جستجوی این وبلاگ

میرحسین موسوی/ مشاهده فیلم های تکان دهنده عاشورا نشان می دهد که اگر شعارها و حرکات جاهایی به سمت افراط غیر قابل قبول کشانده می شود، ناشی از به زیر انداختن افراد بی گناه از روی پل ها و بلندی ها

۱۳۹۰ مهر ۷, پنجشنبه

افزایش محدودیت های اینترنتی و اختلال در کار VPN ها ......امروز دولت وی پی ان را قطع کرد تا دوباره به اولترا سورف پناه ببریم لینک دانلود: جدیدترین ورژن اولترا سورف 10.17 http://uploadtak.com/images/7pjblanig1yrczc7msk.rar

Large

فراخوان فعالین آذربایجان برای تظاهرات شنبه نهم مهر ساعت ۵ بعدازظهر

Large

۱۳۹۰ مهر ۴, دوشنبه

واکنش مادر ندا آقا سلطان به اظهارات احمدی نژاد

واکنش مادر ندا آقا سلطان به اظهارات احمدی نژاد

سحام نیوز: هاجر رستمی مطلق، مادر ندا آقا سلطان در مورد سخنان اخیر محمود احمدی نژاد گفت: آقای احمدی نژاد هر چه می خواهند بگویند هیچ اهمیتی ندارد؛ مردم ایران و جهان می دانند چه کسی ندا را کشت.
محمود احمدی نژاد در مصاحبه با روزنامه نیویورک تایمزصحنه جان باختن ندا آقا سلطان را نمایشی و شبکه بی بی سی را کارگردان این صحنه نمایش خوانده و ادعا کرده است که “ما اسنادی داریم که نشان می دهد او بعدا کشته شده و بی بی سی کارگردانی می کرده است.
ندا آقاسلطان، ۳۰ خرداد سال ۸۸ و تنها ۸ روز پس از انتخابات ریاست جمهوری، بر اثر اصابت گلوله جان باخت و به نماد جنبش اعتراضی مردم ایران تبدیل شد. فیلم لحظه جان باختن او در جریان سرکوب اعتراضات مردمی، به نوشته “تایم”، به عنوان پربیننده‌ترین لحظه مرگ یک انسان در تاریخ بشریت ثبت شد؛ لحظه ای که چشم های بازاین دختر جوان در واپسین لحظه زندگی، چشم های بسته جهانیان را به وقایع ایران گشود.
مادر ندا آقاسلطان دررابطه با اظهارات احمدی نژاد به روز آنلاین گفته است با دیدن مصاحبه احمدی نژاد خیلی خندیدم. خودشان هم هیچ جوابی ندارند بدهند، هر روز قصه جدیدی می بافند.
اومی گوید: بعد از دو سال و سه ماه وقتی چنین می گویند من چه باید بگویم؟ کسی که اینجا به داد ما نمی رسد. به چه کسی بگویم؟ این همه حرف زدم صحبت کردم در فیلم و مصاحبه و… چه کسی به داد ما میرسد؟
مادر ندا آقاسلطان می افزاید: یک مقام رسمی می رود امریکا و می گوید ناراحت شدم و بی بی سی کشته و نمایش بوده و… من هم فقط می خندم به حرف های این آقا. مردم خوب میدانند چه کسی ندا را کشت. آقای احمدی نژاد سال اول که رفت عکس آن خانم مصری را بالا برد و وقتی از ندا پرسیدند او از آن خانم مصری حرف زد. سال گذشته هم که انطور حرف زد و گفت همه آزاد هستند و… امسال هم که چنین می گوید. هر سال می رود و یک چیزهایی می گوید خب چه باید بگویم؟ بروم به او بگویم اخر تو رئیس دولت هستی وجدان داری؟ چگونه به خود اجازه میدهی بگویی ساختگی بوده و… اما این هم فایده ای ندارد.
او سپس با اشاره به لحظه جان باختن فرزندش که مردم جهان به نظاره نشستند می گوید: مهم این است که مردم ایران و مردم جهان میدانند قضیه چیست و چه اتفاقی افتاده. حال اینها هر چه میخواهند بگویند. برای من مهم مردم هستند که بعد از دو سال و سه ماه همچنان پشتیبان ما هستند و تنهایمان نگذاشته اند.من همیشه قدردان محبت های همه مردم هستم؛مهم این است که بعد دو سال مردم همچنان می آیند و دلگرمی میدهند حال احمدی نژاد هر چه میخواهد بگوید کسی که باور نمیکند.
خانم رستمی مطلق در عین حال با خنده می گوید به هر حال دستشان هم درد نکند بعد از دو سال و سه ماه حداقل یک قاتلی معرفی کردند اما خودشان هم خوب میدانند که ندا را چه کسی کشت

مرگ یک دختر جوان در مشهد در پی حمله پلیس به یک مهمانی

سحام نیوز: به دنبال حمله نیروهای پلیس به یک “مهمانی مختلط” در آپارتمانی در مشهد، یک دختر جوان در تلاش برای فرار از دست ماموران انتظامی جان داد.
به گزارش خبرگزاری ایسنا، مرگ این دختر پس از آن رخ داد که وی در هنگام فرار، از تراس طبقه ششم به پایین سقوط کرد.
ناصر نجاریان رئیس پلیس امنیت عمومی استان خراسان رضوی، گفت که مرگ این دختر جوان در جریان حمله “تیم های عملیات ویژه پلیس امنیت عمومی” به یک “مهمانی شیطانی” صورت گرفته است.
رییس پلیس امنیت عمومی خراسان رضوی ادامه داد: در این حادثه زن جوان که از ناحیه سر به شدت صدمه دیده بود در دم جان خود را از دست داد.
وی افزود که که در جریان حمله ماموران پلیس، چهار دختر و چهار پسر جوان دستگیر شده اند.

۱۳۹۰ شهریور ۳۰, چهارشنبه

خط و نشان رهبر - فیلم مستند بی‌بی‌سی + دانلود

انعکاس درخواست میر حسین جهت مطالعه کتاب گزارش یک آدم ربایی اثر گابریل گارسیا مارکز در روزنامه گاردین

به نوشته گاردین پس از آنکه میر حسین موسوی از مردم خواست تا برای آگاهی‌ از وضعیت زندگی‌ وی در حبس، کتاب گزارش یک آدم ربایی اثر برنده جایزه ادبیات نوبل گابریل گارسیا مارکز را مطالعه کنند، فروش این کتاب در کتاب فروشیهای تهران به حدی رسید که تمام شد!




http://www.guardian.co.uk/world/2011/sep/20/garcia-marquez-iran-opposition-movement





Gabriel García Márquez book inspires Iran's opposition movement

News of a Kidnapping sells out in Tehran bookshops as detained opposition leader cites it as accurate reflection of his experience
Mir Hossein Mousavi Marquez
Former Iranian prime minister and detained opposition leader Mir Hossein Mousavi says Marquez's News of a Kidnapping is an accurate relfection of his life under house arrest. Photograph: Majid/Getty
The Nobel-prize winning author Gabriel García Márquez is revered for his evocation of a surreal and sometimes dangerous world where nothing is quite what it seems.
In this case, however, the country in question is not his native Colombia but Iran under President Mahmoud Ahmadinejad.
Copies of Márquez's 1996 work News of a Kidnapping have sold out from bookshops in Tehran this week after detained opposition leader Mir Hossein Mousavi said the book's description of Colombian kidnappings offers an accurate reflection of his life under house arrest.
Mousavi and fellow opposition leader Mehdi Karroubi have been under house arrest since mid-February when thousands of Iranians poured onto the streets in response to their calls for fresh protests in solidarity with pro-democracy movements in the Arab world.
Since then, they have had little access to the outside world. But Mousavi was allowed a brief meeting with his daughters last week, for the first time in seven months. The brief encounter took place in the presence of security officials but Mousavi reportedly told his daughters: "If you want to know about my situation in captivity, read Gabriel García Márquez's News of a Kidnapping."
Mousavi's comments spread quickly across Iran's huge online community, prompting hundreds of opposition supporters to seek out the book. Queues formed in some bookshops, and copies of the book sold out within days.
One Tehran-based journalist said: "It took me couple of hours to find a copy of the book. I first went to bookshops in the Karimkhan area, but none had a copy left. I went to Enghelab Avenue and I was amazed to see people queuing up to buy the book as if they were queuing up to buy a new Harry Potter."
At least 10 large bookshops in the capital told the Guardian their stocks of the book had sold out. None of them would say why.
"It got sold out in the last week or so, we have no copies left," said one shopkeeper. "I don't know why it happened, I can't say."
News of a Kidnapping, which was initially published in English in 1997, describes the abduction in the early 1990s of high-profile Colombians, including journalists and politicians, on the orders of the drug kingpin Pablo Escobar.
A news website, Aftab, listed the book at the top of bestseller chart last Thursday and Shargh, a reformist newspaper, reported an unprecedented demand for the book in big bookshops in Tehran.
García Márquez reacted to the news by sharing on his Facebook page a blogpost about the episode by an Iranian reporter.
Supporters of Mousavi have also launched a Facebook page, called "News of a Kidnapping, the status of a president in captivity", where readers have posted sections of the book. Some websites have put the Farsi translation of the book online for free download.
Supporters of Mousavi and Karroubi describe their status as "an abduction" and have called on the UN to investigate their disappearances. They believe Iran's supreme leader, Ayatollah Ali Khamenei, was directly involved in them being placed under house arrest without any judicial ruling.

فاطمه کروبی: حاکمیت هزینه زندان و زندانبانان را برعهده خانواده گذاشته تا بگوید کروبی درخانه خود زندانی است‬

فاطمه کروبی: حاکمیت هزینه زندان و زندانبانان را برعهده خانواده گذاشته تا بگوید کروبی درخانه خود زندانی است‬

سحام نیوز: فاطمه کروبی، همسر مهدی کروبی در نامه ای به ریاست قوه قضائیه، از آنچه بر ایشان طی این ۲۱۰ روز، گذشته سخن گفته است. به گزارش سحام نیوز، خانم کروبی در بخش هایی از این نامه در خصوص وضعیت مهدی کروبی نوشته است: “آقای کروبی طی ۲۱۰ روز گذشته از حقوق اولیه یک زندانی نظیر حق دسترسی به کتاب، روزنامه، تلفن، ملاقات منظم، هواخوری و … برخوردار نبوده است” .
فاطمه کروبی با انتشار این نامه، پرده از درخواست های نهادهای امنیتی در خصوص پرداخت هزینه های اجاره مکان حبس ایشان و اهداف این اقدام برداشته و آورده است: “یکماه پیش مبلغی بعنوان پیش پرداخت از من دریافت کردند و سایر چک ها را از یکی از اعضای سابق دفتر که برای امضا و تقدیم مال الاجاره خوانده شده بود، اخذ کردند. دراین بدعت جدید حاکمیت هزینه زندان و زندانبانان را برعهده خانواده گذاشته تا به جهانیان بگوید کروبی درخانه خود زندانی است!!! ”
همسر مهدی کروبی در بخش دیگری از این نامه خطاب به آملی لاریجانی گفته است: “آیا جنابعالی فکر می کنید عاقلی در این کره خاکی پیدا شود که آن زندان تحمیلی را منزل کروبی تلقی کند؟ آیا سکوت دستگاه قضائی موجب این بدعت در دستگاه امنیتی نمی گردد که در آینده هزینه بازداشتگاه های خود را از خانواده زندانیان مطالبه کند؟ آیا چنین رفتاری شایسته جمهوری اسلامی است؟ اگرچه می دانید این دستور مضحک بدعتی تاریخی محسوب می گردد، اما خانواده بخاطر نگرانی از وضعیت جسمی آقای کروبی این خواسته را اجابت کرد.”
متن کامل این نامه که در اختیار سحام قرار گرفته است بدین شرح می باشد:

