جستجوی این وبلاگ

میرحسین موسوی/ مشاهده فیلم های تکان دهنده عاشورا نشان می دهد که اگر شعارها و حرکات جاهایی به سمت افراط غیر قابل قبول کشانده می شود، ناشی از به زیر انداختن افراد بی گناه از روی پل ها و بلندی ها

۱۳۹۰ مرداد ۵, چهارشنبه

پرسش های محمد نوری زاد و پاسخ های آیت الله بیات زنجانی حصر آقایان کروبی و میرحسین موسوی به همراه همسرانشان، نامشروع و غلط است

ندای سبز آزادی: محمد نوری زاد بیست وپنج پرسش صریح خود را که برگرفته از پرسش های سرگردان جامعه است برای مراجعی چون : وحید خراسانی ، صافی گلپایگانی ، سیستانی ، ملکوتی ، شاهرودی ، سید صادق روحانی ، موسوی اردبیلی ، نوری همدانی ، گرامی ، مکارم شیرازی ، شبیری زنجانی ، سبحانی ، جوادی آملی ، علی محمد دستغیب ، یوسف صانعی ، بیات زنجانی ارسال کرده است.
به گزارش تارنمای محمد نوری زاد، از میان مراجع، تاکنون آیت الله بیات زنجانی به پرسش های محمد نوری زاد پاسخ گفته است.
آیت الله بیات زنجانی در بخی از این پرسش و پاسخ، پیرامون حقوق اقلیت ها در ایران اینگونه پاسخ میدهد «نگاه مرجعیت به افراد و اقشار مختلف جامعه و حقوق آنان، باید همان نگاهی باشد که امام علی(ع) در عهدنامه مالک اشتر با صراحت تمام بیان فرموده است و آن این است که امام در آن خطاب به مالک اشتر می فرماید مردم دو دسته اند؛ یا برادران دینی توأند و یا در انسانیت با تو مشترکند. تمام کسانی که در یک کشور زندگی می کنند، از حقوق مضاعف، متساوی و متقابل برخوردارند و تأمین امنیت، رفاه و آسایش آنان با حکومت است. با این وصف و از نگاه امام علی(ع)، کارهای ذکر شده در سؤال که تحت عنوان های مختلف انجام داده اند، نه شرعی است و نه قانونی.»
بیات زنجانی در ادامه و در پاسخ به پرسشی پیرامون حجاب می گوید «داستان حجاب عیناً مانند داستان اصل دین و دینداری است؛ مگر با زور و اکراه و جبر می توان افراد را دیندار ساخت؟ اساس دین و تدین بر فهم و درک و معرفت و اعتماد و باور مبتنی است و مادامی که مسئولان اعتماد مردم را نهادینه نکرده اند و مردم درباره سخنان و رفتار و کردار مسئولان نوعی دچار تردید و ابهامند، مردم زیر بار فرامین آنان نخواهند رفت. اگر اعتماد آنان بر صداقت مسئولان جلب شود، خود آنان در اجرائی کردن مسأله یاری خواهند رساند.»
این مرجع عالی قدر در ادامه به پرسش محمد نوری زاد پیرامون صدا و سیما پاسخ میدهد و اینگونه میگوید «بنده معتقدم چیزی به نام رسانۀ ملی در ایران وجود ندارد و این رسانه ای که اکنون در کشور می بینیم، رسانه ای در خدمت اقتدارگرایان است. رسانه ای که با بودجه ملی می چرخد و از اماکن و امکانات و ابزار عمومی و ملی استفاده می کند، باید در برابر خواسته های مردم پاسخگو باشد و وظیفه قانونی و خواست مردم در انعکاس اخبار را به صورت کامل انجام داده و از سانسور خبری بپرهیزد و اگر چنین نکند که نمی کند، نام ملی را باید از روی آن برداشت.»
بیات زنجانی در پاسخ به پرسش دیگری پیرامون حرام و یا حلال بودن ماهواره می گوید «ماهواره مانند رادیو و تلویزیون و ویدئو است و حلال و حرام بودن خود آنها معنا ندارد و اگر حلال و حرامی صورت گیرد، در ارتباط با نحوه استفاده از آنها است و انسانها هستند که از آنها استفاده علمی، هنری، تاریخی و اخلاقی می کنند که نه تنها در این صورت حرام نیست، بلکه مطلوب هم هست؛ اما اینکه دیده می شود در این اواخر افرادی با عناوینی وارد خانه های مردم می شوند و به بهانه هائی حریم خصوصی خانواده ها را مورد تعدّی و تجاوز قرار می دهند نه اخلاقی است و نه شرعی و در این مسیر اگر خساراتی بر مردم وارد شود، هجمه کنندگان ضامن اند.»
