی بیرون آمده باشد، به صفوف جلو برود و درطول مسیربه دلیل عدم آمادگی لازم از پای در افتد، ممکن است زیر دست وپا بماند !
محمد خاتمی پس از انتخابات سال ۸۸ داوطلبانه کوشیده است در صف اول نقش آفرینی کند و پرچم در دست بگیرد. شاید او هنوز هم نمی داند جنبش چه می خواهد و چه سختی هایی در پیش است. من به عنوان یک دوست به خاتمی می گویم که بفرمایید آخر صف !
مهدی کروبی در مناظره انتخاباتی به میرحسین موسوی به عنوان اتمام حجت گفت که آیا میدانی چه سختی هایی پیش روی ماست؟ در مقابل این سختی ها چه خواهی کرد؟ وافزود که معلوم نیست چه بر سر ما می آید. او با شناختی که از ساختار درون حاکمیت داشت، با هشیاری می دانست که در چه راهی قدم نهاده است. از همین روست که بارها با صراحت به دوستان خود گفته است که همه دارایی و هستی خود را در این راه هزینه می کند و از جانبازی نیز هراسی ندارد و الحق که تا کنون نیز چنین کرده است. میرحسین موسوی نیز در پاسخ به کروبی گفت که خواهد ایستاد وبه راستی که او وهمسر گرانقدرش زهرا رهنورد نیز بر سر پیمان خود با مردم ایستاده اند. باید گفت حتا این عزیزان ارزشمندی که تا کنون برای پیشبرد این جنبش هزینه ها پرداخته اند نیز اگر از این پس ایستادگی نکنند، حرکت آزادیخواهی و استبدادستیزی ملت ایران متوقف نخواهد شد. میزان مقبولیت و امکان نقش آفرینی هر کس در جنبش سبز بسته به میزان وفاداری او به خواسته های جنبش و پایداری او در این راه است .
هر کس به هر دلیلی وبا هر توجیه و تحلیلی و در هر مقطعی بخواهد وارد بازی های سیاسی شود ویا در کمند فریب و تزویر افتد ، فقط می تواند برسرنوشت خویش تاثیر گذار باشد و نه بیش از آن . راهیان جنبش در هر قدم درسها می آموزند . اگر برخی گمان کنند در مقاطع حساس می توانند با حافظان و مدافعان استبداد به مذاکره بنشینند و با مصالحه برخیزند ، باید بدانند که این کار حاصلی جزآلودن خویش ندارد . این جنبش ماهیت حزبی و گروهی ندارد و خواسته های آن ملی و انسانی است . از همین رو این خواسته ها قابل مصالحه با هیچ قدرتی در هیچ زمانی نیست . حتا دلایلی مانند اینکه شرایط کشور بحرانی است ویا امنیت آن مورد تهدید قرار گرفته نیز توجیهات مناسبی برای دست کشیدن از خواسته های مشروع و نجاتبخش جنبش به نفع حاکمان نیست . چرا که بحران های موجود نتیجه سیاست های نادرست داخلی و خارجی همین حاکمان است. فراموش نکنیم که در هر شرایطی اعم از بحرانی و غیر بحرانی ، این حاکمانند که باید با مردم سازگاری داشته باشند. راه حل بحران، همراهی وسازگاری مردم ومعترضان با ستمگری و استبداد نیست . این راه حل که شاید برخی به آن می اندیشند ، نتیجه تحلیل وارونه از واقعیات است .گره افتاده در کار کشور، جز با کوتاه آمدن حاکمان بحران آفرین از مواضع لجوجانه خود در برابر مردم باز نخواهد شد. آنان که در صدد اصلاح امور کشور هستند حتما این نکته بدیهی را می دانند که مصالحه با ستمگران و کسانیکه دست هایشان به جان و مال مردم آلوده است هرگز به اصلاح امور کشور نمی انجامد. از نقاط برجسته جنبش سبز اینست که رهروان آن کورکورانه از هیچکس دنباله روی نمی کنند. پس همه با صداقت و پایداری به آرمانهای این جنبش وفادار باشیم ودر حد بضاعت خویش جنبش را یاری کنیم .

مشارکت ۵۸ درصدی ساختگی، ۶۸ درصد اعلام شد

چکیده :در حالی که بر اساس مشاهدات شاهد ان عینی مشارکت مردم در انتخابات بروجرد بسیار محدود بود و مانند شهرهای دیگر تنها چند حوزه اخذ رای تا حدودی پرتعداد بود، میزان مشارکت در بروجرد بنا به گفته فرمانداری به رقم 68 درصد رسید که 20درصد بیشتر از انتخابات دوره قبل است....

اعلام نتیجه ۶۴ درصدی برای انتخابات مجلس نهم مسئولان را مشکلات جدی رو به رو کرده است.
در حالی که بر اساس مشاهدات شاهد ان عینی مشارکت مردم در انتخابات بروجرد بسیار محدود بود و مانند شهرهای دیگر تنها چند حوزه اخذ رای تا حدودی پرتعداد بود، میزان مشارکت در بروجرد بنا به گفته فرمانداری به رقم ۶۸ درصد رسید که ۲۰درصد بیشتر از انتخابات دوره قبل است.
از ۲۳۰۰۰۰ هزار واجد شرایط رای دادن در بروجرد بنا بر اعلام فرمانداری بروجرد به خبرگزاری ایرنا ۱۳۴۰۶۰ نفر در انتخابات مجلس شرکت کرده‌اند.
بنا بر محاسبات ساده ریاضی در صورت شرکت کردن ۱۳۴۰۶۰ نفر مورد ادعای فرمانداری بروجرد در انتخابات مجلس و با توجه به اعلام سجاد معین فرماندار بروجرد در مصاحبه با ایرنا مبنی بر حق رای داشتن ۲۳۰۰۰۰ هزار بروجردی درصد مشارکت ۵۸ درصد می‌شود نه ۶۸ درصد.