بسمه تعالی
جناب آقای آیت الله آملی لاریجانی
ریاست محترم قوه قضائیه
سلام علیکم
آنچه موجب شد این نامه را به جنابعالی بنویسم شرح مطالبی کوتاه بوده است که در طول این ۷ ماه اخیر برای من و آقای کروبی رخ داده است از تاریخ ۲۱ بهمن ۱۳۸۹ ماموران امنیتی منزل مسکونی مان را به محاصره درآوردند و بعد از ۲۵ بهمن ماه در حالیکه اجازه توقف چند دقیقه ای به فرزندان و دیگر اعضای خانواده در کوی یاسمن داده نمی شد ، لباس شخصی های معلوم الحال را در شش شب متوالی به منطقه گسیل داشتند تا از ۱ نیمه شب تا ۳ بامداد به فحاشی و هتاکی نسب به همسرم ، مهندس موسوی ودیگر یاران نزدیک امام (ره) و بیت آن بزرگوار مبادرت کنند ( نوار مستندی از بعضی شعارهایی که آزادانه در شب های متوالی سر می دادند به پیوست تقدیم می گردد ) درشب آخر علاوه بر بکارگیری الفاظ سخیف که دراین ایام به شدت مورد ناراحتی اهالی محترم منطقه گردیده بود (نوار کاست پیوست) باحمایت و هدایت نیروهای امنیتی بمب صوتی هم به داخل ساختمان پرتاب گردید تا این فتح بزرگ را به فتوحات قبلی خود بیافزایند . همزمان با میلاد رسول رحمت (ص) در روز دوشنبه شب برابر با ۲/۱۲/۱۳۸۹ بیش از شصت نیروی امنیتی به منزل یورش آوردند و بدیهی ترین مسائل انسانی و شرعی را در تفتیش رعایت نکردند و برخلاف ساواک که تنها بدنبال اسناد مهم و معتبر بود، به استثنای وسائل، هر آنچه درمنزل بود با خود بردند و در واقع خانه را تخلیه کردند و کلیه کلید های داخل منزل حتی اتاق خواب را تغییر داده و در اختیار داشتند، و فرزند سومم علی را نیز همان شب که با تماس همین مامورین جهت دیدن ما آمده بود به اتهام جاسوسی دستگیر کرده و به اوین بردند.
از بدو امر شخصاً خواستار ارائه مجوز تصرف مجتمع و حضور در واحد مسکونی مان و نیز حکم اعمال بازداشت خانگی بودم؛ خواسته ایی که هرگز اجابت نگردید. به استثنای حکم تفتیش که شب اول به رویت همسرم رسید، تاکنون هیچ حکمی از مراجع ذی صلاح قانونی مبنی بر “حبس” “اشغال منزل توسط نیروهای امنیتی” و “حضور آنان در داخل منزل” دریافت نکرده ایم. اگر مبنای یورش نیروهای امنیتی را سخنان جناب جنتی بدانیم باید در منزل شخصی خودمان نظیر مرحوم حضرت آیت الله العظمی منتظری حصر می گردیدیم، اما آنچه در عمل اتفاق افتاد از زندان انفرادی نیز بدتر و بی رحمانه تر بوده است. دوستانی که پیش از انقلاب سابقه ای دارند، می دانند که ساواک هیچگاه بدون حکم قانونی به حریم منزل اشخاص ورود نمی کرد. تجربه شخصی اینجانب در موارد متعدد و سایر مبارزان آن دوران گواهی است بر این ادعا. درآن زمان حتی برای بزرگانی که نسخه حصر خانگی اعمال می گردید، هرگز امنیتی ها در منزل و یا واحد آپارتمان شخص محصور شده حضور نمی یافتند. (حتی در زمان بازداشت سال ۱۳۵۳ حجت الاسلام والمسلمین کروبی، که نیروهای ساواک ایشان را به اتهام مبارزه علیه رژیم ستمشاهی بازداشت کردند، چنین بازرسی و تفتیشی از منزل ما صورت نگرفته بود) و شاید برای فرزند آیت الله میرزا هاشم آملی که به تقوا و زهد شهره بودند ، جالب باشد که بداند در جریان این حمله، مردان به ظاهر دین دار، تمام البسه و لوازم شخصی من را نیز بازرسی نموده و متاسفانه هیچ حیا و حجابی در ورود و بررسی وسایل شخصی من از خود نشان نمی دادند.
آقای کروبی طی ۲۱۰ روز گذشته از حقوق اولیه یک زندانی نظیر حق دسترسی به کتاب، روزنامه، تلفن، ملاقات منظم، هواخوری و … برخوردار نبوده است. ( در زمان بازداشت های مکرر آقای کروبی که خود ایشان نقل کرده اند من جمله در دوران بازداشت درزندان قزل قلعه سرانجام بعد از یک یا دو هفته زندان انفرادی، امکان هوا خوری هفتگی پیدا می کردند اما این بار پس از شش ماه حبس، اجازه استفاده از حیاط محصور درمیان میله ها و هواخوری را نیافتند) وضعیت جسمی ایشان بشدت در خطر قرار دارد و معاینه ایشان توسط پزشکان مستقل و مورد اعتماد خانواده امری ضروری است.
فقدان تعیین وضعیت موجود و به رسمیت نشناختن حقوق زندانی که بدون طی کردن مراحل دادرسی و برگزاری دادگاه در اختیار امنیتی ها قرار گرفته، بستری مناسب برای اعمال فشارهای متعدد جسمی و روحی به همسرم گردیده است. نگرانی اینجانب از وقایع حادث شده نیست زیرا همانطور که قبلا متذکر شدم ایشان خود را برای شرایط بدتر از این هم آماده کرده است، لیکن آنچه موجب تأسف و تأثر است حاکمیت گروهی است که رفتار غیر قانونی خود را قانون نانوشته تلقی کرده و هرآنچه را که اراده می کنند بنام حاکمیت اعمال می کنند.
اجازه می خواهم به نمونه اخیر که اتفاقا بدعت عجیبی است اشاره کنم. بدنبال اشغال و تصرف مجتمع مسکونی، سایر شرکاءِ ملکِ تصرف شده از اعمال حقوق مالکانه و انتفاع از ملک خود محروم و نیروهای امنیتی به جای آنان منتفع گردیدند! این تصرف خلاف شرع و قانون، موجب برخورد جدی آقای کروبی درموارد متعدد، از جمله نگارش نامه هایی به دادستان تهران گردید. از روز اول آقای کروبی اعلام کردند که آماده انتقال به هر مکانی از جمله زندان اوین هستند، اما راضی به تصرف غیر قانونی اموال سایر شرکاء نمی باشند. بعد از ۵ ماه رایزنی، فرزندان منزلی در جماران تهیه کردند، تا حبس بدون حکم، بدون ایجاد مزاحمت در حقوق دیگران و در منزل شخصی مان ادامه یابد. بعد از انجام کلیه امور و انتقال سند قطعی ماموران اعلام کردند که جماران منطقه مناسبی نیست و مکان حبس باید به انتخاب آنان باشد. بدنبال پافشاری همسرم در تاریخ ۹ مرداد ماه، بطور موقت ایشان با حضور تعدادی از نیروهای امنیتی به آپارتمانی یک خوابه منتقل شدند و عملا امکان حضور من در آنجا منتفی گردید. این آپارتمان کوچک پذیرای ۴۵ روزگذشته کروبی و زندانبانان وی بوده است. گرچه هرجایی که ایشان توسط نیروهای امنیتی منتقل شوند بمنزله واحد مسکونی ایشان نمی باشد.
مقامات امنیتی که نگرانی خانواده نسبت به وضعیت سلامتی ایشان بویژه قلب و دستگاه تنفسی را درک کرده اند، تنها راه خروج از آپارتمان مذکور را منوط به اجاره مکان دیگر اعلام نموده اند:
۱) انتخاب مکان با ما است.
۲) امضا کننده قرار داد اجاره نباید عضوی از خانواده باشد.
۳) امضا کننده قرار داد در هنگام امضا باید پیشاپیش چک های یکسال را تقدیم کند و نباید از آدرس ملک و جزئیات باخبر باشد.
دراین راستا یکماه پیش مبلغی بعنوان پیش پرداخت از من دریافت کردند و سایر چک ها را از یکی از اعضای سابق دفتر که برای امضا و تقدیم مال الاجاره خوانده شده بود، اخذ کردند. دراین بدعت جدید حاکمیت هزینه زندان و زندانبانان را برعهده خانواده گذاشته تا به جهانیان بگوید کروبی درخانه خود زندانی است!!! ایشان خود را برای پرداخت هر هزینه ای آماده کرده اما غافل از آنکه امروز در این سرزمین و به هدف مرعوب کردن وی، مجازات جمعی علیه خانواده اعمال می گردد. خدا را گواه می گیریم که همسرم با همان نشاطی که درسال ۱۳۴۱ و دراوج جوانی پا به عرصه سیاست و مبارزه گذاشت، دراین سال ها و در راستای عهد خود با مردم و شهدا و تحقق آرمان های اصیل انقلاب و وعده های داده شده دراین مسیر، هرگز خللی در اراده اش ایجاد نشده است.
آیا جنابعالی فکر می کنید عاقلی در این کره خاکی پیدا شود که آن زندان تحمیلی را منزل کروبی تلقی کند؟ آیا سکوت دستگاه قضائی موجب این بدعت در دستگاه امنیتی نمی گردد که در آینده هزینه بازداشتگاه های خود را از خانواده زندانیان مطالبه کند؟ آیا چنین رفتاری شایسته جمهوری اسلامی است؟ اگرچه می دانید این دستور مضحک بدعتی تاریخی محسوب می گردد، اما خانواده بخاطر نگرانی از وضعیت جسمی آقای کروبی این خواسته را اجابت کرد.
درپایان لازم می بینم نظرتان را به این فرمایش مولی الموحدین جلب کنم که می فرماید: ” به خدا قسم روی خارهای گزنده بخوابم و خواب را برچشمانم حرام کنم و با زنجیرهای گران بسته شوم، برای من بهتر است از اینکه روز قیامت خدا و رسول او را درحالی ملاقات کنم که به بعضی از بندگان خدا ستم کرده باشم ” .( بحار الانوار، ج ۴۱ ، صفحه ۱۶۲)
فاطمه کروبی
۳۱ شهریور ماه ۱۳۹۰

ناگفته‌هایی درباره شکنجه‌شده‌های کهریزک، بازجویی‌های تحت فشار و ... نامه‌ای از زندان: من، محمد داوری، کیستم

ناگفته‌هایی درباره شکنجه‌شده‌های کهریزک، بازجویی‌های تحت فشار و ...

نامه‌ای از زندان: من، محمد داوری، کیستم


محمد داوری، روزنامه نگار، سردبیر وب سایت سحام نیوز، عضو ستاد انتخاباتی مهدی کروبی و فعال حقوق معلمان، یکی از زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین است. او بیش از دو سال است که بدون بهره مندی از حق مرخصی، در زندان به سر می برد و انواع فشارها و تهدیدها را از سر گذرانده است.
او در نامه ای مفصل که از زندان اوین برای سایت کلمه ارسال کرده، بخشی از وقایع این دو سال و همچنین گوشه ای از زندگی خود را مرور کرده است. محمد داوری در این نوشته از فعالیت های خود در دفتر مهدی کروبی و همچنین ملاقات و مصاحبه با شکنجه شده های زندان کهریزیک و کسانی که در این زندان و دیگر زندان ها مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند، پرده بر می دارد و تاکید می کند که طی بازجویی ها و دو سال زندان، هیچ یک از مقامات مسوول نتوانسته اند صحت این مستندات را زیر سوال ببرند.
او در بخشی از نامه اش می نویسد: اگر خلاف مستندات ما ثابت شده بود، تا به حال آنها مستندهای تلویزیونی بسیاری درباره آنها پخش می کردند؛ در حالی که تنها سکوت کرده اند و هرگز نتوانسته اند اساس گفته های کسانی را که از شکنجه و تجاوز در زندان ها گفته اند، زیر سوال ببرند.
داوری همچنین تاکید می کند که هرگز در زندان تقاضای عفو و بخشش نمی کند، چرا که به عقیده ی او، این مسوولان متخلف هستند که بی گناهان را به زندان انداخته اند و آنها باید از این زندانیان تقاضای بخشش کنند؛ زیرا ظالم است که نیازمند عفو است و نه مظلوم.
متن کامل این زندانی سیاسی به شرح زیر است:

در همه عمرم اگر تصور هر اتفاقی را داشته ام، این تصور که ممکن است بیش از دو سال از عمر خود را در زندان سپری کنم، حتی برای یک لحظه نیز به ذهنم نیامده بود. حالا که این اتفاق دور از تصور برای من روی داده است و سومین سال حبس خود را آغاز کرده ام، نمی توانم نسبت به این حادثه غیر منتظره بی تفاوت باشم و از واقعیاتی که منجر به این اتفاق شده و آنچه در این دو سال بر من گذشته چشم پوشی کنم. چرا که دیگر موضوع بازداشت و محاکمه و حبس من از یک موضوع شخصی فراتر رفته و شرایط تاریخی حساسیت آن را فزون تر کرده است. پس من وظیفه دارم و حق دارم تا حقایق را بازگو کنم.
آنچه مرا واداشت تا قلم به دست گیرم، نه فقط گذشت ۷۳۰ روز از عمرم ( تا زمان نوشتن نامه ) در پشت دیوارها و سیم خاردارها بود بلکه انعکاس وارونه حقایق توسط مسوولان قضایی و امنیتی بوده که ظلم مضاعفی را بر اینجانب تحمیل کرده اند. شاید هنوز افراد زیادی هستند که نمی دانند من چه کسی هستم و چرا و چگونه بازداشت شده ام. اگر در قبال این وارونه جلوه دادن سکوت کنم، خود نیز ظلم دیگری را بر خود روا داشته ام. بنابراین اینک که بعد از گذشت بیش از دو سال پرده از حقایق بسیاری برداشته شده است و نه تنها من بلکه برای خیلی از کسانی که دستگاه اطلاعاتی امنیتی و قضایی را از نزدیک تجربه کرده اند تردیدی باقی نمانده است که پشت ظاهر فریبنده و پرده های شعار گونه چه تلخی ها، بی تدبیری ها و ظلم هایی نهفته است، لازم است حداقل پیرامون آنچه بر من گذشته برای آگاهی مردم عزیز و مظلوم در درجه نخست و سپس مجامع بی المللی و فعالان عرصه حقوق بشر و در آخر مسوولانی که خود در این فجایع دست داشته اند، مطالبی را ارائه کنم تا شاید این اقدام گامی باشد در راستای کاهش و جلوگیری از اتفاقات مشابه. من در چند بخش مطالبم را می آورم تا بتوانم در هر زمینه ضمن ارائه توضیحات کامل تر، شبهه هایی را هم که در این مدت ایجاد شده است، برطرف کنم.

بخش اول
من، محمد داوری، کیستم

پاسخ به این سوال به این دلیل ضرورت دارد که شنیدم یکی از مسوولان ارشد قضایی در همان روزهای نخست پس از بازداشتم، گفته: «ما شخصی به نام داوری را دستگیر کردیم که وی با نفوذ در دفتر مهدی کروبی و با سو استفاده از سادگی وی اقدام به اجیر کردن عده ای کرده است تا چهره نظام را لکه دار کند.» این مطالب که نقل به مضمون است و به استناد آن سپس نشریات وابسته به حاکمیت مطالب بی اساس فراوانی را نوشتند، من را بر آن داشت تا خود را معرفی کنم؛ چرا که با اندک توجهی روشن خواهد شد که این ادعا چقدر نادرست است.
من محمد داوری فرزند علی متولد نهم اردیبهشت ۱۳۵۱ هستم و در داز مرکز بخش مرزی رازوجرگلان از توابع شهرستان بجنورد (خراسان شمالی) متولد شدم. تحصیلاتم را در زادگاهم با اخد دیپلم علوم انسانی در سال ۶۹ پایان دادم و از همان زمان معلم شدم. شغلی که همواره آن را ادامه داده و اگر بعد از آزادی از آن محروم نشوم، باز هم ادامه اش خواهم داد. ضمن معلمی، تحصیلات خود را هم ادامه دادم و با اخذ مدرک کارشناسی ارشد در رشته مدیریت آموزشی همچنان در عرصه تعلیم و تربیت عاشقانه به فعالیت خود ادامه دادم. از همان ابتدای کارم در دوران دانشجویی همواره در کنار معلمی به کار خبرنگاری و رسانه ای هم مشغول بوده ام و این شغل را کاملا هم سنخ با کار معلمی یافته ام و از آن در راستای تکمیل اهداف و آرزوهای فرهنگی ام بهره برده ام. تجربه کار در روزنامه ها، نشریات و سایتهای مختلف خبری باور من به کار در عرصه فرهنگی را تقویت کرد و انگیزه ای شد تا انتصابات را هم یک عرصه برای کار فرهنگی بدانم و بنابراین در تمام دوره های انتخابات در عرصه به صورت فعالانه حضور داشتم و چون بستر اصلاح طلبی را پس از دوم خرداد ۱۳۷۶ برای تحقق اهدافم مناسبت تر دانستم، همیشه با حمایت از کاندیداهای این طیف در انتخابات مختلف نقش خود را را برای ایجاد فضای مناسب تر فرهنگی و اجتماعی و مدنی ایفا کردم. تردیدی نیست که در این راستا کار جمعی، تشکیلاتی و حزبی را بر کار فردی ترجیح داده ام. لذا در ده سال اخیر در قالب تشکل صنفی سازمان معلمان ایران در کنار سایر دوستانم به فعالیت مشغول بودم که در همین راستا به خاطر حضور و فعالیت در تجمع های اعتراضی معلمان در ۲۳ اسفند سال ۱۳۸۵ بازداشت و سپس محاکمه شدم و مانند بسیاری از همکاران مظلوم ام در سراسر کشور از مجازات بی نصیب نماندم.
باورم به کارهای مدنی و صنفی و احساس مسوولیتم به تناسب شغل و رشته تحصیلی ام من را بر آن می داشت تا نسبت به مسایل حوزه تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش به طور خاص بی تفاوت نباشم. لذا از هر فرصتی از قلم و بیانم استفاده می کردم و مطالبی را در نقد عملکرد مسوولان و دستگاه های آموزشی در نشریات مختلف می نوشتم. نوشته هایی که به مذاق آقایان خوش نمی آمد و به هر بهانه ای سعی در محدود کردن بنده مانند سایر دوستانم می کردند. محدودیتهایی در محیط کار، هشدارهای امنیتی و تهدیدهای مدام شغلی و … در چنین شرایطی پس از سالها فعالیت صنفی، سیاسی و خبری به مقطع حساس سال ۱۳۸۸ رسیدم و با وجود اینکه در تمام دوره های گذشته از کاندیدای مورد حمایت جبهه دوم خرداد حمایت می کردم، در این دوره به همراه چند تن از دوستان فعال در عرصه صنفی معلمان در کنار دکتر محمد علی نجفی در بخش فرهنگیان ستاد آقای کروبی فعال شدم و باز هم مثل همیشه انتخابات را یک عرصه مدنی و یک فرصت مناسب برای بیان مطالبات صنفی معلمان دانسته و در تولیدات اقلام تبلیغاتی از این رسالت خود غافل نبودم و همچنان تا روز انتخابات با این باور از هیچ کوششی دریغ نورزیدم.
اینجانب هیچ ارتباطی با گروه ها، احزاب، رسانه ها، سازمان ها و نهادهای خارج از کشور نداشته و حتی تاکنون از کشور خارج نشده ام و هیچ گونه فعالیت سری و مخفیانه ای هم نداشته ام تا شبهه ای ایجاد کند که من از طریق نفوذ در دفتر آقای کروبی از او سوء استفاده کرده ام!
البته من در سالهای عمرم فعالیتهای فرهنگی و خدماتی فراوانی داشته ام که در اینجا نیازی به نوشتن آنها نمی بینم و تنها همشهریان خود را گواه می گیرم تا در این مورد توضیح دهند. خدماتی که در دوره ی اول شوراها انجام دادم. مراجعه به این زنان و مردان و آثاری که از آن دوره به جا مانده در این باره بیش از هر توضیح دیگری قانع کننده است.