در بخش انتهایی این پرسش و پاسخ، محمد نوری زاد پیرامون حبس و حصر رهبران جنبش سبز می پرسد «زندانی کردن آقایان موسوی وکروبی در خانه هایشان آیا از نگاه مرجعیت شما، کاری درست و پسندیده بوده است یا خیر؟ اگر بله به چه دلیل؟ و اگر نه، آیا برای رهایی آنان و برای زدودن این ظلم آشکار، چه فتوایی صادر فرموده اید و به کدام دستگاه نامه نوشته اید و آزادی سریع آنان را خواستار شده اید؟»
و آیت الله بیات زنجانی اینگونه پاسخ می دهند «در نظر اینجانب نه تنها محصور و محبوس بودن آقایان بزرگوار و صالح و صادق حجة الاسلام و المسلمین کروبی و همسر گرانمایه اش و مهندس میرحسین موسوی و همسر فاضله اش محکوم، نامشروع و غلط است، بلکه زندانی شدن تمام کسانی که بخاطر مسائل فکری، انتقاد و اعتراض به عملکرد مسؤولان به زندان ها افتاده اند نیز نامشروع است. اما اینکه سؤال فرموده اید این حبس و حصر خوب و پسندیده است یا نه؟ بنده معتقدم این سؤالی است که طرح آن حتی بصورت جدال و مجادله احسن هم صحیح نیست و مانند این است که سؤال بشود آیا ظلم خوب است و آیا عدالت بد است؟ این اعمال از مصادیق بیّن و آشکار ظلم و از قبیح ترین قبائح است چراکه این آقایان از ذخایر مردمی و از سرمایه های ملی و انسانهائی عزیز و محترم هستند.»
متن کامل این پرسش و پاسخ که در وبسایت شخصی محمد نوری زاد منتشر شده است به شرح ذیل است:
پاسخ های حضرت آیة الله العظمی بیات زنجانی ( دامت برکاته)
به نام خدای دیروزها و امروزها و فرداها
سلام به محضرشریف حضرت آیة الله بیات زنجانی
پرسش های من، گرچه گاه از حوزه ی متداول مراجعات دینی مردم دور می افتد، باورم اما بر این است که در عالم، هیچ پرسشی یافت می نشود که داٌب دین بر او بار نگردد. پس، صراحت نهفته در این پرسش ها را برمن ببخشایید و صبورانه به پاسخگویی آنها همت فرمایید. پرسش های من، برآمده، وگزیده ی مختصری از هزار هزار سخن پنهان مانده در سینه ی مردمی است که این روزها، چشمی از امید به آستان شمایان دارند و متاسفانه، بخش وسیعی از امید خود را به کارکردهای این دینی که جمهوری اسلامی ایران برانتشار آن اصرار می ورزد، از دست داده اند . اگر به پاسخگویی یک یا چند پرسش متمایل نبودید،  به هرچه که مقدور شریفتان است پاسخ گویید . مهم، مشارکت حضرت شماست در این داد و ستد علمی و اجتماعی :
یـــــک :
دنیا از نگاه دین مبین اسلام، و از نگاه شخص حضرت شما یعنی چه؟ تا چه اندازه دنیا را می شناسید؟ چند سفر به سایر کشورها و یا حتی به شهرستان های داخل کشورمان داشته اید؟
با سلام و تحیت؛ پیش از پاسخ به سؤالات ارسالی شما، لازم می دانم از صراحت و شجاعت سائل محترم سپاسگذاری کنم؛ و اما پاسخ سؤالات:
ج ۱ – بنده به دلیل فعالیت های سیاسی و اجتماعی گوناگون، همیشه معتقد به پیامی جدی و مؤثر برای انقلاب اسلامی در منطقه و البته در سراسر جهان بوده ام و از همین رو، ضرورت ارتباط و تعامل با دنیا را به بواسطۀ سفرهای مختلف به وضوح لمس کرده و اطلاع از وضعیت سیستمهای حقوقی، سیاسی و اجتماعی کشورها را یک ضرورت تلقی می کرده و می کنم؛ به همین جهت به سفرها و دیدارهای گوناگون و به تبع آن به دست آوردن آگاهیهای مفید در جهت رسیدن به هدف فوق که همانا اطلاع و مطالعۀ سیستمهای حاکم بر دنیاست تأکید دارم و از طرفی برای عالمان دینی و آگاهان اجتماعی که بنای اظهار نظر دارند بالخصوص مراجع عظام و علمای اعلام که آراء و نظریاتشان در سطح وسیعی مطرح می گردد لازم و واجب می دانم و معتقدم به همین جهت قرآن کریم سیر در آفاق و انفس را چه بصورت عینی و چه بصورت ذهنی، امری لازم و فرض دانسته و بر آن امر کرده است .