خاتمی! مسیح باز مصلوب

دوشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۰

خاتمی! مسیح باز مصلوب

جناب آقای خاتمی!
آخر این چه کاری بود کردید؟ فکر نکردید دل ما را می شکنید و وادارمان می کنید هر چه فحش بلدیم نثارتان کنیم؟ کتک خورتان ملس شده و فحش کم خوردید در این چند سال که حالا به جای اینکه بروید پاریس یا لندن رای بدهید، رفتید دماوند رای دادید؟ دماوند هم شد جا؟ می خواستید رای بدهید همان سرکوچه خانه تان رای می دادید که نه ما مجبور شویم هی تائید و تکذیب کنیم نه خودتان این همه راه بروید؟ فرض کنیم رفتید دماوند برای استراحت، خوب استراحت تان را می کردید؟ این رای دادن، بدو بدو وسط روز تعطیل، همه مهمانها را معطل ناهار گذاشتن یعنی چه؟ همه را علاف کنید و بروید رای بدهید که چه بشود؟
هر چه فکر کردم که خاتمی برای چی رای داد، نتوانستم بفهمم، شما که دوستان تان در انتخابات شرکت نکردند، خودتان هم که به همه گفتید شرکت نکنند، تا همان شب قبلش ما از همه پرسیدیم چه کار کنیم؟ من خودم در بروکسل رفته بودم توی فرودگاه یک لنگی منتظر بودم که ببینم شما می خواهید رای بدهید یا نه، که اگر خدای ناکرده، دور از جان، رای دادید، ما هم بیائیم تهران، یا شاید هم دماوند یا اردکان برویم رای بدهیم. تا همان شب قبل منتظر ماندیم، گفتند رای نمی دهید. برگشتیم خانه. فردا ظهر یک دفعه دیدیم رفتید رای دادید، خب، ما آن وقت می توانستیم چه کنیم؟ حداقل یک روز قبل یک نشانه ای می دادید، بشکنی می زدید، چشمکی می زدید، که ما برویم در ترکیه که نیم ساعته خودمان را برسانیم ایران و رای بدهیم. من واقعا متاسفم که شما این کار را کردید، نه فقط من، بلکه بیش از دو هزار تا ندا ایرانی، 3574 سهراب ایرانی، 659 تا داریوش آریایی، 439 تا محمد موسوی سبز همه و همه علاف شما شدند. ما که خودمان عقل نداریم که، شما که در جریان هستید، وقتی شما می گوئید ما در انتخابات شرکت نمی کنیم، ولی تحریم هم نمی کنیم. ما که نمی توانیم خودمان تشخیص بدهیم. تا می شنویم که شما رفتی رای دادی، فکر می کنیم همین که رای دادی یعنی اینکه نامزد هم معرفی کردی و می خواهی کل استراتژی ات را عوض کنی. حالا ما هم که دست مان به آن عبای شکلاتی شما بند است، مجبوریم بدو بدو برویم رای بدهیم.
حتی رفیق من تماس گرفته از اردکان که فلانی ما شنیدیم آقای خاتمی رفته اردکان، رفتیم آنجا که اگر رای داد ما هم رای بدهیم، حالا چطوری این وقت روز برویم دماوند؟ به او گفتم که بابا جان، انتخابات تحریم است. برای چی رای بدهی؟ می گوید پس چرا خاتمی رای داده؟ می گویم خاتمی گفته ما در انتخابات شرکت نمی کنیم، یعنی نامزد نمی دهیم. می گوید: پس چرا رای داده؟ می گویم: چون دلش خواسته. می گوید یعنی چه دلش خواسته، مگر دلبخواه است که هر کسی دلش خواست رای بدهد، نخواست رای ندهد؟ می گویم: عزیز دل من! خوب آقای خاتمی که مثل من و تو نیست، او رئیس جمهور بوده، او به جمهوری اسلامی معتقد است. می گوید: ولی شعار ما جمهوری ایرانی است. می گویم: باشد، اشکالی ندارد، شعار تو هر چه می خواهد باشد، شعار آقای خاتمی جمهوری اسلامی است. می گوید: اصلا من خاتمی را قبول ندارم. می گویم: اشکال ندارد، قبول نداشته باش. می گوید: خاتمی باید مثل موسوی و کروبی اینقدر حرف می زد تا او را دستگیر می کردند. می گویم: بعد چی می شد؟ گفت: تو هم مثل اینکه گیجی ها، اگر موسوی و کروبی را دستگیر می کردند ایران قیامت می شد. مگر یادت رفته شعارش را دادیم؟ می گویم: خوب، حالا مگر چه قیامتی به سر موسوی زدی که حالا می خواهی توی سر خاتمی بزنی؟ می گوید: خوب، من که نمی توانم بروم توی خیابان و شعار بدهم و اعتراض کنم. می گویم چرا؟ می گوید: اولا پای من درد می کند، ثانیا زنم در راقفل کرده و می گوید اگر بروی بیرون من قیامت می کنم. می گویم: لابد تو هم از قیامت کردن زنت ترسیدی؟ می گوید: معلوم است که ترسیدم. زنم که مثل من نیست، او وقتی می گوید قیامت می کنم واقعا قیامت می کند. می گویم: خب، حالا من چکار کنم؟ می گوید: باید یک مقاله بنویسی که خاتمی خائن است. می گویم: چرا خائن؟ می گوید: چون گفته رای نمی دهم، ولی رای داده. می گویم: کجا گفته رای نمی دهم؟ می گوید: من چه می دانم. ولی حتما یک جایی گفته.