بخش دوم
پس از انتخابات سال ۸۸ بر من چه گذشت

مثل تمام فعالان ستادهای انتخاباتی از همان لحظه های نخست اعلام نتایج آرا دچار شوک همراه با تردیدهای فراوان شدم و مثل خیلی ها به دنبال منبع و مرجعی بودیم که پاسخی قانع کننده درباره نتایج انتخابات بشنویم. کاندیداهای ریاست جمهوری، مسوولان برگزاری انتخابات، تحلیلگران و کارشناسان و فعالان سیاسی از جمله منابع مورد نظر بودند که من می توانستم پاسخ مناسب را از آنها بشنوم. پاسخ چیزی نبود جز اینکه در انتخابات تقلب شده است. واکنش طبیعی در روزهای نخست اعتراض خیابانی بود. من خود را موظف می دانستم اگر در اعتراض ها شرکت می کنم، اولا باید با محوریت شعار کاندیداها و ثانیا کاملا مدنی و آرام و مسالمت آمیز باشد، بنابراین در راهپیمایی ۲۵ خرداد که موجی از مدنیت و نجابت را به نمایش گذاشت شرکت کردم و همواره به حضور در آن اجتماع اقتخار می کنم و به حال نظام افسوس می خورم که پیام آن حضور را دریافت نکرد و فرصت ها را از دست داد.
پس از آن راهپیمایی، حراست آموزش و پرورش به صورت تلفنی مرا احضار کرد که من این احضار را نپذیرفته و خواستم که کتبی و اداری و بر طبق مقررات چنین کاری را انجام دهند. سپس برای مدت ده روز تهران را ترک کردم و به شهرستان رفتم. اواسط تیرماه به تهران برگشتم و از همان موقع هم به عنوان سردبیر سایت سحام نیوز (اعتماد ملی) مشغول به کار شدم. با تصور اینکه باید کار درازمدت را پیش بگیرم، به دنبال سر و سامان دادن نیروهای سایت و سایر امکانات و ملزومات شدم. به طور عادی به همراه همکارانم مشغول فعالیت بودم و هیچ مساله غیر عادی دیده نمی شد. تا اینکه به صورت تصادفی و بدون هماهنگی قبلی در جریان مسائلی قرار گرفتم که به خاطر آن بازداشت شدم. ناگفته نماند که از هفته ها پیش از این به همراه تعدادی از دوستان برای دلجویی به خانواده های کشته شدگان و زندانیان حوادث پس از انتخابات سر می زدیم و این را وظیفه مدنی و مهم خود می دانستم.

بخش سوم
پیگیری مسایل کشته شدگان، بازداشتی ها و شکنجه شده ها

هر چند از همان روزهای نخست پس از انتخابات بر اساس وظیفه انسانی که گفتم، سرکشی به خانواده های زندانیان و کشته شدگان را از وظایف اصلی خود می دانستم، اما پس از انتشار نامه آقای کروبی خطاب به آقای هاشمی رفسنجانی پیرامون شکنجه و تجاوز به بازداشت شدگان به طور مستقیم و به درخواست شخص آقای کروبی مسایل مربوطه را پی گیری می کردم و همانگونه که گفتم ورودم به این ماجرا نیز اتفاقی بود، چرا که حزب اعتماد ملی خط تلفنش در سامانه ۱۱۸ ثبت شده بود و این همان تلفن دفتر من هم بود. اولین مراجعه کننده پس از تماس تلفنی پیش من آمد، پس از گفت و گو با او به دفتر آقای کروبی اطلاع دادم و به نزد ایشان رفتیم و این آغازی بود برای پی گیری درخواست مراجعانی که پس از انتخابات مورد شکنجه و یا تجاوز قرار گرفته بودند و یا کسی از خانواده شان کشته شده بود.
در ابتدا به درخواست شخص آقای کروبی فقط اقدام به مستندسازی ادعای افراد کردیم و از رسانه ای کردن آن خودداری ورزیدیم. روال کار به این گونه بود که پس از مراجعه افراد، ابتدا از هویت آنها اطمینان حاصل می کردیم و سپس در جلسه ای اختصاصی با حضور فرد مراجعه کننده، بنده و آقای کروبی شرح ماجرا از زبان فرد مذکور می شنیدیم. سپس از وی درخواست می کردیم در صورتی که تمایل دارد اظهاراتش را مستند کنیم و هر کدام از مراجعان که اعلام آمادگی می کردند برای تهیه مصاحبه ویدیویی اقدام می شد.
مصاحبه ها را بنده به تنهایی انجام می دادم و در جریان مصاحبه، با سوالاتی سعی می کردم زوایای امر را کاملا روشن کنم. سپس آدرس و مشخصات مراجعه کننده را می گرفتیم و همچنان ارتباط ما برای ادامه پیگیری ها حفظ می شد. از تاریخ بیستم مرداد ماه این مستند سازی ها آغاز شد که در طول این مدت از ۴ نفر که مورد تجاوز و تعرض جنسی قرار گرفته بودند هم مصاحبه ویدیویی تهیه شد و یک نفر هم شرح ماجرا را کتبی ارائه کرد. تعدادی هم مراجعه کرده بودند که از ترس آبروی خود حاضر به مصاحبه ویدیویی نشدند. تعدادی هم تماس گرفتند اما مراجعه نکردند و از آنجا که دفتر و تلفن های ما همواره تحت شنود نیروهای امنیتی بوده، از بابت امنیت این افراد هنوز هم نگرانم. در طول این مدت همچنین ۱۰ نفر از بازداشتی های ۱۸ تیر که در کهریزک نگهداری شده بودند به همراه خانواده هایشان به دفتر آقای کروبی مراجعه کردند و پس از دیدار با وی اقدام به مستند سازی مشهودات خود کردند. بنده در مصاحبه های شش ساعته با آنان شنونده تمام ماجراها از لحظه بازداشت تا زمان آزادی شان بودم. شکنجه های انجام شده در کهریزک ماجرای کشته شدن روح الامینی، جوادی فر و کامرانی در مقابل چشمان آنها رخ داده بود و فرایند بازجویی ها از این افراد از دیگر موارد مهم مصاحبه با این افراد بود.
موارد دیگری که ما در این دفتر پی گیری کردیم، سناریوی سعیده پورآقایی بود که با حضور خواهرش سپیده و شوهرش در دفتر آقای کروبی مستند سازی شد، که متاسفانه در حالی که واقعیاتی نمایان شده بود و بر ما روشن شده بود که این مساله سناریویی است برای به دام انداختن موسوی و کروبی و اطلاعاتی را به دست آوردیم که آن را بر ملا می ساخت، در حالی که برای عصر سه شنبه ۱۷ شهریور با سپیده پور آقایی قرار ملاقات داشتیم، بنده دستگیر و دفتر آفای کروبی پلمب شد.
ماجرای کشته شده ها نیز در حال پی گیری بود که یک مورد آن در سایت منتشر شد و قرار ملاقات هایی هم با خانواده محمد کامرانی و … گذاشته بودم که بنده دستگیر شدم؛ و نیز موارد متعددی که شخص آقای کروبی در جریان جزییات آن هستند.
همه این پی گیری ها در تعامل ما با قوه قضاییه و مجلس بود و ما آمادگی خود را برای ارائه سند اعلام کرده بودیم، حتی اعضای کمیته ویژه مجلس در دفتر آقای کروبی حضور یافتند و ضمن بحث و گفت‌و‌گو نمونه ای از اسناد به آنها تحویل داده شد و حتی نماینده دادستان به صورت حضوری با یکی از کسانی که مورد تجاوز جنسی قرار گرفته بود، دیدار کرد.
در حالی که ما تصور می کردیم مجلس و قوه قضاییه پیگیر ماجرا هستند و به کمک اسنادی که ما تهیه کرده بودیم عوامل جنایت های انجام شده را بازداشت خواهند کرد و حقوق افراد مورد تعرض قرار گرفته را به آنها بازخواهند گرداند، من بازداشت شدم و دفتر حزب و سایت و دفتر آقای کروبی پلمب شد!