دو :
چرا باید از جهات اجتماعی و امنیتی و اقتصادی، میان شما، و یک استاد کهنسال و کم نظیر فیزیک و شیمی و ادبیات، یا یک پزشک مجرب، یا یک مهندس کارفهم، و یک مدیر خردمند، فاصله ای به وسعت بی کرانگی باشد؟  آیا این فاصله ی انکار ناپذیر، جزیی از بایستگی های دینی است؟ یا نه، مردم چون بجای فرمول های فیزیک و شیمی، از دهان مبارک شما، احادیثی از رسول گرامی اسلام و امامان شیعه و آیات قرآن می شنوند، این عزت و اعتبار اجتماعی را با شما همراه کرده اند؟ چرا باید همان استاد کارآمد و کهنسال، با اعتنا به پشتوانه ی علمی درخشان خود، درحاشیه های این عزت و اعتبار بایستد، و شمایان در متن مستقیم آن باشید؟ چرا او، با شکایت مختصر یک رهگذر، به پشت میله های زندان در می غلتد، وشمایان از هرشکایت، مصون و در امانید؟ چرا آن استاد کارآمد، مطلقا از امنیت سیاسی و اجتماعی و اقتصادی برخوردار نیست؟ وشما، به دیوار بلندی از این برخورداری ها تکیه زده اید؟ چرا باید شما، و حتی یک طلبه ی نوپا، مقدس باشید، و او، برکنار ازاین تقدس باشد و در ردیف همگان؟
ج ۲ – در اسلام ملاک تمایز، علم، جهاد و تقوا است و البته این تمایزها حقوق اجتماعی، سیاسی و مدنی را در بر نمی گیرد بلکه مربوط به رابطۀ با خدا و تصدی و صلاحیت تولی امور است. برای مثال در موارد دَوَران میان عالم و غیر عالم، ترجیح در پذیرش مسؤولیت با عالم است و در صورت دَوَران مسؤولیت میان متقی، مقاوم و استوار با فرد دیگر نیز ترجیح با متقی، مقاوم و استوار است، اما این امتیاز در صورتی که خدای ناکرده آن فرد مرتکب تخلفی گردد با فرد عادی و معمولی نه اینکه برابر است و فرقی با همدیگر ندارند، بلکه به نوعی با شدّت عمل بیشتری با وی برخورد می شود؛ در نظر اسلام رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که نبی خدا است، با افراد دیگر از حیث عمل به قانون و پایبندی به آن برابرند و چه بسا از رسول خدا انتظار و توقع بیشتری نیز وجود دارد. یا اینکه در اسلام میان یک مرجع دینی با یک عالم شیمی و فیزیک دان از حیث قانون و تقید به آن و از حیث بهره مندی از امکانات عمومی، هیچ فرقی وجود ندارد؛ اگر در اسلام هتک حرمت مؤمن در حد محاربه با خدا است، در این موضوع میان عالم دینی و مرجعیت شیعی و یک پزشک متعهد و یا یک مهندس و کارشناس محترم فرقی وجود ندارد و در واقع اگر هتک حریمها گناه بزرگی است، میان انسانهای محترم در هر جایگاهی که باشند، تفاوتی وجود ندارد.
لازم به شرح است که مکتب شیعه پیرو امامی است که وقتی در کنار یک فرد غیر مسلم در محکمه قرار می گیرد و قاضی میان او و آن فرد غیر مسلم فرق می گذارد، با صراحت با قاضی طوری برخورد می کند کأنه او را فاقد شرایط قضا و عدالت می داند و تأکید می کند که در محکمۀ قضای اسلامی، قاضی باید بصورت متساوی با هر دو طرف رفتار کند.