آقای خاتمی عزیز!
ببین ما را با چه دردسری مواجه کردی؟ تمام دنیا به هم ریخت، دنیا که می دانی یعنی چه؟ یعنی تمام فیس بوک، توئیتر، بالاترین، پائین ترین، گوگل پلاس، همه اش شد فحش خانه که چرا خاتمی رفت رای داد؟ تقصیر خودت است. البته من خیلی دفاع کردم، ولی فایده نداشت. سووال کردم خاتمی بدتر است یا احمدی نژاد؟ جواب دادند خاتمی. گفتم: چرا؟ گفتند: چون خاتمی به ما دروغ گفته. گفتم احمدی نژاد بیشتر دروغ گفته یا خاتمی؟ گفتند: احمدی نژاد و خامنه ای طبیعی است که دروغ بگویند، ولی خاتمی هیچ وقت دروغ نمی گفت، برای چی الآن دروغ گفته؟ گفتم: اولا که دروغ نگفته، ثانیا این چه منطقی است که اگر یک نفر یک دروغ بگوید کارش بدتر از کسی است که هزار بار دروغ بگوید؟ همین رفیق من، آقای خشایار ایرانی که از بس شجاع است، اسمش را نمی نویسد، گفته ما داریم از قلب درد می میریم، همه احساسات ما پر شده از خون و دست مان دارد می لرزد، تو هی می خواهی دلیل بیاوری؟ می گویم: عزیز من! آقای خاتمی اگر می خواست رای دادنش را همه بفهمند که به نفع حکومت کاری بکند، می رفت جلوی دوربین در تهران رای می داد، لابد نمی خواست کسی بفهمد، شما و خبرگزاری فارس دست به دست هم دادید که اگر کسی هم نمی دانست خبردار شود. حالا تو بیشتر نقش داشتی یا خاتمی؟ تو بیشتر تحریم شکنی کردی یا خاتمی؟ می گوید: ببین! همه چیز باید شفاف باشد. اگر خاتمی خیلی شفاف بگوید من مخالف ولایت فقیه هستم، بعد هم برگه رای را پاره کند و بزند با مشت توی دهان مخالفانش، مثل همان کروبی، آن وقت اگر دستگیر بشود ما قیامت می کنیم. می گویم: آن را که می دانم قیامت می کنی، فعلا سر آن قیامتت را بگیر آن طرف که من نترسم، ولی اگر شفافیت خوب است، چرا خودت در فرانسه جرات نمی کنی اسم واقعی ات را بنویسی؟ می گوید: من می روم ایران و برمی گردم، ممکن است مرا دستگیر کنند، یا پاسپورتم را بگیرند. می گویم یعنی تو معتقدی خاتمی که در ایران نشسته باید شفاف باشد، ولی تو در پاریس نباید شفاف باشی؟ می گوید: بله، چون خاتمی اگر می خواهد ما به او اعتماد کنیم، باید شفاف باشد. می گویم: فرض کن آقای خاتمی نخواهد تو به او اعتماد کنی، و بخواهد که در ایران، در همان فضای مسموم سیاسی که هر روز ممکن است همه چیزش به هم بریزد بماند و کار کند، آن وقت چه؟ می گوید: آن وقت ما هم به خاتمی فحش می دهیم. می گویم: یعنی کاری می کنی که رسانه های حکومتی بنویسند که طرفداران خاتمی به او فحاشی کردند و خاتمی جزو فتنه گران نیست؟ گفت: بله. گفتم: و نتیجه اش این می شود که خاتمی به حکومت نزدیک می شود و مورد اعتماد آنها قرار می گیرد؟ یک نگاه تندی به من می کند و می گوید: خاتمی در هر حال الآن مورد اعتماد حکومت است، دیگر مورد اعتماد جنبش سبز نیست. می گویم: یعنی اگر رای نمی داد مورد اعتماد جنبش سبز بود؟ می گوید: نه، معلوم است که نبود. خاتمی وقتی درخواست سازش با رهبری را کرد دیگر ما به او اعتماد نداشتیم. می گویم: پس چه فرقی می کرد رای بدهد یا ندهد؟ وقتی تو در هر حال به او اعتماد نداشتی، چه فرقی می کرد رای بدهد یا ندهد؟
آقای خاتمی!