بخش چهارم
بازداشت، بازجویی، دادگاه و زندان

پس از پلمب دفتر حرب و دفتر آقای کروبی، بنده که تنها بازداشتی آن روز بودم، تحویل بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات در زندان اوین شدم. اولین اتفاق برخلاف تعهدی که تیم بازداشت کننده به شخص آقای کروبی دادند در همان ساعات اولیه در بند ۲۰۹ روی داد و آن عدم وجود عناوین سی دی ها و فیلم ها و مستندات ما در صورتجلسه تحویل وسایل بود و مامور ۲۰۹ به طور کلی درباره آنها ابراز بی اطلاعی کرد. وقتی پس از پایان بازرسی و فیلمبرداری دفتر صورتجلسه ای تنظیم شد، من به آقای کروبی گفته بودم که سی دی ها و فیلم های افراد را که با آنها ساعت ها مصاحبه شده، علامت گذاری کنید و بگویید در صورتجلسه تنظیمی از وسایل ضبط شده، آنها را درج کنند تا امکان نابود کردن و یا دخل و تصرف در آنها وجود نداشته باشد، که با وجود درخواست آقای کروبی آنها از این کار امتناع کردند و قول دادند در صورتجلسه مربوط به وسایل من، این موارد هم درج شود.
شب اول را در بند ۲۰۹ ماندم. فردای آن روز یعنی چهارشنبه ۱۸ شهریور به بند ۲۴۰ منتقل شدم که از همان لحظه اول بازجوی ویژه من با رفتاری ناشایست و تحقیر آمیز و الفاظی رکیک از من استقبال کرد و با توهین زیاد من را به سلول انفرادی فرستاد. بازجویی ها آغاز شد. در اولین مرحله بازجویی ها من شرکت در راهپیمایی ۲۵ خرداد ماه را پذیرفتم و تاکید کردم که بر اساس تصریح قانون اساسی این کار را اقدامی مجرمانه نمی دانم و حضورم در این تجمع و اعتراض در آن را همواره مایه افتخار می دانم. آنها بلافاصله با ارجاع به بازپرسی مرا تفهیم اتهام کردند و قرار ۲۰۰ میلیون تومانی برایم صادر کردند. اما وقتی پرسیدم به من اجازه می دهید با خانواده ام تماس بگیرم و بگویم نسبت به تامین قرار وثیقه اقدام کنند، پاسخ دادند که خیر اجازه نمی دهیم و این قرار وثیقه فقط یک قرار صوری است!
روزهای بعد بازجویی از ابعاد مختلف ادامه یافت، پس از اخذ کامل بیوگرافی درباره فعالیت در ستاد انتخاباتی آقای کروبی و ارتباط با اعضای ستاد، همچنین فعالیت در سایت سحام نیوز و ارتباط با همکاران سایت و دفتر حزب اعتماد ملی هم مورد پرسش های متعددی قرار گرفتم که به همه پاسخ دادم.
تلاش های آنها برای پیدا کردن مصادیق مجرمانه بی فایده بود، چرا که تمام کارهای من علنی و بر اساس ضوابط و مقررات جاری بود. اما چالش برانگیز ترین بخش بازجویی من زمانی بود که از من خواستند پیرامون محتوای فیلم ها و سی دی ها (مصاحبه با کسانی که در زندان شکنجه و مورد تجاوز قرار گرفته بودند) توضیح دهم که من از پاسخ خودداری کرده و گفتم چون همه آنها در صورتجلسه ثبت شده است و ممکن است پس از پاسخ من شما سی دی های دیگری بیاورید و مدعی شوید به من مربوط است، من از هر گونه پاسخ دراین باره خودداری می کنم.
پس از خودداری من از پاسخ، روش های غیر اخلاقی و غیر قانونی آنها آغاز شد. تهدید به اعدام، تهدید به پرونده سازی اخلاقی، تهدید به شلاق، کتک کاری با مشت و لگد و نگهداری طولانی مدت من در اتاق بازجویی و … از جمله شیوه های آنان برای وادار کردن من به پاسخ دادن بود. روزها این شیوه ها اعمال می شد و من هر روز نگران اعمال شیوه های خطرناک تری بودم. اما بالاخره آنها مجبور شدند شرط من مبنی بر توضیح کامل ماجرای عدم ثبت سی دی ها و فیلم ها در صورت جلسه را بپذیرند و من هم ماجراهای تمام مستندات را کاملا شرح دادم.
تا ۱۷ روز به من اجازه ندادند با خانواده ام تماس بگیرم، مدت انتظاری که صدمات روحی و روانی شدیدی را بر خانواده و به ویژه مادرم تحمیل کرد. چرا که شایعه شده بود من کشته شدم و در شرایط آن زمان چنین شایعاتی به دلایل موارد مشابه واقعی و قابل باور جلوه می کرد.
پس از پایان بازجویی، مرحله بعدی فشار برای اقرار به اشتباه و خطا بود. آنها با انواع و اقسام توهین ها به آقای کروبی و موسوی و سایر فعالان جنبش سبز سعی می کردند با ارائه تحلیل های معطوف به شکست جنبش و غیر قانونی بودن اقدامات و فعالیت های معترضان، من را وادار کنند تا اقرار کنم که اشتباه کرده ام و افرادی که به ما مراجعه کرده اند، همه اجیر شده بودند؛ که من همچنان بر قانونی بودن تمام فعالیت هایم تاکید می کردم و از آنها می خواستم خلاف موارد ادعایی را ثابت کنند و من در آن صورت حاضرم با شجاعت اعلام کنم که اشتباه کرده ام. اما تاکنون و پس از گذشت دو سال حتی یک مورد خلاف مستنداتی که ما ارائه کردیم نتوانسته ارائه کنند.
تیم بازجویی پس از به کار گیری انواع ترفندهای تهدید و تطمیع از ادامه فعالیت خود مایوس شدند و هر روز من را برای بازجویی می آوردند و انتظار داشتند در نتیجه فشار انفرادی تسلیم آنها شوم. پس از مواجه شدن با پاسخ های تکراری من هر بار عصبانی می شدند و با کتک و فحش و ناسزا من را روانه سلول انفرادی می کردند که در نهایت کاملا مایوس شدند و من را از انفرادی به سلول چهار نفره بند ۲۰۹ بردند. من دو ماه را در انفرادی گذراندم.
اواخر آبان ماه ۸۸ اولین جلسه دادگاه من در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران برگزار شد که بر اساس کیفرخواست من متهم به اقدام علیه امنیت ملی از طریق اجتماع و تبانی و تبلیغ علیه نظام شدم که شرکت در تجمع ها و راهپیمایی ها و انتشار اخبار در سایت سحام نیوز و مصاحبه با مدعیان شکنجه و تجاوز جنسی از مصادیق اتهامات بنده بود.
من و وکلایم دفاع های لازم را انجام دادیم، اما قاضی پیر عباسی آنها را کافی ندانسته و اعلام کردند که دادگاه ادامه خواهد داشت. اما جلسه دوم دادگاه بنده، پنج ماه و نیم بعد! یعنی اواسط اردیبهشت سال ۱۳۸۹ و در شعبه دیگری برگزار شد. این جلسه این بار در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه تشکیل شد و متاسفانه او در قامت شاکی ظاهر شد و حتی قبل از شروع دادگاه و قرائت کیفرخواست مرا با لحن تند و اهانت آمیزی مورد خطاب قرار داد که اعتراض وکلا را به دنبال داشت و حتی یکی از وکلا خطاب به وی گفت: «جناب آقای مقیسه! شما قاضی هستید، نه شاکی. باید ابتدا کیفرخواست خوانده شود و ما دفاعیات خود را بگوییم و سپس شما سوالات لازم را مطرح کنید و در نهایت بر اساس قوانین و آیین نامه ها به قضاوت بپردازید؛ که این اعتراض به مذاق آقای قاضی خوش نیامد و همانگونه که پیش بینی می شد رای حداکثری را برایم صادر کرد.»
نکته دیگر حضور فردی نامشخص در دادگاه بود که ما احتمال می دادیم از نیروهای اطلاعاتی باشد و به حضور او اعتراض کردیم که قاضی اقدامی نکرد و متاسفانه آن فرد تا آخرین لحظه در دادگاه حضور داشت که تاثیرات منفی در دفاعیات بنده و وکلایم داشت.
مدتی بعد و در خرداد ماه همان سال، مجازات پنج سال حبس را برایم صادر و به من ابلاغ کردند. من به رای صادره اعتراض کردم، اما همانگونه که پیش بینی می شد، این تصمیم دستگاه اطلاعاتی بود که باید عملی می شد، چرا که هیچ کدام از مستندات مورد اشاره دادگاه عنوان مجرمانه نداشت و این یک رای سیاسی و امنیتی بود.
بنده با وجود آنکه به دلیل طولانی شدن فرایند رسیدگی پرونده ام چندین ماه در سلول های بندهای ۲۴۰ و ۲۰۹ که متعلق به وزارت اطلاعات است نگهداری می شدم، پس از ابلاغ رای نیز چند ماه در آن شرایط نگه داشته شدم و در مجموع نزدیک به ۱۱ ماه در آن بندها بودم که فشار روحی زیادی به من وارد کرد. در این بندها شرایط فوق امنیتی حاکم است و ملاقات ها و تماس تلفنی و هواخوری و تغذیه، محدودیت های خاص خود را دارد.
از اوایل مرداد ماه ۱۳۸۹ به بند عمومی ۳۵۰ منتقل شدم که متاسفانه همزمان با ورود من به بند، تلفن ها نیز قطع شد و تاکنون نیز وصل نشده است و من که تصور می کردم با انتقال به بند عمومی از مزایای ارتباط تلفنی با خانواده بهره مند می شوم، از آن نیز محروم شدم. پس از چند هفته که نتیجه دادگاه تجدید نظر به من اعلام شد و مطمئن شدم که آنها تصمیم دارند مرا به عنوان گروگان نگه دارند، از هر فرصتی برای اعتراض استفاده کردم. اما آنها هر اعتراضی را هم جرم دانسته و به استناد اخبار و اطلاعاتی که پیرامون بنده در رسانه ها انتشار می یافت، مرا بازجویی می کردند و بازپرسی دادسرای اوین اقدام به تشکیل پرونده جدیدی برای من کرد و در این باره در یک سال چهار بار به دادسرا احضار شدم، آن هم در زندان!
نکته دیگر اینکه بر خلاف تقریبا همه زندانیان که دادستان یا معاونین وی در دیدارهایی به گفت و گو با آنها می پردازند، در طول این دو سال حتی یک بار هم آنها مرا نخواسته اند و با من گفت و گو نکرده اند.
علی رغم اینکه بنده پیش از بازداشت هیچ گونه بیماری و ناراحتی جسمی و روحی نداشتم، در حال حاضر از ناحیه کمر، زانو و قلب احساس ناراحتی و درد نگران کننده ای می کنم که با وجود پیگیری های متعدد متاسفانه اقدامی درباره درمان آنها صورت نگرفته و حتی درباره درمان بیماری های دهان و دندانم که فوریت زیاد دارد هم تاکنون اقدامی نشده است من در این دو سال حتی یک بار هم از حق مرخصی استفاده نکرده ام، ولو مرخصی چند ساعته.

جمع بندی و نتیجه گیری
اکنون پس از گذشت دو سال، در حالی که بی اساس بودن ادعاهای مراجعه کنندگان به ما ثابت نشده است و نه مسوولان سر عقل آمده اند و همه فرصت ها را هم از دست دادند، برای اتمام حجت و اطلاع مردم عزیز و آگاهی نهادهای حقوق بشری داخلی و خارجی، نکاتی را خلاصه وار تحت عنوان جمع بندی بحث هایم ارائه می کنم:
- من فردی هستم با سوابق روشن و شفاف و بدون پیشینه مجرمانه، لذا ارائه تصویری سوء استفاده گر و نفوذی از من یک تهمت آشکار و اقدامی غیر قانونی و غیر اخلاقی است که خود مصداق مجرمانه است و باید مسوولان در این باره پاسخگو باشند.
- تمام فعالیت های بنده که به استناد آنها متهم به اقدام علیه امنیت ملی شدم، قانونی بوده و نه تنها جرم نیست، که فعالیت فرهنگی، مدنی انسانی و حقوقی است و قابل تحسین و تقدیر.
- تخلفات صورت گرفته در فرایند بازداشت، بازجویی، محاکمه و حبس من همگی از مصادیق مجرمانه است که قابل پیگرد و مجازات است.
- زندانی کردن من یک اقدام سیاسی است و نشان ضعف و ناتوانی سیستم در پاسخگویی به شبهات و اقدامات مجرمانه نهادها و دستگاه های مورد خطاب، و بنده گروگان هستم و نه زندانی و محکوم.
- علت سختگیری به من، ناتوانی سیستم قضایی و امنیتی در پاسخگویی به مواردی است که ما پیگیر آن بودیم که اگر ذره ای ایراد یا تناقض یافت می شد، مستندی می شد در صدا و سیما (هرچند تاکنون هرچه مستند درباره حوادث انتخابات پخش شده، سطحی و بی محتوا و پر از دروغ بوده است) سکوت آنها تنها راهکاری بود تا این موضوعات را مشمول مرور زمان و افکار عمومی را نسبت به آن بی تفاوت کند.
- کشتار، شکنجه، تجاوز جنسی و… چیزی نیست که با گذشت زمان به فراموشی سپرده شود و این جنایت ها هر قدر بگذرد، بالاخره در تاریخ رسوا خواهد شد.
- جمهوری اسلامی به جای توجیه، فرار، سکوت و محاکمه شاکی به جای مجرم باید راه واقعی را در پیش می گرفت تا بیش از این بر مردم و کشور در عرصه داخلی و خارجی هزینه تحمیل نشود.
- اکنون پس از دو سال تجربه زندان و زندگی با متهمان دیگر، نه تنها در مورد خودم که گروگان جنبش سبز و آقای کروبی هستم، بلکه درباره بسیاری از گروگان های جنبش سبز هم همین اعتقاد را دارم؛ اینکه آنها تنها گروگان هایی بی گناه هستند.
- اقتدار نیروهای امنیتی و سلامت دستگاه اطلاعاتی و قضایی در چشم کسانی که از نزدیک آن را تجربه کرده اند و خانواده های آنان و به تبع آن بیشتر مردم به شدت آسیب دیده است و این طبل توخالی دیگر کارکردی ندارد.
- تا بیش از این دیر نشده و پل های بیشتری خراب نشده، امیدوارم خودخواهی ها، بی قانونی ها، غرض ورزی ها و افراط و تقریط ها کنار گذاشته شود و آنچه صلاح مردم و کشور است رخ دهد.
در پایان هم تاکید می کنم این روزها گروه گروه از زندانی ها را احضار می کنند و با منت و تحقیر و سرزنش از آنها می خواهند تقاضای عفو کنند. من همین جا تاکید می کنم که بنده زندانی نیستم که تقاضای عفو کنم بلکه اسیرم و تقاضای آزادی می کنم.
این مسوولان متخلف هستند که بی گناهانی مانند ما را به زندان انداخته اند و آنها باید از ما تقاضای بخشش کنند؛ چرا که ظالم باید تقاضای عفو کند و نه مظلوم.
محمد داوری
تابستان ۹۰
بند ۳۵۰ زندان اوین

۱۳۹۰ شهریور ۱۹, شنبه

شعارهای اعتراضی مردم تبریز - ۱۸ شهریور ۹۰ + دانلود

شعارهای اعتراضی مردم در ورزشگاه آزادی - ۱۸ شهریور ۹۰ + دانلود

ممانعت از برگزاری مراسم تولد محمد مختاری در بهشت زهرا + دانلود

دریاچه ارومیه مساله ملی است و همه باید از مطالبات مردم آذربایجان حمایت کنند امیر ارجمند: مردم می‌خواهند کروبی و موسوی را در بین خود احساس کنند



سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید با تاکید بر اینکه شرط لازم انتخابات، آزادی آقایان موسوی و کروبی است به سخنان وزیر اطلاعات و سخنگوی قویه قضاییه در ارتباط با جنبش سبز و حصر رهبران این جنبش نیز واکنش نشان داد وی همچنین در گفت و گوی خود به نحوه مواجهه با بحران دریاچه ارومیه، بازداشت دراویش و جلوگیری از برگزاری نماز عید فطر اهل سنت اشاره و این سوال را مطرح کرد که آیا با پاره پاره کردن مردم به شهروندان درجه یک و درجه دو و سه، به فارس و آذری، سنی، کرد و درویش و غیره می‌خواهید ضامن تمامیت ارضی، استقلال و توسعه متوازن کشور باشید؟
آزادی میرحسین و کروبی شرط لازم انتخابات آزاد
چگونه رهبران معترض در زندان باشند و انتخابات آزاد برگزار شود؟
دکتر «اردشیر امیرارجمند» در گفت و گو با خبرنگار «کلمه» تاکید کرد: مردم می‌خواهند وجود کروبی و موسوی را در بین خود احساس کنند. بدون آزادی موسوی و کروبی به معنای واقعی شرایط سیاسی تغییر نکرده و آماده انتخابات نخواهد بود. آزادی آنها شرط لازم انتخابات آزاد است. رقابت، مولفه اساسی انتخابات است. چگونه انتخابات آزاد قابل تصور است در حالیکه رهبران معترضان در زندان هستند؟
وی از شبکه های اجتماعی و فعالان جنبش سبز خواست تا در سطوح مختلف در این فرصت به شرح و تحلیل ابعاد مختلف انتخابات آزاد و معیار های آن بپردازند و امکان بسیج همگانی را فراهم کنند.
اما بخش دیگر سخنان «امیرارجمند» در پاسخ به سوالی درباره اظهارات اخیر «محسنی اژه ای» دادستان کشور و سخنگوی قوه قضاییه بود. اژه ای ابتدای هفته گذشته در جمع خبرنگاران در پاسخ به این پرسش که آیا حصر خانگی برخی از چهره های سیاسی به معنای بازداشت موقت است ادعا کرده بود که حصر خانگی بازداشت نیست برخی از افراد به نفع خودشان است که محدود شوند ولی در آئین دادرسی چنین تعبیری وجود ندارد.
دادستان کل الفبای حقوق و امر قضا را نمی داند
اژه ای در واقع می گوید نیاز به قانون نداریم چون گردن کلفت هستیم
مشاور میرحسین موسوی درباره این سخنان گفت: با شنیدن اظهارات دادستان کل دو گونه برداشت ممکن است. اول اینکه ایشان در این مقام، الفبای حقوق و امر قضا را اصلا نمی داند، دوم چنان دچار استیصال و بن بست است که مجبور به اتخاذ چنین مواضع غیر مسوولانه ای می‌شود. معنای سخن ایشان این است که برای زندان کردن نیاز به قانون نداریم چون گردن کلفت هستیم. یعنی ما نه حکومت قانون را قبول داریم و نه آزادی های فردی را. یعنی مقامت و سازمان‌های حکومتی فرای قانون قرار دارند.
پیش از این همه محسنات عالم را به هم نسبت می دادند و حالا بر سر قدرت یکدیگر را افشا می کنند
سوال دیگر «کلمه» از سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید درباره اظهارات اخیر وزیر اطلاعات در اجلاس خبرگان بود که ادعا کرده بود جریانی که او از نام «فتنه» یاد می کند با جریان انحرافی که در دولت قرار دارد ائتلاف علنی و عمدتا مخفی کرده اند.
«امیرارجمند» در واکنش به این اظهارات گفت: این سخنان آدرس غلط دادن است. حکایت آی دزد آی دزد کردن است. آقایانی که جریان انحرافی هستند مانند برادران دو قلو عمل کردند. تمام محسنات عالم را از تقوا، عصمت، شجاعت، پاکی، کاردانی و خستگی ناپذیری را به هم نسبت دادند و حالا سر سهم بیشتر از قدرت می‌خواهند همدیگر را افشا کنند.
وی افزود: دزد و دروغ گو بودن، فاسد وبی دین بودن را به هم نسبت می‌دهند وگرنه کیست که نداند این آقایان در دشمنی با خواست و اراده مردم هم دست و هم داستان هستند. مشکل هم اکنون بخشی از طرفداران خودشان است که آگاهی بیشتری یافته اند و از این وضع ناراضی و عصبانی هستند و احساس می‌کنند که از احساست پاک آنها سواستفاده شده است.
مشاورارشد میرحسین موسوی به مانند گذشته تاکید کرد: جنبش سبز انتقام جو و ستیزه جو نبوده و نیست. بخش مهمی از افرادی که از این اقایان حمایت می‌کردند، افراد صادقی هستند که به تدریج با یافتن آگاهی بیشتر نسبت به اعمال این آقایان و نتایج آن برای دین و دنیای مردم، رفع عصبانیت‌ها و دلخوری‌های مقطعی، با حفظ اصول و ارزش‌های خود با بقیه مردم برای خروج از بحران و انجام اصلاحات ضروری همراه می‌شوند.
تلخ کردن عید برای اهل سنت با چه مجوز شرعی و قانونی است؟
«امیرارجمند» به تبعیض های صورت گرفته نسبت به ایرانیان اشاره و درباره ممانعت از برگزاری نماز عید فطر اهل سنت این سوال را مطرح کرد که ممانعت از اقامه نماز عید فطر برادران اهل تسنن در تهران و تلخ کردن عید بر آنها بر اساس چه مجوز شرعی و قانونی صورت گرفته است؟
وی ادامه داد: آیا این عمل چیزی را جز تشدید احساس تبعیض نزد این هموطنان گرامی ایجاد می‌کند؟ آیا این گونه رفتارهای نابخردانه به نفع امنیت و همبستگی ملی است؟ همه ما باید این گونه اعمال را محکوم کنیم واز حقوق آنها دفاع کنیم.
آذربایجان در صف مقدم دفاع از استقلال و آزادی مردم ایران زمین بوده است
سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید با اشاره به ادامه سرکوب مطالبات بر حق مردم آذربایجان افزود: ادامه سرکوب مطالبات بر حق مردم شریف و فیهم آذربایجان در دفاع از دریاچه ارومیه و میراث فرهنگی‌اشان که برای همه ایرانیان در هر کجای دنیا اهمیت دارد با نام تعریف از امنیت ملی و کدامین مبای عقلانی و قانونی قابل دفاع است؟ حمایت از مطالبات قانونی آنها وظیفه ای ملی برای همه ماست. مردم آذربایجان همواره در صف مقدم دفاع ازاستقلال وکیان ایران زمین و آزادی مردم این دیار بوده اند. و یا در سوی دیگر نابردباری خشونت امیز در قبال دراویش بر چه اساسی صورت می‌گیرد؟ آیا این چیزی جز منطق زور است؟
وی تاکید کرد: توجه به مطالبات بر حق اقشار مختلف مردم موجب تقویت همبستگی و امنیت ملی است. تنها از این طریق است که می‌توان از انواع تنوعی که در سرزمین ما وجود دارد فرصت ساخت. فرصت برای آزادی، استقلال و توسعه فرهنگی، سیاسی و اقتصادی.
تاکید رهبران جنبش سبز بر حقوق برابر همه ایرانیان است
وی این سوال را مطرح کرد که آیا با پاره پاره کردن مردم به شهروندان درجه یک و درجه دو و سه ، به فارس و آذری، سنی، کرد و درویش و غیره می‌خواهید در شرایط ملتهب جهان و منطقه ضامن تمامیت ارضی، استقلال و توسعه متوازن کشور باشید؟ آقایان موسوی و کروبی در بیانیه های حقوق بشر و اقوام خود تاکید داشته اند که همه ایرانیان شهروندان ایران هستند و از حقوق برابر برخوردارند.
وی افزود: وظیفه همه ما ست که از حقوق و مطالبات قانونی هموطنانمان در سراسر ایران قویا دفاع کنیم و سرکوب آنها را محکوم کنیم.
سیاست اقتدارگرایان در قبال منطقه صادقانه نیست؛ منافقانه است
«امیرارجمند» در بخش پایانی این گفت و گو به اوضاع منطقه اشاره کرد وگفت: سیاست اقتدارگرایان در قبال تحولات منطقه صادقانه نیست بلکه منافقانه است. آنها بی محابا از جنایات دولت و سوریه و بشار اسد دفاع کردند و اکنون دچار بن بست دیپلماتیک شده اند و می‌گویند از اجرای اصلاحات در سوریه دفاع می‌کنند.
وی تاکید کرد: دیکتاتورهای سوریه به همپالکی‌های ایرانی خود می‌گویند رطب خورده منع رطب چون کند. اگر راست میگویید چرا اصلاحات را در کشور خودتان انجام نمی‌دهید. مردم شما که به مسالمت آمیزترین روش به دنبال پایان دادن به استبداد بودند و شما همه آنها را با خشونت سرکوب کردید.
سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید تاکید کرد: جنبش سبز از خیزش دموکراتیک تمامی ملت‌های منطقه چه تونس، مصر، یمن، بحرین، لیبی و سوریه قویا دفاع کرده است. این وظیفه ماست همانطور که جنش سبز هم از تمام آزادی‌خواهان منطقه و همچنین جامعه جهانی انتظار دارد از مطالبات دموکراتیک آنها حمایت کند. البته باید توجه داشت که روز به روز شرایط منطقه حساس تر و معادلات پیجیده تر می‌شود و این وضعیت دقت بیشتر از جانب همه ما را ایجاب می‌کند.
وی در تشریح این موضوع گفت: همانطور که مکرر گفته ایم آزادی و استقلال دو مفهوم توامان هستندو رابط تولیدی متقابل دارند. نه حق داریم به نام استقلال آزادی را قربانی کنیم و از دیکتاتورها به بهانه حفظ استقلال حمایت صریح یا ضمنی کنیم و با دیکتاتورها و جنایتکاران همزبان و همراه شویم و مردم معترض را یاغی و بیگانه پرست بنامیم، ونه به نام آزادی ، استقلال سیاسی ، نظامی و اقتصادی را فراموش کنیم و حق حاکمیت بر سرنوشت خویش و منابع انسانی و طبیعی خویش را غیر مسولانه به قدرت های دیگر واگذار کنیم. در حالکیه باید از اتخاذ مواضع قیم مابانه اجتناب کرد و قبول کرد باز تولید ادبیات و گفتمان جنگ سرد، که بیشتر به تاریخ پیوسته است، سازنده نیست، اما نباید در عین حال دچار خوشبینی مفرط در مورد حضور نیروهای خارجی و نتایج حاصل از آن شد.اصلاح یا تغییر نظامهای دیکتاتوری حاکم در منطقه بر عهده خود مردم هر کشوری با اتکا به همبستگی همه نیروهای ملی، شجاعت و درایت آنها است ونه دیگران.
امیرارجمند تصریح کرد: نقش ملتهای دیگر و جامعه بین المللی حمایت از مطالبات آنها و همچنین کمک به رفع احتمالی موانع بر اساس و به شرط خواست واقعی مردم هر سرزمینی و در چارچوب دقیق موازین بین المللی با تفسیری عادلانه و منصفانه است.
وی بر این نکته تاکید کرد که هیچ کشور و قدرتی نیز حق ندارد موازین بین المللی را بر اساس منافع سیاسی،نظامی و اقتصادی خود و به ضرر حق حاکمیت و منافع واقعی ملل دیگر تعبیر و تفسیر یا اعمال کند و از درد و رنج انها غیر منصفانه منتفع شود. لذا وظیفه همه نیروهای آزادی خواه در منطقه است که ضمن دفاع قاطعانه از ازادی و مبارزه ضد استبدادی، اجازه برقراری و باز تولید نوع جدیدی از مناسبات سلطه را ندهند. قطعا ایجاد و رعایت این توازن ساده نیست و همه باید مراقب باشند.

به آنان که خود را فداي مملکت کرده اند احترام بگذاريد آیت الله العظمی صانعی: ظلم ظالمین تمام می شود و واقعیت ها می ماند

آیت الله العظمی صانعی در دیدار با اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران گفت: «بدانید مظلومیت همیشه در تاریخ بوده و مخصوصاً شیعیان به خاطر دوری از حاکمان وقت و مبارزه با ظلم و ستم، همیشه در مظلومیت به سر برده اند.»
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله صانعی، این مرجع تقلید ضمن بررسی اوضاع کوفه در زمان امیرالمومنین (ع) به تحلیل چگونگی ایجاد این مظلومیت پرداخت و افزود: «شما می دانید که امیرالمومنین (علیه السلام) در زهد، علم، عدالت و تقوی سرآمد دیگران بوده و این چیزی نیست که بنده به عنوان یک شیعه و یک روحانی بخواهم بگویم، بلکه همه مورخان مسلمان و غیرمسلمان این را قبول دارند، حضرت علی (ع) کسی بود که به راه های آسمان ها از راه زمین، عالم تر و آگاه تر بود منتهی جامعه را ظالمان آن چنان در ناآگاهی قرار داده بودند که نمی توانستند از آن همه علم و دانش استفاده کنند، و کاری کرده بودند که امیرالمومنین (ع) کشاورزی می کرده، بیل می زده و این یکی از بالاترین ظلم ها بود، شخصی که می توانست هدایتگر جامعه و معلم انسانیت و انسان سازی باشد آن وقت ایشان را وادار به بیل زدن نمودند. این ظلم به علی بن ابی طالب است، چون کشاورزی را همه بلدند و مهم نیست اما آنها اجازه نمی دادند تفکر علی رشد کند و عدالت همه جانبه در جامعه بوجود بیاید تا جائیکه عدالت یک فرهنگ دینی باشد و مردم خود قیام به قسط نمایند (لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ).»
آیت الله صانعی در ادامه به برخی از موضوعات روز اشاره کرد و خاطر نشان ساخت: «امروز باید به سمتی برویم و اصولی را مطرح کنیم که باعث بیداری و آگاهی دیگران هم بشود، باید ریشه ها را دریابیم و در مسائل جزئی که برای سرگرمی جامعه و دور نمودن آنها از عدالت و حقوق انسانی است وارد نشویم.»
وی در ادامه خطاب به دانشجویان تاکید کرد: «دانشجویان عزیز، بدانید ظلم ظالمین تمام می شود و واقعیت ها می ماند، آه مظلومین گریبان ظالمین را خواهد گرفت و مطمئن باشید که رفتارها و روش های همراه با خشونت و عسر و حرج و استبداد و خودکامگی و تضییع حقوق مردم ـ که حاکم اصلی و واقعی می باشندـ به پایان خواهد رسید. توجه داشته باشید که اساس اسلام بر تسلیم در مقابل الله، حق، عدالت و حریّت می باشد و اسلام آن است که شهید مطهری (قدس سره) معرفی می کند اسلام آن است که امام (س) معرفی کرد.»
آیت الله صانعی در ادامه این دیدار گفت: «به هر حال، مأیوس نباشید، در حد توان آگاهی بدهید، در حد توان به آنانی که خودشان را فدایی این ملت و مملکت کرده اند احترام بگذارید، نامشان را با احترام یاد کنید و علاقه خودتان را هر طور هست به آن ها اعلام نمائید.»
ایشان در پایان با بیان برخی ناهنجاری ها در جامعه یاد آور شد: «من بارها مطرح کرده ام که اساس همه ظلم ها در اسلام، دروغ است و الان هم تاکید می کنم که زیر بنای همه مفاسد و ناهنجاری ها و ظلم ها، دروغ است که امروز شاهد آن هستیم چون واضح است ظالم ظلم می کند و می گوید عدل است آن هم عدل الهی که این خود گناهی بزرگ می باشد.»

به بهانه‌ی دومین سالروز حمله به دفتر کمیته و سرقت اسناد و بازداشت اعضای آن ناگفته‌هایی از کمیته‌ی پیگیری امور آسیب‌دیدگان حوادث پس از انتخابات