ما مسلمانان پیرو رسولی هستیم که امام علی علیه السلام در وصف آن حضرت اینطور آورده است که فرمود: حقوق همسایگان و دیگران را طوری رعایت می فرمود که ما فکر کردیم که همسایه از همسایه ارث می برد؛ این بخش مهمی از حقوق شهروندی است و اگر در چنین نظامی یک فرد عادی و معمولی بر علیه ارکان نظام شکایت کند، نه تنها مورد تعقیب قرار نمی گیرد، بلکه مسؤولین موظفند شرایطی را فراهم کنند که حقی از کسی پایمال نگردد و زمینه را به شکلی بوجود آورند که افراد جامعه بدون دغدغه بتوانند سؤال کنند؛ حال اگر در جائی خلاف این سنت ملاحظه شد، اسلامی نبوده و با حکومت علوی کوچکترین سنخیتی ندارد .
ســـــــــه :
معروف است که علامه ی حلی – که خدایش او را رحمت کناد – دستور فرمود چاه آب منزلش را با خاک پرکنند، تا او، فارغ از داشتن یا نداشتن آن چاه، به پرسشی در همان خصوص پاسخ گوید. شما برای پاسخگویی به این پرسش که : ” زندان انفرادی شکنجه است یا نیست؟ یا : زندان انفرادی در نظام اسلامی ما، حرام است یا حلال؟ ” آیا ضرورتی برای حضور چند ماهه در یک سلول و فضای کوچک، آنهم نه در زندان، که در کنجی از بیت شریفتان، احساس نمی کنید؟ البته با این تجسم هماره که افرادی در هیبت بازجویان نظام مقدس، مرتب برشما تحقیر و ناسزا می بارند و به وقت ضرورت، شما را با مشت و لگد می نوازند. اگر از نوع پرسش من، احساسی از گزش و توهین به ذهن مبارکتان راه یافت، با تلمیح این سخن که : گزش پرسش من کجا و فحش های ناموسی و ضرب و شتم سربازان گمنام کجا، به ذات مبارک تسکین دهید.
ج ۳ – اینجانب معنا و حقیقت زندان، زندانی شدن و افتادن در سلول انفرادی را تنها در قالب تصور ذهنی ام درک نمی کنم بلکه بصورت علم حضوری و به دلیل سوابق مبارزاتی خود یافته ام و به همین دلیل بارها با صراحت اعلام کرده ام زندان و زندانی شدن همانطوری که فقهای بزرگی همچون مرحوم قاضی بن براج در کتاب المهذب و شیخ طوسی که شیخ الطایفة است در مبسوط و سید عبدالأعلی سبزواری در مهذب الأحکامش از آن به عذاب تعبیر کرده اند، بصورت کلی از مصادیق شکنجه محسوب می شود و حتی در زبان عربی از آن با واژه (عذاب) که به معنای شکنجه است تعبیر می کنند. لازم به توضیح می دانم که زندان و حبس، در نظام سیاسی اسلام برای مخالفین و منتقدین دیده نشده است و هیچ سند تاریخی و روائی قابل اعتنائی مبنی بر زندانی شدن مخالفین در حکومت محمدی و علوی وجود ندارد و آن حضرات به هیچ وجه منتقدین و مخالفین خود را محبوس نمی کرده اند و جالب است که همۀ مخالفین آنان، در جامعه در نهایت آزادی می زیسته اند.
آن مطلبی که از علّامه بزرگ حلی نقل فرمودید صحیح و اساس فقه شیعه بر همین مبنا و روش استوار است و شیوۀ غلط و باطل مورد اشاره در ادامۀ سؤال نیز، از نظر همۀ فقها محکوم است و این نوع زندانها حتی یک نوع شکنجه غیر قابل جبران بوده و هرکسی با توجه و آگاهانه اقدام به این کار زشت کند و یا دستور صادر کند، از عدالت ساقط و صلاحیت تصدی مسؤولیتهای شرعی را از دست می دهد .