این شده داستان ما. اصلا من نمی فهمم شما که رهبر یک جنبش اصلاحات هستید که حداقل بین ده تا یک سال است کاملا مرده است، برای چی رای دادید؟ تا حالا باید شناسنامه شما را هم باطل می کردند. البته ما خیلی خوشحالیم که شما در جنبش سبز نبودید و الآن ما مجبور نیستیم بار خفت رای دادن شما را تحمل کنیم، وگرنه الآن چه مکافاتی باید می کشیدیم؟ همین رفیق ما که هفته ای هشت روز پیام می دهد که اصلاحات مرده است، و هیچ کسی طرفدار خاتمی نیست، می گفت حکومت برای این روی رای دادن شما تبلیغ کرده چون مردم طرفدار شما بروند رای بدهند. به او می گویم: مگر نمی گوئی خاتمی را کسی قبول ندارد؟ پس چطور بخاطر شرکت نکردن در انتخابات مردم از او تبعیت می کنند؟ و حکومت هم بخاطر اینکه او را به طرف خودش بکشد، آن هم بعد از ده سال که از فوت او می گذرد، این همه تبلیغات می کند؟ می گوید: ببین، اصلاحات مرده، این که معلوم است، ولی خاتمی نباید رای می داد. می گویم: اگر مرده چطور رای اش اثر دارد؟ می گوید: اتفاقا هیچ اثری هم ندارد. می گویم: اگر هیچ اثری ندارد، پس چرا ناراحتی؟ می گوید: من که ناراحت نیستم، من می گویم که خاتمی که خودش می داند اصلاحات مرده و کسی طرفدار اصلاحات نیست، چرا رای داده؟ می گویم: حالا بالاخره بگو ببینم اصلاح طلبی مرده یا نه؟ می گوید: بله که مرده. می گویم: پس حالا یکی رفته در یک جای دور با شناسنامه مرحوم اصلاحات یک رای به جمهوری اسلامی داده، تو رو سنه نه؟ می گوید: دهه کی! ما تمام مشکل مان همین است که چرا کسی که اصلاحاتش مرده چرا رفته به جمهوری اسلامی رای داده؟ می گویم: لابد او معتقد است هنوز می تواند کاری بکند. می گوید: ولی نمی تواند. می گویم: فرض کن نمی تواند، چی کارش کنیم؟ می گوید: خاتمی دیگر جزو نظام جمهوری اسلامی است. می گویم: خودش هم که همین را می گوید. می گوید: از این به بعد هم نباید خودش را جزو ما حساب کند. می گویم: جزو کی؟ می گوید: ما سبزها. می گویم: مگر شما سبز هستید؟ می گوید: نه، ما به سبزها انتقاد داریم، سبزهای خائن پلید. می گویم: پس شما نه سبز هستید و نه اصلاح طلب هستید و معتقدید خاتمی نباید خودش را جزو شما حساب کند. گفت: بله، همین. می گویم: خودش هم که همین را می گوید.
جناب آقای خاتمی!
دردسر بدی برای ما درست کردید. من دیگر هرگز شما را نمی بخشم، البته می دانید که بخشیدن من چقدر نقش مهمی در تاریخ دارد. شما هشت سال باعث شدید من و هزاران آدم مثل من بتوانیم در ایران کار فرهنگی کنیم و روزنامه داشته باشیم و کتاب چاپ کنیم، من خودم 45 کتاب در آن سالها چاپ کردم، درست است که خودم را مدیون آن دوره می دانستم، ولی به خاطر همین رایی که دادید دیگر خودم را مدیون نمی دانم. حالا می خواهد خوشتان بیاید، می خواهد خوشتان نیاید. همین رفیق من، می گوید که رضاشاه پانزده سال مملکت را از یک ویرانه تبدیل به یک کشور کرد، ولی بخاطر کشتن تقی ارانی، که معلوم نیست رضاشاه اون را کشت یا خودش مریض شد، همه اش به باد رفت و ما حتی اجازه نمی دهیم کسی اسمش را بخوبی ببرد. فرح پهلوی بیست سال از فیلم و کتاب و آزادی زنان و سینما و نمایش حمایت کرد، ولی بخاطر اینکه دهها کتاب در حکومت پهلوی سانسور شدند که اگر ما انقلاب نکرده بودیم و به جای دهها کتاب، هزاران کتاب سانسور نشده بود، حسابش را کف دستش می گذاشتیم و البته تا جایی که توانستیم مزد زحماتش را دادیم. یا مثلا همین آقای امیر عباس هویدا، درست است که ده سال ایران را به بهترین شکل اداره کرد، ولی او هم در انتخابات رای داد و در شرایطی که می توانست کودتایی، انقلابی، حداقل تروری بکند و شاه را بکشد که زودتر ما سر کار بیاییم و مملکت را به همین جا که هست برسانیم، نکرد، ما او را هرگز نمی بخشیم. البته ما مصدق را می بخشیم، چون در اواخر عمرش در تبعید بود و ما خیلی تبعیدی ها را دوست داریم، همین امام خمینی اگر شش ماه قبل از انقلاب مرحوم شده بود، الآن قهرمان ملی ما بود. یا مثلا همین شاپور بختیار که او هم مثل شما فکر می کرد می تواند یک نظام ستمشاهی را اصلاح کند، البته ما خیلی دوستش داریم، آنهایی هم که به او گفتند بختیار بختیار نوکر بی اختیار، می دانید که همه آن یک میلیون نفر از گوادالوپ آمده بودند، لهجه شان را یادتان نیست؟ ما هرگز هاشمی را نمی بخشیم، چون دانشگاه آزاد را برای منافع شخص خودش و جاسبی درست کرد و دخترش را به زور نماینده تهران کرد، حالا دخترش زندانی بشود ممکن است او را ببخشیم و حتی جایزه نوبل صلح هم برایش درخواست کنیم. ما موسوی را می بخشیم، چون الآن زندانی است. پایش را از زندان بیرون بیاورد چنان پوستی از او می کنیم که دیگر غلط بکند شال سبز روی گردنش بیاندازد. ما کروبی را تا وقتی زندانی است می بخشیم. همانطور که گنجی را داشتیم کاملا می بخشیدیم چون داشت می مرد، بدبختانه آمد از ایران بیرون، حالا هر چه بنویسد بالاخره یک چیزی پیدا می کنیم و او را نمی بخشیم، مرتیکه پاسدار مزدور رژیم. اصلا بیخود کردی شش سال زندان رفتی! اصلا خود شما برای چی هشت سال دولت اصلاحات را اداره کردید! باید می گذاشتید یک دولتی مثل احمدی نژاد بیاید تا ما پدرش را در بیاوریم و نشان بدهیم که اگر بنویسند خاتمی و بخوانند احمدی نژاد ایران قیامتی می شود که نگو و نپرس.
آقای خاتمی!
شوخی های مرا ببخشید. روزهای سختی است. ایران روزهای سیاهی را پیش رو دارد. کسانی که غیرمسوولانه، ناآگاهانه، و بی آنکه به آینده کشور فکر کنند، وقتی دهان شان را باز می کنند و قلم شان را رها می کنند و هر چه می خواهند می نویسند و فحاشی می کنند، اینها نمی دانند فردا باید کسی باشد تا بتواند در این نظام بی در وپیکر که از رهبر تا رئیس جمهورش همه با شتاب کشتی ای که ایرانیان در آن ساکنند و در دریای بلا موجاموج خطر احاطه اش کرده، کسانی را می خواهد تا اگر بنا نباشد ایران زیر بمب ها و موشک ها ویران شود، لااقل ده نفر باید مانده باشند که قدرت ایجاد سازش را داشته باشند.
من گمان می کردم که شما در انتخابات رای ندادید، خبرها چنین به دستم رسیده بود، بعدا فهمیدم رای دادید. خیلی فکر کردم، تا به این نتیجه رسیدم که آن برگه گرانقیمت، چه چیزی را خرید. مطمئنم حکومتی ها دوست داشتند شما و هاشمی رای نمی دادید تا با اخراج تان از حکومت خیال شان برای هر دیوانگی راحت شود، ولی حالا خیالم راحت است که آن طرف کسی هست که می توان هنوز به وجودش امیدوار بود. آبرویی که شما با هشت سال اصلاحات به دست آوردید، حتی اگر اشتباه کرده بودید، برای همچون منی که تا چشمم کار می کند بی معرفت و نادان و کج فهم و بی کفایت در سیاست این کشور می بینم، باز هم چیزی نبود که بشود به اعتبار یک اشتباه از عمری خدمت گذشت، اینک که به دقت می نگرم، به همه آنها که در ایران تلاش می کنند تا روزنه امید را باز بگذارند، وقتی نگاه می کنم، می بینم که دادن این رای تا چه حد در دانایی سیاسی ما، اگر بخواهیم بفهمیم، چقدر نقش داشته است.
سالهاست به من می گویند ماله کش خاتمی، یعنی کسی که هر اشتباهی از شما را سعی می کنم با هر طریق می توانم بپوشانم. واقعیت این نیست که چنین می کنم، من فقط صبر می کنم و سعی می کنم زود قضاوت نکنم و نگذارم هیاهوی تبلیغات بر ذهنم اثر بگذارد، اما در مقابل آنچه شخصا از صدقه سر دولت اصلاحات به دست آوردم، یعنی چند سال احساس آزادی، حتی ارزش ماله کشی را هم دارد. آن هم ماله کشی برای آدمی مثل خاتمی. آنقدر کودک نیستم که فکر کنم که آبروی سیاسی ما باید مثل پیردختری که بکارتش را به گور می برد، بی آنکه لذت یک گناه را چشیده باشد، می ارزد. یک بار گفته ام و مکررش می کنم، زمانی آقای احمد ستاری در روزنامه بنیان در پاسخ سووال من که پرسیده بودم رئیس کیست، خندیده بود و گفته بود، والله چه عرض کنم، می گویند تو تحمل آقا بالاسر نداری. گفتم: اشتباه می کنند، ولی اینها که تا حالا دیدم هیچ کدام شان آقا نبودند.
آقای خاتمی عزیز!  
روزگار سختی است، تحمل سختی را از شما یاد گرفته ایم. می دانیم کشور در شرایط دشواری است. شرایطی که نه قضاوت سریع را شایسته است و نه عافیت نشستن را بایسته. درودتان باد که در جای سختی نشسته اید و این همه دروغ و دغل را تاب می آورید. خداوند عمرتان را طولانی کند که برای روزهای سخت آینده مردم نیازمند آنند.