کلمه – گروه سیاسی: هفدهم شهریور، سالروز حادثه ای مهم در تاریخ کشور ماست. در این روز هزاران نفر در اعتراض به نظام شاهنشاهی در میدان ژاله‌ی تهران دست به تظاهرات زدند و صدها نفر توسط نیروهای نظامی به شهادت رسیدند. اما این روز همچنین مصادف است با سالروز دستگیری اعضای کمیته پیگیری امور آسیب دیدگان که در شهریورماه سال هشتاد و هشت و در طی جنبش اعتراضی مردم ایران که به نام نماد سبز آن، جنیش سبز نامیده شده؛ کمیته ای که تمام تلاش خود را برای کمک به افراد آسیب دیده در اعتراضات آن سال که در واکنش به نتیجه انتخابات شکل گرفت به کار بست و پس از گذشت دو سال، هنوز برخی از دست اندرکاران آن به همین جرم در زندان به سر می برند.
ماجرا از اینجا آغاز شد که پس از برگزاری انتخابات دهم ریاست جمهوری، اعلام نتیجه شگفت انگیز و خلاف واقع از سوی نهاد های دولتی باعث بروز اعتراضات گسترده ای در میان مردم شد. در این میان حاکمیت نیز با رفتارهای خشونت آمیز غیر قابل باوری سعی در خاموش کردن آتش اعتراضات داشت که منجر به شهادت، جراحت و دستگیری بسیاری از معترضین شد. بدرفتاری و شکنجه‌ی بازداشت شدگان در بازداشتگاه های رسمی و غیر رسمی، فجایع حمله به کوی دانشگاه تهران و دانشگاه صنعتی اصفهان، شکنجه و تجاوز در بازداشتگاه هایی همچون کهریزک، و خسارت های جانی و مالی نیروهای نظامی، انتظامی، بسیج و لباس شخصی ها در حمله به ساکنان مجتمع های مسکونی مانند مجتمع مسکونی سبحان، رهبران و فعالان جنبش سبز را با خیل مراجعانی مواجه ساخت که در سکوت مرگبار قوه‌ی قضائیه، به دنبال ملجأ و پناهی برای رسیدگی به وضعیت خود یا فرزندانشان بودند.
به منظور امکان رسیدگی به وخامت روزافزون وضعیت معترضان دستگیر شده و تلاش های نافرجام خانواده های شهدا برای کسب اطلاع از وضعیت فرزندانشان، در تیرماه همان سال و به دنبال جلسه‌ی مشترک حجت الاسلام شیخ مهدی کروبی، حجت الاسلام سید محمد خاتمی و مهندس میرحسین موسوی، پیشنهاد تشکیل کمیته ای با عنوان «کمیته پیگیری امور آسیب دیدگان حوادث پس از انتخابات» به تصویب رسید که اعضای آن عبارت بودند از مهندس مرتضی الویری، دکتر ابراهیم امینی، حجت الاسلام دکتر محمد مقدم و دکتر علیرضا بهشتی. کمیته بلافاصله مشغول کار شد و در سه راه طالقانی دفتر اجرای خود را مستقر کرد که مسئولیت اداره‌ی آن با محمدرضا مقیسه بود و دهها حقوقدان برجسته، از جمله دکتر اردشیر امیرارجمند، و گروهی از فعالان اجتماعی به طور داوطلبانه با آن همکاری داشتند. بنا به پیشنهاد اعضا و تصویب رهبران جنبش، فعالیت های کمیته غیر سیاسی و با اهداف انسان دوستانه تعریف شد و در چهار زمینه‌ی معاضدت حقوقی، معاضدت مالی، معاضدت درمانی و پیگیری امور اداری شکل گرفت. بر این اساس، تلاش برای روشن شدن مکان و وضعیت بازداشت شدگان، کمک به اخذ وکیل، رسیدگی به نیازهای مالی (مانند وثیقه های مالی و کفالت)، پیگیری وضعیت مجروحانی که به علت واهمه از دستگیری برای درمان به بیمارستان مراجعه نمی کردند از جمله خدماتی بود که دفتر کمیته ارائه می کرد. طبیعی بود که دفتر کمیته نسبت به جمع آوری اطلاعات اولیه درباره‌ی آسیب دیدگان و تحقیق درباره‌ی صحت و سقم آنها نیز اقدام کند. همچنین، با همکاری مؤسسه‌ی خیریه‌ی شهیدان رحمانی، شماره حسابی جهت جمع آوری کمک های مالی داوطلبانه‌ی مردم اختصاص داده شد که پس از چندی توسط دستگاه های امنیتی مسدود شد. با پیگیری های قضایی که انجام شد، حساب بانکی مذکور مجددا برای مدتی باز شد که سرانجام به دنبال احضار مسئولان مؤسسه‌ی مذکور به وزارت اطلاعات و بازجویی های طولانی، بسته شد.
حملات شدید دستگاه های تبلیغاتی حاکمیت به کمیته بلافاصله آغاز شد؛ ارائه‌ی آمارهای عجیب و غریب که تعداد جان باختگان را از هیچ کس تا بیست و چند نفر که همه از اعضای بسیج بودند شامل می شد! همه‌ی تریبون های امپراتوری دروغ به خدمت دروغ شمردن اطلاعات مربوط به شهدای جنبش درآمدد. کمیته با هوشیاری تمام از درغلتیدن به این بازی سیاسی خودداری کرد. از آنجا که می بایست اطلاعات گردآوری شده از طرق گوناگون سنجیده می شد، هیچ گونه فهرستی از اسامی شهدای جنبش توسط کمیته منتشر نشد. به دنبال ملاقات سخنگوی کمیته با ریاست مجلس شورای اسلامی برای مشارکت و حتی به عهده گرفتن مسئله‌ی پیگیری توسط مجلس که از وظایف قانونی آن بود، کمیسیون سیاست خارجی و امنیت ملی مجلس از اعضای کمیته دعوت کرد مطالب خود را در جلسه‌ی آن کمیسیون به ریاست علاءالدین بروجردی، به نمایندگان ارائه کنند. الویری، بهشتی و امینی در آن جلسه شرکت کردند و شرح جنایاتی را که به وقوع پیوسته بود، ارائه کردند. آنها همچنین با توجه به اختیارات مجلس درخواست کردند از مراجع قانونی مانند پزشکی قانونی، سازمان بهشت زهرا و ثبت احوال بخواهند در ارائه‌ی مدارک همکاری کنند چرا که با گذشت چند هفته از فعالیت کمیته، نیروهای امنیتی کنترل مراکز نامبرده را به دست گرفتند و هرگونه مدارک موجود را از دسترس خارج کردند. شهدای جنبش که تا روزهای قبل با نام و در میان خیل معترضان تشییع و دفن می شدند، در آن مقطع، شبانه و در گورهای بی نشان و در قطعاتی خارج از محوطه‌ی اصلی به خاک سپرده می شدند. افشاگری هایی که در این زمینه صورت گرفت با واکنش تند مقامات امنیتی و قضایی مواجه شد. در جلسه‌ی کمیسیون از اعضای کمیته درخواست شد فهرست موجود از پرونده های تشکیل شده برای جان باختگان در اختیار مجلس قرار گیرد که این کار صورت گرفت. اما چند روز بعد بروجردی منکر دریافت فهرست شد. کمیته مجددا فهرست را ارسال کرد، اما دیگر عزمی برای پیگیری مسئله در کمیسیون مجلس مشاهده نمی شد.
بخش جنجال برانگیز فعالیت کمیته، به تعداد شهدای جنبش مربوط می شد. کروبی و همسرش و موسوی و همسرش با خانواده ها دیدار می کردند و ضمن ابراز همدردی با آنان، خواستار رسیدگی به مسئله و مجازات عاملان و آمران می شدند. در پی سؤال خبرنگاران از کمیته درباره‌ی تعداد جان باختگان، سخنگوی کمیته اعلام کرد که تا کنون اطلاعات مربوط به ۶۹ شهید جمع آوری شده است. در مقابل، دستگاه های امنیتی به جنگ روانی و تبلیغاتی وسیعی دست زد. از جمله‌ی این اقدامات می توان به ماجرای سعیده پور آقایی و ترانه موسوی اشاره کرد. پیرامون این دو مورد شایعه هایی وجود داشت که ماجرا را پیچیده تر می کرد. خیلی زود مشخص شد که در ماجرای سعیده پورآقایی برخی از نهادها چگونه دست به سناریوسازی زده بودند تا بدین وسیله تمامی اطلاعات دیگر را نیز زیر سؤال ببرند. در مورد ترانه موسوی نیز بنا به گفته مرتضی الویری آخرین اطلاعات رسیده به کمیته این بود که او روبه‌روی مسجد قبا دستگیر شده است اما پیچیدگی این ماجرا آنقدر زیاد بود که روند بررسی این پرونده با دشواری های زیادی مواجه شد. دستگاه های امنیتی با استفاده از مشابهت اسمی افراد معدودی که به این نام درگذشته یا در خارج از کشور به سر می بردند، سعی کردند وجود این شهید جنبش سبز را از اساس انکار کنند. اما کمیته به مدارک و شاهدان عینی دسترسی پیدا کرده بود که نشان می داد ترانه موسوی در طی درگیری هایی که به دنبال برگزاری مراسم سالگرد شهادت آیت الله دکتر بهشتی در مسجد قبا پیش آمده بود و طی آن دهها نفر مجروح و توسط نیروهای امنیتی دستگیر شده بودند، بازداشت و ابتدا به کلانتری نوبنیاد و سپس به محل دیگری منتقل شده بود. خانواده‌ی وی نیز پس از چندی به کلی ناپدید شدند تا هیچ گونه امکانی برای دستیابی به حقیقت ماجرای شهادت ترانه باقی نماند.
چند روز بعد و در پی انکارهای مکرر مقامات قضایی و امنیتی، سخنگوی کمیته در پاسخ به خبرنگاران، تعداد کشته شدگان را ۷۲ نفر اعلام کرد. این رقم، با توجه به تقدس آن در فرهنگ شیعه، دستاویزی برای حمله به دفتر کمیته و ضبط اسناد و مدارک و دستگیری اعضای آن در شامگاه ۱۷ شهریور شد که با شب نوزدهم ماه مبارک رمضان مصادف بود. چند ماه بعد، نیروی انتظامی در گزارشی محرمانه به مجلس، تعداد جان باختگان را ۸۶ نفر اعلام کرد. این در حالی است که منابع اطلاعاتی محرمانه ای وجود داشت که تعداد واقعی کشته شدگان را تا رقم حیرت‌انگیز و فاجعه‌آمیز چند صد نفر هم ثبت کرده بود.
پس از هفته ها بازداشت در سلول های انفرادی، پرونده‌ی قضایی اعضای کمیته که توسط بازجویان وزارت اطلاعات تشکیل شده بود، به دادگاه انقلاب ارسال شد. هر چند دادگاه عضویت در این کمیته و فعالیت آن را عملی مجرمانه ندانست، اما دست اندرکاران دفتر اجرایی همچون محمدرضا مقیسه به ۶ سال حبس محکوم شدند. چند نفر از دستگیرشدگان توانستند در دیدار خصوصی با رهبری شرح فجایع و شکنجه‌ها و تجاوزاتی را که نسبت به آنها اعمال شده بود گزارش دهند و خانواده‌ی یک شهید نیز در دیداری جداگانه تفصیل ماجرای شهادت فرزندشان را برای رهبری بازگو کردند. اما با وجود تمام ادعاهای حکومت در زمینه‌ی پیگیری فجایع حوادث پس از انتخابات، حتی گزارش های تهیه شده توسط کمیته های حقیقت یاب مجلس هیچ گاه منتشر نشد و مانند بسیاری دیگر از حوادثی از این دست، در پشت ابرهای تیره و تار وعده و وعیدهای دستگاه های قضایی و امنیتی ناپدید شد. اما آیا آفتاب حقیقت برای همیشه در پشت ابرها باقی خواهد ماند؟

اخبار و گزارش‌هایی در همین باره:
کروبی: کمیته ویژه با مستندات من تشکیل شد
سه نام دیگر به لیست جان باختگان حوادث اخیر اضافه شده است
اسناد و مدارک آسیب دیدگان حوادث اخیر مصادره شد
علیرضا بهشتی و مرتضی الویری بازداشت شدند
رییس کمیته پیگیری امور بازداشت شدگان و آسیب‌دیدگان حوادث اخیر بازداشت شد
الویری: درباره‌ی ترانه موسوی مدارک و اسنادی دارم که به دلایل قول شرعی تاکنون منتشر نکرده‌ام
احضار و تهدید محمدرضا مقیسه، افشا کننده گورهای کشته شدگان حوادث بعد از انتخابات

» پس از هفت ماه حبس و برای اولین بار با حضور هر سه فرزند صورت گرفت گزارش دیدار با فرزندان؛ میرحسین: آینده روشن است



«میرحسین موسوی» و «زهرا رهنورد» پس از گذشت ۷ ماه حبس برای نخستین بار با حضور در خانه یکی از دختران، همزمان با سه فرزندشان دیدار کردند.
به گزارش «کلمه»، این دو همراه مردم، در روزهای گذشته با حضور تعدادی از ماموران امنیتی زن و مرد، در خانه یکی از فرزندان حضور یافتند. این ملاقات ناگهانی و بی سابقه نخستین ملاقات زهرا رهنورد و میرحسین موسوی در خارج از محدوده حبس، بعد از ۷ ماه و با حضور جمعیٍ هر سه دخترانشان بوده است.
آینده روشن است…
میرحسین موسوی در این دیدار با اشاره به تحولات جاری کشور گفت: آینده روشن است. نخست وزیر هشت سال دفاع مقدس همچنین با اشاره به انتخابات پیش رو گفته است: با توجه به تداوم وضعیت فعلی نمی توان امیدی به انتخابات و شرکت در آن داشت.
مهندس موسوی همچنین با شرح برخی از محدودیتها اظهار کرد از آنجایی که فشارها و محدودیتها به دلیل آرمان و سخن حقیست که هر دو به آن اعتقاد دارند، شکرگزارند و راضی به رضای خدا.
گفته شده است که بخشی از فشارهای نیروهای امنیتی در طول مدت حبس، ایجاد نگرانی برای موسوی و رهنورد، در مورد وضعیت سلامت، زندگی و امنیت دخترانشان در زمانهای طولانی بی خبری از آنها بوده است.
حضور یک مقام قضایی و برخورد قاطع موسوی
حضور یک مسوول بلند پایه قضایی در این دیدارخانوادگی که تنها دیدار موسوی و رهنورد با دختران در خارج از محدوده ی پاستور بود از نکات قابل تامل بود که البته این مساله با اعتراض شدید میرحسین موسوی روبرو شد که این شخص چرا و با دستور چه کسی در خانه فرزندش حضور یافته است.
قطع دسترسی ها و  خروج بسیاری از آثار هنری شخصی از منزل
دراین دیدار میرحسین موسوی و خانم زهرا رهنورد تاکید کردند که کلیه ارتباطات آنها و نیز دسترسی به روزنامه، رادیو و حتی بعضا لوازم نوشتاری قطع شده است. موسوی و رهنورد تاکید داشتند که این اقدامات تنها برای پاک کردن ذهن آنهاست در حالی که محال است با این گونه کارها ذهن ایشان نسبت به حقایق پاک شود. همچنین آقای موسوی و خانم رهنورد گفتند: تعداد زیادی از آثار هنریشان و نقاشی های ایشان و خانم رهنورد در روزهای ابتدایی حصر و در بازرسی ها از خانه توسط ماموران خارج شده و در جای نامعلومی نگهداری می شود.
وضعیت جسمی خوب، روحیه عالی
طبق اطلاعات رسیده، در این دیدار و در پرس و جوی دختران از شرایط جسمی پدر و مادرشان، حال خانم رهنورد و آقای موسوی کاملا خوب بوده و در شرایط مساعد جسمی و روحیه بسیار عالی قرار داشتند. میرحسین پس از با خبر شدن از دروغپردازی‌ های برخی سایت‌های حکومتی در مورد سلامتی اش ضمن اظهار تعجب، هرگونه بیماری خود و خانم رهنورد را به صورت جدی تکذیب کرد.

افرایش فشار ها پس از این دیدار و قطع دوباره ارتباط تلفنی
بر اساس آخرین خبر دریافتی از منابع موثق کلمه، پس از این دیدار، میرحسین و رهنورد در خارج از محدوده ی پاستور و سخنان صریح میرحسین خطاب به مسوول قضایی، فشارها بر مهندس موسوی و دکتر رهنورد افزایش یافته و مجددا کلیه ارتباطات محدود تلفنی ایشان با خانواده و دختران نیز به صورت کامل قطع شده است.
سخنان میرحسین در این دیدار دومین اظهار نظر موسوی در سال ۹۰ است که به رسانه ها  راه پیدا می کند. وی فروردین امسال زمانیکه با حضور در منزل پدری با پیکر مرحوم میر اسماعیل موسوی وداع می کرد همگان را خطاب قرار داده بود که: «صبر…صبر…صبر…».