چـــهـــار:
آیا جهان بینی شما، اگر که عمر شریفتان را در بیت و شهر خود سپری کنید، با جهان بینی شما، آنجا که از کشورهای گونه گون جهان دیدن فرمایید و از نزدیک با داشته ها و نداشته های ایمانی و دنیاوی مردمان جهان آشنا شوید، تفاوت می کند یا نه؟  اگرنه، به چه دلیل؟ و اگر بله، چرا تا کنون درعرصه های دینی جهان حضور نیافته اید و با توده ی مردم جهان و اندیشمندان و بزرگان دینی آنان از نزدیک و بی واسطه ارتباط برقرار نکرده اید؟
ج ۴ – اگرچه پاسخ این سؤال با پاسخ سؤال اول داده شد لیکن با تأکید بیشتر روی آن، پاسخ این نکته را مورد توجه خاص قرار داده و روی آن اصرار می ورزم که بدون تردید ارتباط با جهان و آگاهی از نوع برخورد ملتها و حکومتها با همدیگر و آشنائی با سیستمهای حقوقی بین المللی در نحوۀ نگرش و برخورد انسان و در نحوه ارائه برخوردها و حتی در ادبیات ابراز و اظهار، اثر می گذارد.
پــــنــــج :
اگر طالب سفر و مطالعه ی عینی آثار جهان نیستید، آیا این جهان بینی، با خواندن کتاب و دیدن فیلم و شنیدن اخبار، میسر می شود؟ مفهوم ” سیروا فی الارض” آیا در کیفیت فتاوای شما تاثیر دارد یا ندارد؟
ج ۵ – پاسخ این سؤال نیز از جوابهای قبلی روشن شد و بی شک امروز که دنیا بصورت یک دهکده جهانی در آمده و دنیای اینترنت شرق و غرب عالم را به فضای واحد سمعی و بصری مبدّل کرده و اطلاع رسانی را برای همگان تسهیل نموده است، در واقع همان نقش سیر آفاق و انفس را تا حدودی ایفاء خواهد کرد.
امروز برای عالمان دینی و سالکان شریعت، هم سیر حقیقی آفاقی و انفسی لازم است و هم سیر و سیاحت در دنیای مجاز و به اعتقاد بنده، فتاوا و آراء فقهی فقیهان را بصورت انتزاعی و صرفاً در عالم تصوّر و مجرد از جهان واقع نمی توان مورد ارزیابی قرار داد چراکه اجتهاد مجتهدان، صرفاً ذهن ورزی و سر و کار داشتن با مفاهیم و الفاظ و تصورات نیست بلکه یک نوع عملیات توأم تطبیق مفاهیم با مصادیق و خارجیات بوده و نوعی عملیات ذهنی بصورت کاربردی و تجربی است؛ بنابراین بدون توجه به واقعیات خارجی نمی توان کارآمدی لازم را داشت.
شــــــــش :
اگر مردم ایران با هزینه ی شخصی خود، بخواهند شما را به یک سفر دور دنیا دعوت کنند، از آن استقبال می فرمایید؟ چرا نه و چرا آری؟
ج ۶ – اگر فرصتی برای سفر ولو با هزینۀ شخصی هم بدست آورم، مغتنم می شمارم.
هـــفــــــت :
خود شما، آیا یک مرجع جهان دیده و جهان گشته را به مرجعی که از بیت و شهر خود چندان فاصله نگرفته، ترجیح نمی دهید؟ به فرض یکسانی مراتب علمی و تقوی و صیانت نفس هردو.
ج ۷ – قطعاً ترجیح می دهم به همان استدلالاتی که در پاسخهای قبل گذشت.
هــــشـــت :
شما در سخنان خود از واژه های ” باید و نباید ” بهره ی فراوان می برید. که : مسئولان باید فلان کنند. ومردم باید یا نباید بهمان باشند. اولا چرا این بایدها و نبایدهای شما در محدوده ی توصیه های اخلاقی متوقف می ماند؟ ثانیا این ” باید ها و نباید ها ” ، آنجا که به خود شما مربوط می شود، چرا بی مخاطب می ماند؟ مثل این که بگوییم : یک مرجع، باید از درد و داغ مردم، از نزدیک، و بی واسطه ، آگاه باشد . و باید به حساسیت های همه جانبه ی آنان ورود کند. یک مرجع باید شجاع باشد و نباید با پناه بردن به  آموزه هایی چون تقیه و مصلحت، از کنار واجبات حتمی اجتماعی، بی تفاوت گذر کند. یک مرجع باید همه ی مردم را بویژه پسران جوان و دختران جوان جامعه اش را بشناسد، و آن سوتر از موکدات دینی، واقعیات این عرصه را فهم کند، و تنها به صدورتوصیه های اخلاقی بسنده نکند. یک مرجع باید غمخوار پیروان سایر ادیان و حتی به فکر مشرکان و کمونیست های کشورش و بی دینان جهان باشد و برای فهم و اعتقاد آنان احترام قائل شود و به سهم خود برای آنان کرسی های روشنگری تدارک ببیند.