آرای خوانده شده تهرانی ها به روایت وزارت کشور

آرای خوانده شده تهرانی ها به روایت وزارت کشور

چکیده :مشارکت شهرهای بزرگ در انتخابات همیشه برای حکومت مساله ساز بوده است، اما اینک در حالی که هیچ آمار مستندی در اختیار افکار عمومی نیست، دست اندرکاران انتخابات بازی با ارقام را شروع کرده و با ارائه ارقام دستکاری شده، نمایندگان مورد نظر را به بهارستان می فرستند....

در حالی که بر اساس مشاهدات میدانی حضور مردم در انتخابات تهران بسیار اندک بوده است، وزارت کشور خبر از شمارش بیش از دو میلیون رای در تهران داد.
مشارکت شهرهای بزرگ در انتخابات همیشه برای حکومت مساله ساز بوده است، اما اینک در حالی که هیچ آمار مستندی در اختیار افکار عمومی نیست، دست اندرکاران انتخابات بازی با ارقام را شروع کرده و با ارائه ارقام دستکاری شده، نمایندگان مورد نظر را به بهارستان می فرستند.
نتیجه نظرسنجی که از سوی یکی از مراکز پژوهشی وابسته به شهرداری انجام شد، میزان مشارکت تهرانی ها ده درصد تخمین زده شده بود.
در دوره هشتم مجلس شورای اسلامی میزان مشارکت تهرانی ها ۳۰٫۲۲ درصد اعلام شده بود و در بالاترین میزان مشارکت تهرانی ها در دوره پنجم بود که ۵۵٫۷۴ درصد واجدین شرایط در انتخابات بود.
آخرین اخبار از نتایج شمارش آرا در حوزه انتخابی تهران حاکی از این است شمارش آرا در تعداد سه هزارو ۸۱۱ شعبه به پایان رسیده است و از مجموع دو میلیون و ۲۰۵ هزار و ۱۵۲ رای ماخوذه تعداد یک میلیون و ۹۹۹ هزار و ۴۷۴ رای صحیح است.
این در حالی است که در انتخابات دوره هشتم مجلس شورای اسلامی، در حوزه انتخابیه تهران،ری،اسلامشهر و شمیرانات،یک میلیون و ۹۰۹ هزار و ۵۶۲ رای در ۳۹۰۴صندوق اخذ شده بود.
غلامعلی حداد عادل در انتخابات دوره هشتم از میان بیش از یک میلیون رای، توانست ۸۴۴هزار و ۲۳۰ رای معادل ۴۹/۴۸ درصد را به خود اختصاص داده بود.
بر اساس آخرین اطلاعیه وزارت کشور، پنج کاندیدا حائز اکثریت یک چهارم آرا شده‌اند و تا کنون ۲۵ کرسی از کرسی‌های مجلس در حوزه انتخابیه تهران، ری و شمیرانات به مرحله دوم رسیده‌اند.
نتایج آرا شمارش شده تا ساعت هشت شب روز یکشنبه در حوزه انتخابیه تهران بدین شرح است:
۱- غلامعلی حداد عادل با کسب یک میلیون و ۹۶ هزار و ۷۴۴ رای
۲- سید علیرضا مرندی با کسب ۶۹۲ هزار و ۶۱۷ رای
۳- سید محمد حسن ابوترابی فرد با کسب ۶۷۷ هزار و ۷۲۰ رای
۴- مرتضی آقا تهرانی با کسب ۶۷۶ هزار و ۱۴۲ رای
۵- سید مسعود میر کاظمی با کسب ۵۷۴ هزار و ۴۹ رای

پخش تلویزیونی «جدایی نادر از سیمین» در نوروز ۹۱

پخش تلویزیونی «جدایی نادر از سیمین» در نوروز ۹۱

چکیده :تلویزیون اقدام به خرید فیلم سینمایی «جدایی نادر از سیمین» کرده و قرار است این فیلم سینمایی که به تازگی جایزه اسکار را از آن خود کرده، در ایام نوروز روی آنتن شبکه یک سیما...

فیلم سینمایی «جدایی نادر از سیمین» در ایام نوروز از شبکه یک صدا و سیما پخش می‌شود.
تلویزیون اقدام به خرید فیلم سینمایی «جدایی نادر از سیمین» کرده و قرار است این فیلم سینمایی که به تازگی جایزه اسکار را از آن خود کرده، در ایام نوروز روی آنتن شبکه یک سیما برود.
طبق برنامه‌ریزی‌های صورت گرفته، قرار است این فیلم سینمایی روز پنج‌شنبه ۱۰ فروردین‌ماه روی آنتن برود.
فیلم سینمایی «جدایی نادر از سیمین» به کارگردانی اصغر فرهادی ساخته شده و پیمان معادی، لیلا حاتمی، ساره بیات و شهاب حسینی از بازیگران اصلی آن به شمار می‌رود.
این فیلم به تازگی جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی زبان را از آن خود کرده است و مسئولان دولتی هنوز پیام تبریکی برای فرهادی نفرستاده اند.

گزارشی از رای گیری روز جمعه انتخابات حماسی با آماری مخدوش

گزارش

یکشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۰
گزارشی از رای گیری روز جمعه