میرحســـــین موســــوی امروز حافظهٔ ماست برای آینـــــــــدهٔ روشن می‌کوشیــــم



کلمه-داریوش محمدی:
خبر دیدار میر حسین و رهنورد با فرزندانش برای من نیز به مانند همه همراهان جنبش سبز که تشنهٔ دیدار و گفتار میرحسین‌اند، غیر منتظره است. قبل از هرچیز در میان گزارش کلمه به دنبال خبر سلامتی میرحسین و خانم رهنورد می‌گردم.  سایت کلمه آن را در انتهای خبر کار کرده است و این کمی عصبانی‌ام می‌کند. عصبانیتی که با خواندن خبر سلامتی میر حسین فروکش می‌کند و به شادی تبدیل می‌شود. زیر لب می‌گویم کاش دوستان کلمه تیتر زده بودند «میر حسین سلامت است و می‌گوید آینده روشن است».
این بار گزارش را به دقت می‌خوانم. در میان یکان یکان واژگان به دنبال کلام مردی می‌گردم که تسلیم آن صحنه آرایی خطرناک نشد، تا بزرگ‌ترین جنبش مردمی معاصر را کلید بزند. نگاهم بر نقل قولی از میر حسین می‌ایستد: «این اقدامات تنها برای پاک کردن ذهن آنهاست در حالی که محال است با این گونه کار‌ها ذهن ایشان نسبت به حقایق پاک شود». به خودم می‌گویم یعنی آیا کار حاکمان ما به جایی رسیده است که در توهم تسلیم و شکستن مقاومت این مرداند؟! آن هم مردی که به نخست وزیر دفاع مقدس مشهور است؟  نخست وزیر سخت ترین سالهای این مرز و بوم. گیرم که ذهنِ مهندس موسوی را هم به روش‌های استالینی و به کمک تکنولوژی غربی پاک کردند، با حافظهٔ مردم که سرشار از کرده‌ها و گفته‌ها و بیانیه‌های میر حسین است چه می‌کنند؟ مگر میرحسین، امروز حافظهٔ ما نیست؟ مگر عاقبت مصدق و کاشانی را نخوانده‌اند؟
بی‌سیاستی در حکومت، غوغا می‌کند. معلوم نیست سیاستشان برای شکل گیری این دیدار غیر منتظره چه باشد. بعید است بتوانند با این کار‌ها کسی را برای شرکت در انتخابات ترغیب کنند، بعید است بتوانند بر گزارش گزارشگر سازمان ملل تاثیری بگذارند، حتی بعید است با این کار بتوانند ایرادات حقوقی و سخنان متناقض دو روز پیش محسنی اژه‌ای را کم رنگ کنند. نیت هر چه باشد، مهم نیست، مهم آنجاست که این خبر ناخواسته موج شادی را از سلامتی میر حسین و رهنورد در میان شبکه‌های اجتماعی به راه انداخته ست.
این «شادی ممنوع» را گریزی نیست و بیچاره اقتدار گرایان که دشمنان شادی‌اند. بیچاره حاکمانی که محصور فرمان خویش‌اند. بیچاره  حاکمانی که نخست وزیر هشت سال دفاع مقدس این آب و خاک را اینگونه می‌خواهد. بیچاره آن مقام قضایی که قداست خانهٔ فرزندان دفاع مقدس را می‌شکند. بیچاره سپاهیانی که لباس مقدس رزمندگان دین و وطن را پوشیده اند اما توان دفاع از آرمان‌های هشت سال دفاع مقدس را ندارند. بیچاره دولتیانی که صاحب دولت هشت سال دفاع مقدس را به اسارت برده‌اند. بیچاره اسارت که اسیر استقامتِ میرحسین شده است و بیچاره آزادی که فدایِ آزادگی میر شده است.
این «موج شادی»، بوی امید می‌دهد که میر حسین گفته است «آینده روشن است». گویی همین یک جملهٔ کوتاه کافیست تا راه سبزمان را امیدوارانه ادامه دهیم وگویی همین جمله کافی است تا اقتدارگرایان را ناامید‌تر کند. راستی که «صبر» و «امید» کلید واژگانِ جنبش سبز‌اند و براستی «میر حسین» اینجا نیز «نماد صبر و امید» ماست.
میر حسین «شکر گزار است و راضی به رضای خدا». ما نیز شکرگزاریم که میرمان سلامت است. میرحسین گفته است که «با توجه به تداوم وضعیت فعلی نمی‌توان امیدی به انتخابات و شرکت در آن داشت. ما نیز تا تداوم وضعیت فعلی به انتخابات امیدی نداریم و به شرکت در آن نمی‌اندیشیم. میر حسین گفته است «آینده روشن است» و ما برای آیندهٔ روشنی می‌کوشیم که فراروی مردمان این سرزمین ایستاده است. امروز میرحسین سلامت است و حال همهٔ ما خوب است. گیرم اقتدارگرایان هم باورشان نشود…

"تداوم رویه‌های دو سال اخیر، نظام را سست‌بنیان و خود ویران‌گر می‌کند" بیانیه‌ی ۳۳ زندانی سیاسی به مناسبت دویستمین روز حصر رهبران جنبش سبز: به این حصر ظالمانه پایان دهید


کلمه: ۳۳ زندانی حامی جنبش سبز در زندان اوین به مناسبت دویستمین روز حصر خانگی رهبران جنبش سبز، میرحسین موسوی و مهدی کروبی، بیانیه‌ای را از داخل زندان صادر کرده‌اند.
آنها در این بیانیه، حبس رهبران جنبش سبز را ظالمانه و غیرقانونی توصیف کرده و نوشته‌اند: ما زندانیان سیاسی امضاکننده‌ی این بیانیه ضمن محکوم کردن بازداشت غیرقانونی رهبران جنبش سبز که بیش از هرچیز به عملیات آدم‌ربایی و گروگان‌گیری شباهت دارد، اعلام می‌داریم راهی که می‌تواند به خروج کشور از بحران فزاینده‌ی فعلی کمک کند و مانع از تحمیل هزینه‌های بیشتر به منافع ملی شود، پایان بخشیدن به حبس ظالمانه‌ی آقایان موسوی و کروبی است.
در میان امضا کنندگان این بیانیه، اسامی زندانیانی از طیف‌های مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی از جمله جبهه‌ی مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، ادوار تحکیم، نهضت آزادی، نیروهای ملی-مذهبی، روزنامه‌نگاران، فعالان حقوق بشری و نزدیکان مهندس موسوی دیده می‌شود.
متن کامل این بیانیه که در اختیار کلمه قرار گرفته، به این شرح است:
ملت بزرگ و شریف ایران
این ایام مصادف است با دویستمین روز حبس خانگی رهبران عزت‌مند و غیرت‌مند جنبش سبز، مهندس میرحسین موسوی و حجت‌الاسلام والمسلمین کروبی، که در طول این جنبش سربلند و مقاوم در کنار مردم باقی ماندند و تسلیم قانون‌شکنی‌ها و حق‌کشی‌های جریان حاکم نشدند.
برای ملت ما به خوبی روشن است که موسوی و کروبی که هردو از بلندپایه‌ترین چهره‌های مدیران این نظام بوده‌اند؛ جرمشان تنها و تنها دفاع از رای مردم و اعتراض به کودتای انتخاباتی بوده که رسوایی آن امروز پیش از گذشته آشکار شده است. گناه آنها این بوده و هست که به شعارهای محوری انقلاب «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» و تاکید بر انتخابات آزاد وفادار ماندند و خواهان عملی شدن آن بودند.
انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ در صورت طی روندی سالم و عدم مداخله‌ی نیروهای نظامی و امنیتی می‌توانست فاصله‌ی میان حکومت و مردم را کاهش دهد و زمینه‌ی حاکمیت ملی، مشارکت سیاسی و اصلاح امور را فراهم و پس از یک وقفه‌ی چهار ساله، روند اصلاحات را که برای حفظ، تداوم و کارآمدی نظام ضروری است، احیا کند. ولی متأسفانه آنچه در فرایند انتخابات رخ داد، نه تنها همه‌ی امیدها را نقش بر آب کرد، بلکه نهاد انتخابات در جمهوری اسلامی را در معرض انهدام قرار داد.
پاسخ جریان مسلط در حاکمیت به اعتراض قانونی و مسالمت‌آمیز مردم به تخلفات و فجایع گسترده انتخاباتی، سرکوب همه‌جانبه‌ی شهروندان معترض در دوران پس از انتخابات و حبس خانگی آقایان موسوی و کروبی بوده است؛ حبسی که همگان می‌گویند که تحمل آن به مراتب سخت‌تر و مشقت‌بارتر از تحمل زندان معمولی است.
به راستی مقامات ارشد نظام، که دائم بر طبل قانون‌گرایی می‌کوبند و قانون را فصل‌الخطاب اعلام می‌کنند و با توسل به این شعار، برچسب اغتشاش و فتنه را بر تجمع‌های اعتراضی و مشروع میلیون‌ها شهروند معترض می‌زنند و خود زمینه‌ساز سرکوب خشونت‌آمیز مردم می‌شوند، چگونه بدون طی روند حقوقی و قانونی و انجام هیچ‌گونه محاکمه و صدور حکمی، حبس خانگی آقایان موسوی و کروبی را توجیه می‌کنند؟
این حبس توأم با محدودیت‌های مضاعف اگر بازداشت موقت است، براساس کدام ماده و بند از قوانین جزایی کشور اعمال می‌شود؟ چه اتهامی و به وسیله‌ی کدام مقام قضایی به آنها تفهیم شده است؟ مستند به کدام مجوز و اختیار قانونی، بازداشتی چنین طولانی‌مدت توجیه‌پذیر است؟ و نهایتا چه زمانی قرار است دستگاه قضایی اقدام به برگزاری دادگاه کند تا در جریان آن حقایق و ناگفته‌های انتخابات برای مردم روشن شود؟
آقایان موسوی و کروبی که بارها آمادگی خود را برای محاکمه علنی اعلام کرده‌اند، پس دلیل این حبس طولانی بدون محاکمه چه می تواند باشد؟ آیا این رفتار نشانه‌ی اقتدار نظام است؟ اگر آنطور است که مسئولین مرتب تکرار می‌کنند، که جنبش سبز با اقتدار جریان حاکم به پایان رسیده و نگرانی دیگری وجود ندارد، پس حبس غیرقانونی و این‌چنین طولانی موسوی و کروبی به همراه همسران آزاده و گرانقدرشان خانم‌ها زهرا رهنورد و فاطمه کروبی چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ آیا این اقدام نشانگر استیصال جریان حاکم و اذعان به عدم موفقیت خود در مقابله با خواسته‌ها و مطالبات مردم نیست؟
واقعیت این است که که نادیده انگاشتن بدیهیات قانونی و قضایی در قبال آقایان موسوی و کروبی، بارزترین دلیل و نشانه‌ی سوء استفاده از قدرت و نیز نماد و علامت بارزی از روند تلخ تبدیل نظام جمهوری اسلامی ِ متضمن حاکمیت ملی به حکومتی خودکامه و خودسر است که برای رسیدن به اهداف و خواسته‌های حود در استفاده از قدرت هیچ محدودیت قانونی و شرعی و عرفی و اخلاقی برای خود نمی‌شناسد.
ملت شریف ایران،
بنیان جنبش سبز مردم ایران که در سال ۸۸ شکل گرفت، بر استیفای حق برخورداری از انتخابات آزاد و سالم بوده و هست که از بدیهی‌ترین حقوق انکار‌ناپذیر هر ملتی است. تلاش این جنبش با اتکا بر حقوق مصرح مردم در قانون اساسی، تاکید بر حق آزادی بیان و آزادی اعتراض است و تاکنون در مبارزه‌ی قانونی خود برای تأمین بخشی از حقوق اساسی ملت، هزینه‌های گزافی را نیز پرداخت کرده است. اما این نکته، عجیب و طنز آمیز است که حاکمیت با هر انگیزه‌ای از جنبش‌های جاری ضد استبدادی در کشورهای خاورمیانه حمایت می‌کند و به دولت‌های این کشورها توصیه می‌کند که حقوق مردم خود را در اعمال حق حاکمیت آنها به رسمیت بشناسد، ولی این حق را برای شهروندان کشور خود قائل نیست و در قبال آنها رفتاری کاملا مشابه زمامداران آن کشورها دارد.
تأسف‌بارتر اینکه وقتی رییس جمهوری سابق، سید محمد خاتمی، بر آزادی احزاب، مطبوعات، زندانیان سیاسی و برگزاری انتخابات آزاد و سالم به عنوان اقتضائات بدیهی و حداقلی مشارکت سیاسی تاکید می‌کنند، جریان تمامیت‌خواه حاکم با ادبیات پرخاش‌گر و زننده‌ی همیشگی خود به وی حمله‌ور می‌شود که چرا برای نظام شروط تعیین کرده‌اند؟
البته این واقعیتی است که هر گروه سلطه‌گر و حاکمیت غیر دمکراتیکی از دیگران جز فرمانبرداری بی‌چون و چرا نمی‌خواهد و راههای منطقی و کم‌هزینه‌ی دمکراتیک شدن و مهار قدرت خودکامه را برنمی‌تابد.
متأسفانه حاکمیت حتی به تبعات عقلانی ادعای خود در خصوص نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری و حتی به گفته‌ی خودشان رأی چهارده میلیونی (!؟) کاندیداهای اصلاح طلب نیز پای‌بند نیست و به جای به رسمیت شناختن حق مسالمت‌آمیز میلیون‌ها رای‌دهنده، سرکوب همه‌جانبه و اعمال فضای امنیتی- نظامی را در دستور کار خود قرار داد که هیچ نتیجه‌ای برای آنان به بار نیاورد و جنبش همچنان تا امروز زنده و پویا باقی مانده است، تا جایی که آقایان نه تنها جرأت صدور مجوز راهپیمایی مسالمت‌آمیر معترضان را ندارند، بلکه از برگزاری مراسم تشییع جنازه یا برگزاری مجلس ختم یک ورزشکار ملی یا یک چهره‌ی سیاسی- ملی نیز در هراس‌اند.
آنچه در دو سال اخیر به وضوح در رفتار حاکمیت مشاهده می‌شود، صرف‌نظر از نگرانی فزاینده از کانون‌های مستقل جامعه‌ی مدنی، از مطبوعات گرفته تا احزاب و نهادها و همچنین شخصیت‌های سیاسی، تنها با منطق «دولت‌های جدا از مردم» قابل توجیه است.
بازداشت‌های گسترده غیرقانونی و خودسرانه که احکام آنها چند روز قبل از انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ صادر شد و پس از انتخابات به اجرا گذاشته شد و دادگاههای فرمایشی و محاکمه‌های نمایشی پس از آن، که متهمان آنها حامیان موسوی و کروبی و بسیاری از آنها از مسئولان رده‌بالای قبلی همین نظام بوده‌اند، یادآور کودتاهای دهه‌های گذشته در کشورهای آمریکای لاتین و خاورمیانه از جمله ترکیه توسط نظامیان بود؛ موضوعی که با حبس خانگی موسوی و کروبی این تشابه را هرچه بیشتر نمایان شناخت. اما طنز تلخ این اتفاقات آنجاست که کشور ما که در گذشته سردمدار مبارزه با نظام استبدادی و خودکامه در منطقه بوده است، همزمان با تحولات اخیر که جنبش‌های ضد استبدادی خاورمیانه به تدریج در حال ریشه‌کن کردن نسل حکومت‌های یکه‌سالار و سرکوبگر هستند، چنین شیوه‌ای از حکمرانی را تجربه می‌کند.
مسئولان امروز جمهوری اسلامی به طور یقین به خوبی واقف هستند که امواج دمکراسی‌خواهی در منطقه، که یکی از مبادی قطعی آن وقوع جنبش سبز در ایران است، با ماهیت فرامرزی آن در تدوام خود مرزهای کشور ما را نیز در خواهد نوردید.
تجربه‌ی این کشورها نشان می‌دهد که به‌کارگیری ابزار زور و سرکوب برای مهار جنبش‌های ضداستبدادی عمری ندارد. البته برای جریان حاکم دشوار است که پس از پرداخت هزینه‌های سنگین، بپذیرد که نه تنها دستاورد قابل دفاعی نداشته بلکه به طور جدی درگیر بحران مشرعیت نیر شده و مشهود است که اندک فرصت‌های باقی‌مانده برای آن نیز رو به اضمحلال دارد.
در پایان، ما زندانیان سیاسی امضا کننده‌ی این بیانیه، ضمن محکوم کردن بازداشت غیرقانونی رهبران جنبش سبز که بیش از هرچیز به عملیات آدم‌ربایی و گروگان‌گیری شباهت دارد، اعلام می‌داریم راهی که می‌تواند به خروج کشور از بحران فزاینده‌ی فعلی کمک کند و مانع از تحمیل هزینه‌های بیشتر به منافع ملی شود، پایان بخشیدن به حبس ظالمانه‌ی آقایان موسوی و کروبی و اجرای الزامات و شرایط حداقلی است که آقای خاتمی بیان کرده‌اند. بدیهی است در غیر این صورت و با تدوام سیاست‌ها و رویه‌های دو سال اخیر، این بنیان‌های نظام است که هر روز سست و سست‌تر می‌شود و نظام را به نظامی خود ویران‌گر تبدیل می‌کند. فاعتبروا یا اولی الابصار.
اسامی امضا کنندگان به ترتیب حرف الفبا:
۱ – بهمن احمدی امویی
۲ – حسن اسدی زیدآبادی
۳ – مسعود باستانی
۴ – عماد بهاور
۵ – علیرضا بهشتی شیرازی
۶- مصطفی تاجزاده
۷ – علی جمالی
۸ – محمدحسین خوربک
۹ – بابک داشاب
۱۰ – محمد داوری
۱۱ – مجید دری
۱۲ – امیرخسرو دلیرثانی
۱۳ – علیرضا رجایی
۱۴ – عبدالله رمضان‌زاده
۱۵ – عیسی سحرخیز
۱۶ – داود سلیمانی
۱۷ – محمد سیف زاده
۱۸ – قاسم شعله‌سعدی
۱۹ – کیوان صمیمی
۲۰ – اسماعیل صحابه
۲۱ – محمد‌فرید طاهری قزوینی
۲۲ – فیض‌الله عرب‌سرخی
۲۳ – مهدی فروزنده‌پور
۲۴ – سیامک قادری
۲۵ – ابوالفضل قذیانی
۲۶ – محسن محققی
۲۷ – محمدرضا معتمدنیا
۲۸ – محمدرضا مقیسه
۲۹ – محسن میردامادی
۳۰ – عبدالله مومنی
۳۱ – بهزاد نبوی
۳۲ – ضیا نبوی
۳۳ – حسن یونسی