انتخابات حماسی با آماری مخدوش

یک روز پس از برگزاری انتخابات مجلس نهم، مقامات و رسانه‌های رسمی جمهوری‌اسلامی در تلاش هستند تا به هر شکل ممکن اثبات کنند که حضور مردم در این انتخابات "حماسی" و دور از انتظار بوده است. در همین حال، مخالفان و منتقدان حکومت نیز بر این باورند که آمار ارائه شده از سوی نهادهای دولتی، قابل اعتنا نیست.
رهبر جمهوری‌اسلامی، دو روز پیش از انتخابات، در یک سخنرانی اعلام کرده بود که "چیزی که من می‌بینم این است که ملت ایران روز جمعه می‌آید و سیلی سخت‌تری به چهره استکبار می‌زند".
وی همچنین روز انتخابات، و در زمان انداختن رای خود به صندوق، از مردم خواسته بود که با حضور در پای صندوق‌های رای، مشت محکمی بر دهان استکبار بزنند.
به فاصله چند ساعت از آغاز مرحله رای‌گیری، دست‌اندرکاران انتخابات، به تایید سخنان رهبر جمهوری‌اسلامی درباره حضور مردم در انتخابات پرداختند. عباس‌علی کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان، با گذشت 3 ساعت از آغاز رای‌گیری، خبر از افزایش 9 درصدی مشارکت مردم نسبت به انتخابات مجلس هشتم داده بود.
احمد جنتی دبیر شورای نگهبان نیز، یک روز پس از برگزاری انتخابات، گفت: "همانطور که مقام معظم رهبری پیش‌بینی می‌کردند، مشارکت مردم در انتخابات بسیار بالا و بهتر از دوره گذشته بود".
نرخ مشارکت نزدیک به 65 درصدی مردم در انتخابات، در حالی اعلام شده است که حدود دو ماه پیش، علی سعیدی، نماینده ولی‌فقیه در سپاه پاسداران، اعلام کرده بود که حدود 65 درصد مردم در انتخابات شرکت خواهند کرد.
در همین حال، سایت رجانیوز، با اشاره به یکی از سخنرانی‌های رهبر جمهوری‌اسلامی در سال 88، که در آن گفته بود: "مردم به نظام اعتماد دارند، نظام هم به مردم اعتماد دارد. ان‌شاء اللّه خواهيد ديد در انتخابات آينده -كه حالا دو سه سال ديگر است- همين مردم با وجود همين بازيگرى‎اى كه مخالفان و دشمنان و غافلان و بى خبران داخلى كردند، يك حضور مستحكمِ قوى‌اى در انتخابات خواهند داشت". رجانیوز سخنرانی رهبر جمهوری‌اسلامی در آن زمان را "پیش‌بینی الهی و معجزه‌گونه" نامیده بود.
دیگر مقامات رسمی جمهوری اسلامی نیز، همگی خبر از حضور پرشور مردم در پای صندوق‌های رای داده‌اند. تنها هاشمی‌رفسنجانی، رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام، پس از انداختن رای خود به صندوق، ابراز امیدواری کرد که رای مردم درست و بدون دست‌کاری خوانده شود و گفت: "انشاء الله نتيجه انتخابات هماني باشد كه مردم مي‌خواهند و همان رايي باشد كه به صندوق مي اندازند. اگر نتیجه همانی باشد که مردم در صندوق می اندازند انشاء الله مجلس خوبي خواهيم داشت".
مقامات جمهوری‌اسلامی در حالی خبر از حضور پرشور مردم در پای صندوق‌های رای می‌دهند که اصلاح‌طلبان و هواداران جنبش سبز از شرکت در انتخابات خودداری کرده بودند.
آمارهای ضد و نقیض
با گذشت 24 ساعت از زمان برگزاری انتخابات، برخی آمارهای ضد و نقیض که تاکنون توسط مسوولان ارائه شده است، توسط مخالفان در شبکه‎‌های اجتماعی منتشر شده است.
یکی از کاربران شبکه‌های اجتماعی، با استناد به آمار ارائه شده زا سوی مقامات جمهوری اسلامی، نوشت: "با استناد آمار مرکز آمار و سایت های دولتی جمعیت بالای 15 سال تا 64 سال ایران بر اساس سرشماری سال 1385 : 49.158.000 نفر بوده است و جمعیت 65 سال به بالای ایران در سال 1385 3.657.000 نفر بوده است که جمع آن میشود : 52.815.000 میلیون نفر (کل جمعیت بالای 15 سال ایران در سال 1385) که به عبارت دیگر همین مقدار میشود جمعیت بالای 20 سال (با گذشت 5 سال از سال 1385 ) در سال 1390. یعنی بدون احتساب مرگ و میر جمعیت بالای 20 سال ایران باید 52.815.000 نفر در سال 1390 باشد. خوب به این آمار باید 18 سال تمام ها و 19 سال تمام ها را نیز اضافه کرد که با توجه به نرخ رشد جمعیت در سال های 1371 و 1372 به طور متوسط هر سال 1 میلیون 400 هزار نفر متولد شده اند که جمع آن میشود 2 میلیون 800 هزار نفر برای سال های 71 و 72 و به عبارت دیگر جمعیت 18 و 19 ساله ایران در سال 1390 2.800.00 نفر میباشد.
در نتیجه: 52.815.000 (جمعیت بالای 20 سال در سال 1390) + 2.800.000 (جمعیت 18 و 19 ساله در سال 1390) میشود رقمی برابر با 55.615.000 (جمعیت 18 سال تمام به بالای ایران در سال 1390 بدون احتساب مرگ و میر)