۱۳۹۰ شهریور ۱۴, دوشنبه

کوروش نمی میردتا من نگهبانم + فیلم + دانلود ( 2 )

یا شاسن اذربایجان

تظاهرات مردم ارومیه (۲) - ۱۲ شهریور ۱۳۹۰

دستگیری و ضرب و شتم دو شهروند توسط ماموران یگان ویژه


دانلود


دانلود


دانلود


دانلود


دانلود


دانلود

کوروش نمی میردتا من نگهبانم + فیلم + دانلود

تفکیک جنسیتی در دانشگاه علامه طباطبایی + عکس

چکیده :گفتنی است سال پیش کلیه دروس عمومی در این دانشگاه تفکیک جنسیتی شده بود. محمود احمدی نژاد تیر امسال دستور توقف تفکیک جنسیتی را داده...

کلیه کلاس های عمومی و تخصصی دانشگاه علامه طباطبایی تفکیک جنسیتی شده است.
به گزارش سایت فرارو، برخی از دانشجویان این دانشگاه که برای انتخابات واحد درسی به سایت این دانشگاه مراجعه کرده بودند در تماس با خبرنگار فرارو از تفکیک جنسیتی در واحدهای درسی خبر دادند.
گفتنی است سال پیش کلیه دروس عمومی در این دانشگاه تفکیک جنسیتی شده بود. محمود احمدی نژاد تیر امسال دستور توقف تفکیک جنسیتی را داده بود.
چندی پیش دانشگاه علامه طباطبایی پذیرش در اکثر رشته های علوم انسانی را متوقف کرده بود.

سید یاسر خمینی: شجاعت کروبی ثابت کرد منافع مردم مهم تر از زندگی راحت برای ایشان است دیدار نوه‌ و عروس امام خمینی با فاطمه کروبی

چکیده :آقای کروبی از پیشگامان نهضت امام بوده‌ و همیشه مورد عنایت و توجه ایشان قرار داشت. آقای کروبی با شجاعتی که قبل و بعد از انقلاب از خود نشان داد ثابت کرد که اسلام، کشور و منافع مردم برای او بسیار مهم‌تر از زندگی راحت و بدون دغدغه است....

حجت‌الاسلام والمسلمین یاسر خمینی به همراه همسر و مادرش، دکتر فاطمه طباطبایی روز چهارشنبه در منزل فاطمه کروبی با وی دیدار کردند.
به گزارش سحام‌نیوز، در ابتدای این دیدار، فاطمه کروبی شرحی از آخرین وضعیت مهدی کروبی و شرایط سختی که خانواده‌ی کروبی در هفت ماه گذشته داشته‌اند، ارائه کرد.
در ادامه حجت‌الاسلام والمسلمین یاسر خمینی با اظهار تاسف از شرایط پیش آمده برای آقای کروبی و خانواده‌ی وی عنوان کرد: آقای کروبی از پیشگامان نهضت امام بوده‌ و همیشه مورد عنایت و توجه ایشان قرار داشت. آقای کروبی با شجاعتی که قبل و بعد از انقلاب از خود نشان داد ثابت کرد که اسلام، کشور و منافع مردم برای او بسیار مهم‌تر از زندگی راحت و بدون دغدغه است.
وی همچنین ابراز داشت: امیدوارم مسئولان کشور با درایتی عمیق‌تر به مسائل نگاه کنند و هر چه زودتر به حبس این دو عزیزِ همراه مردم خاتمه دهند.
در پایان این دیدار دکتر فاطمه طباطبایی همسر مرحوم احمد خمینی، با ذکر خاطره‌ای از هتک حرمت روحانیت، نسبت به آسیب شدیدی که در چند ساله‌ی اخیر به باورهای دینی مردم وارد شده ابراز تاسف و نگرانی کرد و گفت: امیدوارم هر چه زودتر محدودیت‌های صورت گرفته برای آقایان کروبی و موسوی پایان پذیرد.

دیدار با پدر پس از هفت ماه دوری مهدی کروبی استوار و مقاوم در راه دفاع از حقوق مردم

چکیده :با توجه به نگرانی در خصوص وضعیت ایشان؛ ماموران امنیتی در این دیدار به خانواده آقای کروبی قول مساعد داده بودند که طی ۱۵ روز آینده آقای کروبی را به مکان مناسبی منتقل نمایند تا ایشان بتوانند از حیاط و هوای آزاد بهره مند شوند. ایشان همچنین از احتمال موافقت مقامات در خصوص حضور خانم فاطمه کروبی در کنار آقای کروبی در آن مکان جدید خبر داده اند. در حال حاضر مایحتاج غذایی و خوراکی ایشان توسط وزارت اطلاعات تهیه می گردد....

روز گذشته خانواده مهدی کروبی با وی دیدار کردند. به گزارش خبرنگار سحام نیوز، در این دیدار حسین کروبی به همراه همسر و فرزندانش و نیز فاطمه کروبی حضور داشتند. حسین کروبی در خصوص این دیدار به خبرنگار سحام نیوز گفت: ” نزدیک هفت ماه بود که پدرم را ندیده بودم؛ یعنی از همان روز نخست حصر خانگی. امروز به صورت ناگهانی از موافقت نیروهای امنیتی برای دیدار من و خانواده ام به همراه مادرم برای دیدار با پدر مطلع شدیم. لذا حوالی ظهر امروز به همان ساختمانی که پدر از یک ماه قبل در آن سکونت یافته اند رفتیم.”
حسین کروبی در ادامه در خصوص وضعیت روحی و جسمی آقای کروبی افزود: “ایشان هم به لحاظ روحی و هم از نظر جسمی در شرایط مطلوبی به سر می بردند و در تمام طول دیدار با روحیه ای قوی، همچون گذشته در خصوص مسائل صحبت می کردند و همچنان بر مواضع خود بیش از پیش تاکید می کردند. ”
فرزند ارشد مهدی کروبی با شایعه خواندن اخبار و اطلاعات منتشره در سایت های حکومتی مبنی بر نوشتن توبه نامه از سوی آقای کروبی؛ به خبرنگار ما گفت: ” در این ملاقات من خبرهای منتشر شده در سایت های حکومتی مبنی بر نوشتن توبه نامه را به ایشان منتقل کردم و ایشان در پاسخ گفتند «من بر مواضع و عقاید فکری خود استوار ایستاده ام و ذره ای از مواضع خود کوتاه نخواهم آمد.»
حسین کروبی همچنین با ذکر نقل قول دیگری از آقای کروبی، افزود: ” حکومت و نیروهای اطلاعاتی طی مدت هفت ماه اخیر با روحیات من به خوبی آشنا شده اند و مواضع مرا می دانند و فهمیده اند که من چگونه فکر می کنم، لذا به خود اجازه نمی دهند که مرا راهنمایی و ارشاد کنند، چه برسد به اینکه بخواهند وارد چنین فازهایی در خصوص نوشتن توبه نامه و ندامت نامه با من بشوند.”
به گزارش سحام، با توجه به نگرانی در خصوص وضعیت ایشان؛ ماموران امنیتی در این دیدار به خانواده آقای کروبی قول مساعد داده بودند که طی ۱۵ روز آینده آقای کروبی را به مکان مناسبی منتقل نمایند تا ایشان بتوانند از حیاط و هوای آزاد بهره مند شوند. ایشان همچنین از احتمال موافقت مقامات در خصوص حضور خانم فاطمه کروبی در کنار آقای کروبی در آن مکان جدید خبر داده اند. در حال حاضر مایحتاج غذایی و خوراکی ایشان توسط وزارت اطلاعات تهیه می گردد.
لازم به توضیح است که در روزهای اخیر سایت های منتسب به جریان حاکم در داخل کشور با انتشار مطالبی کذب، خبر از انتشار توبه نامه آقای کروبی داده بودند. این سایت ها با انتشار دروغین بخش هایی از این “به اصطلاح توبه نامه” سعی در تخریب چهره آقای کروبی به عنوان نمادی از مقاومت و سرسختی در میان مردم نمودند. از طرفی نگرانی ها در خصوص وضعیت نگهداری آقای کروبی همچنان وجود دارد.

پیام تبریک سید محمد خاتمی به مناسبت عید سعید فطر: عید عرفان و آزادگی شادباش خاتمی به خانواده‌های زندانیان سیاسی ِ آزاد شده: در گامهای سریع بعدی، هرچه حبس و حصر است برداشته شود

چکیده :شادباش ویژه به خانواده های عزیزانی که این روزها با تدبیر نظام و در تلطیف فضای سیاسی و اجتماعی پس از دورانی از زندان، آزادی را تجربه می کنند و امید که این گام اول باشد برای گامهای سریع بعدی در برداشتن هرچه حبس و حصر است، بخصوص برای زندانیان عزیز سیاسی و طلیعه ای برای تدبیر سنجیده تر و بهتر تا فضای آکنده از سوء ظن و کدورت را در زمانی که بیش از همیشه به اطمینان خاطر برای تأمین حقوق و حرمت و معیشت مردم و امکان دخالت آزادانه در تعیین سرنوشت و رفع و دفع مشکلات داخلی و خطرات خارجی نیازمندیم به فضای اعتماد و همدلی مبدل شود....

سید محمد خاتمی با انتشار یادداشتی، فرا رسیدن عید سعید فطر را به تمامی مؤمنان و آنان که معرفت و آزادی را پاس می دارند و به ویژه خانواده هایی که عزیزان آنها پس از دوره ای از زندان آزادی را تجربه می کنند، تبریک گفت و ابراز امیدواری کرد که «این گام اول باشد برای گامهای سریع بعدی در برداشتن هرچه حبس و حصر است، بخصوص برای زندانیان عزیز سیاسی و طلیعه ای برای تدبیر سنجیده تر و بهتر.»


متن کامل این یادداشت در پی می آید:
بسم الله الرحمن الرحیم
عید سعید فطر، عید عرفان و آزادگی، بر همه مؤمنان و آنان که معرفت و آزادی را پاس می دارند مبارک باد!
رها شدن از بند خواست های زمین گیر کننده (نه سرکوب آنها) از امن ترین و گشاده ترین راههای رسیدن به آسمان معنویت است؛ جایی که آدمی از آن دیار آمده و به آن رهسپار می شود. “روزه” هم این راه را می نماید و هم توان آدمی را در پیمودن آن نشان می دهد و آزادی نیز اگر رهایی از قید هوس خویش و هوای قدرتهای جبار بی مهار است، روزه تجلیگاه آن است.
“روزه” اراده را محکم می خواهد و می کند تا جسم، مرکب راهواری در زیر پای جان بلند پرواز و بی نهایت جوی آدمی شود و به انسان می آموزد که چگونه “گوهر” والای انسانی و کرامت ذاتی را با هیچ امر اسیر کننده و کالای بازدارنده ای سودا نکند.
در این عید مبارک برای همه مسلمانان و آزادگان، به ویژه مردم بیدار شده منطقه حساس ما که گرچه برای رهایی و آزادی هزینه سنگینی پرداخته و می پردازند، ولی امید آینده بهتر را در دلهامان زنده کرده اند پیروزی و سرافرازی آرزو می کنیم.
و شادباش ویژه به خانواده های عزیزانی که این روزها با تدبیر نظام و در تلطیف فضای سیاسی و اجتماعی پس از دورانی از زندان، آزادی را تجربه می کنند و امید که این گام اول باشد برای گامهای سریع بعدی در برداشتن هرچه حبس و حصر است، بخصوص برای زندانیان عزیز سیاسی و طلیعه ای برای تدبیر سنجیده تر و بهتر تا فضای آکنده از سوء ظن و کدورت را در زمانی که بیش از همیشه به اطمینان خاطر برای تأمین حقوق و حرمت و معیشت مردم و امکان دخالت آزادانه در تعیین سرنوشت و رفع و دفع مشکلات داخلی و خطرات خارجی نیازمندیم به فضای اعتماد و همدلی مبدل شود.
باشد تا لطافتی که ماه مبارک رمضان به جانها و دلهامان داده است، زیبایی، آزادی، احترام و اعتماد را به جامعه بازگرداند.
سید محمد خاتمی
۸ شهریور ۱۳۹۰
۲۹ رمضان المبارک ۱۴۳۲