حالا از این مقدار باید آمار مرگ و میر و مهاجرت نیز کاسته شود. که با توجه به آمار مرگ و میر از آبان سال 1385 ( زمان سرشماری ) تا اسفند سال 1390 در هر سال به طور متوسط 370 هزار نفر فوت شده اند. یعنی: 5 سال و 4 ماه ضربدر 370.000 نفر میشود میزان مرگ مرگ و میر از آبان سال 1385 تا امروز که رقمی است برابر با 1.970.00 نفر و از سوی دیگر با توجه به نرخ مهاجرات در ایران چیزی در حدود 550 هزار نفر در این مدت مهاجرت نموده اند. که میزان مرگ و میر به اضافه مهاجرت میشود: 2.520.00 نفر که این مقدار باید از کل جمعیت بالای 18 سال در سال 1390 کم شود. به عبارت دیگر : 55.615.000 (جمعیت بالای 18 سال ایران در سال 1390) - 2.520.000 (میزان مرگ و میر و مهاجرت) برابر میشود با : 53.093.000 نفر جمعیت 18 سال تمام به بالای ایران در اسفند 1390 که واجد شرایط رای دادن در انتخابات هستند بدون احتساب ایرانیان خارج از کشور".
این کاربر نتیجه گرفته است که مسوولان دولتی، تعداد واجدان شرایط رای دادن درانتخابات مجلس نهم را کمتر از میزان دقیق آن اعلام کرده‌اند.
سایت بازتاب امروز نیز، در مطلبی با اشاره به کاهش دو میلیونی تعداد رای‌دهندگان در دو استان تهران و البرز، نوشته است: "بر این اساس، آمار رسمی استانداری البرز، تعداد واجدین شرایط در این استان با توجه به آخرین آمار سازمان‌های قانونی یک میلیون و 345 هزار نفر است. تمدن استاندار تهران هم عنوان می کند تعداد واجدین شرایط استان تهران حدود 5 میلیون نفر هست... تعداد واجدین این محدوده جغرافیایی در سال 90 بر اساس امار وزارت کشور معادل 6 میلیون و 345 هزار نفر است... حال آن که بر اساس آمار وزارت کشور در همین محدوده جغرافیایی در سال 88 تعداد واجدین شرایط معادل۸٬۷۹۶٬۴۶۶ نفر بوده است".
در همین حال خبرگزاری مهر، خبری را منتشر کرده بود که براساس آن از 373 هزار ایلامی واجد شرایط 380 هزار رای جمع اوری شد. این خبرگزاری ساعاتی بعد خبر خود را اصلاح کرد و نوشت که نرخ مشارکت در این منطقه تنها 76 درصد است، این در حالی است که خبرگزاری فارس نوشته نرخ مشارکت در ایلام را 87 درصد اعلام کرده.
رییس ستاد انتخابات کشور نیز اعلام کرد که امیدوار است نرخ مشارکت در تهران به حدود 40 درصد برسد و این نترخ تا ساعت 7 عصر حدود 34 درصد بوده، اما وزیر کشور مدعی شد که 51 درصد مردم تهران در انتخابات شرکت کرده‌اند.
در همین حال، در بسیاری از حوزه‌ها نرخ مشارکت مردم در انتخابات بیش از صد در صد اعلام شده است. برخی از این حوزه‌های انتخاباتی، جز مناطقی هستند که هرگز نرخ مشارکت این چنینی را تجربه نکرده بودند.
در همین حال یک روزنامه‌نگار از رشت، به "روز" گفت که "خرید و فروش رای، چندبار رای دادن و انواع تخلف‌ها" در انتخابات وجود داشته است. وی مدعی شد که خود چهار بار در انتخابات شرکت کرده و رای داده است.
از سوی دیگر در آمار اعلام شده از سوی وزارت کشور، تنها آرای صحیح اعلام شده و خبری از مجموع آرا و آرای باطله منتشر نشد.
برخی از کاربران شبکه‌های اجتماعی نیز اقدام به انتشار عکس و فیلم‌های مختلف از صندوق‌های اخذ رای کرده‌اند. آن‌گونه که در این عکس و فیلم‌ها نشان داده می‌شود، بسیاری از این حوزه‌های را‌ی‌گیر خلوت و خالی از حضور رای‌دهندگان است.
برخی از شاهدان عینی نیز اعلام کرده‌اند که حضور مردم در پای صندوق‌های رای، به میزانی که حاکمیت ادعا کرده، نبوده است.
در تحولی دیگر، ویلیام هیگ، وزیر امورخارجه بریتانیا، نیز گفت که انتخابات مجلس در ایران "ازاد و منصفانه" نبوده است.
وی با اشاره به این‌که "مدتهاست که انتخابات در ایران آزاد و منصفانه برگزار نمی شود"، اضافه کرده: "حکومت ایران به جای اینکه انتخابات را به فرصتی تبدیل کند که مردم بتوانند آزادانه نمایندگانشان را انتخاب کنند، از انتخابات به عنوان آزمونی برای سنجیدن وفاداری مردم به خود استفاده کرده است".
وزیر خارجه بریتانیا گفته است: "در چنین شرایطی، تعجبی ندارد که اکثر اصلاح طلبان ترجیح دهند که در این رقابت حضور نداشته باشند، که این امر خود انتخابات را به صحنه رقابت داخلی کاندیداهای جناح محافظه کار بدل کرد. به همین دلیل است که ما معتقدیم این انتخابات منعکس کننده خواست واقعی مردم ایران نبود".
در همین حال، سازمان گزارشگران بدون مرز نیز با صدور بیانیه‌ای اعلام کرد که جمهوری اسلامی به بسیاری از خبرنگاران خارجی اجازه حضور در تهران و پوشش انتخابات را نداده است.
در همین حال اویوان واتسون، خبرنگار سی ان ان، روز گذشته در صفحه توییتر نوشت که خبرنگاران خارجی را بر اتوبوسی سوار کرده و آن‌ها را به حوزه‌های مشخصی می‌برند. وی گفت که به خبرنگاران اجازه آزادانه تردد در خیابان‌ها داده نمی‌شود و وی این فضا را تاکنون در جایی ندیده است.