ج ۸ – این سؤال به دو بخش جداگانه و مستقل تقسیم می گردد ؛
بخش یک همان چیزی است که حضرت عالی تحت عنوان اول ذکر کردید و بخش دو که آن را تحت عنوان ثانیاً بیان فرمودید، اگرچه خود آن بخش نیز ابعاد مختلف و گوناگون دارد.
اما پاسخ سؤال یک بصورت فشرده این است که مرجعیت دینی یک عنوان سیاسی مانند حکومت و فرمانروائی سیاسی که متکی به نیروهای نظامی و انتظامی باشد نیست تا هر چیزی را در قالب باید و نباید مطرح کرده و با قدرت قاهره، آن را به مرحله تحقق برساند بلکه یک امر معنوی، ایمانی و باوری است و پشتوانه آن اعتماد و باور عمومی مردم است؛ در واقع مرجعیت دینی، اگر دارای نوعی حالت کاریزماتیک باشد، می تواند از اعتماد عامه بهره برده و با بسیج عمومی، آنان را وادار به انعطاف و پذیرش کرده و از حالت اخلاقی صرف، به مرحله اجرا درآورد و اما اگر مرجع این حالت و یا قدرت بسیج عمومی را نداشته باشد و یا در اثر ضعف عملکرد صاحبان قدرت و یا در اثر ضعف عملکرد حکومت دینی، این جایگاه تخریب و تضعیف شده باشد، به این دلیل که بصورت طبیعی سخن مرجع از سخن اصل دین قوی تر نیست، سخن مرجع هم به مرحله اجراء در نمی آید.
و اما پاسخ بخش دوم : عالمان دین و مراجع تقلید، در لسان روایات ما کسانی هستند که از یک طرف امینان خداوند بر حلال و حرام اند و از طرف دیگر وظیفۀ رسولان خدا را در عصر عدم حضور آنان بر عهده دارند؛ آنان به دلیل تقوا و ایمان به خدا و قیامتی که دارند، اگر عالم اند عامل هم هستند به همین دلیل فرموده اند عالم بلا عمل مانند درخت بی ثمر است که فقط به درد هیزمی و سوزاندن می خورد. سؤال اینجاست که چگونه امکان دارد فردی عالم دینی باشد اما از مشکلات مردمان زمانش بی اطلاع باشد و در فکر جوانها و زنان و مردان جامعه اش نباشد؛ اگر مشاهده شد که ویژگیهای فوق را ندارند، به آنان نمی توان علمای دین گفت، چراکه درد دین داشتن، مردمی بودن، زهد و ساده زیستی و شهامت و شجاعت در ابراز نظر، شاخصهای غیر قابل تفکیک در مرجعیت دینی است و در غیر این صورت عالم دینی نیستند و خود را بیخود عالم دینی معرفی کرده اند.
برای نمونه عالمان دینی افرادی مانند شیخ مفید، شیخ طوسی، سید مرتضی، علامه حلی، شیخ مرتضی انصاری، میرزای شیرازی، سید جمال اسدآبادی و امام خمینی هستند که هم قدرت تحمّل مخالف را دارند و هم هدفشان هدایت، ارشاد و تعامل با عموم جامعه است و هم خود را وقف خدمت به مردم کرده اند .
نـــــــــه :
شما بارها در جانبداری از شیعیان مدینه و این که آنان از داشتن یک مسجد برای برگزاری آزادانه ی شعائرشان بی بهره اند، به دولت عربستان سعودی اعتراض فرموده اید. که البته درجای خود امر پسندیده ای است و قابل امتنان. اما چرا روزی که جلوی چشم شما، خانقاه دراویش را در قم، با خاک یکسان کردند، به مسئولان کشورمان اعتراض نکردید؟ مشابهت خواسته های دراویش کشورمان به جمهوری اسلامی ایران، مگر مثل خواسته های شیعیان مدینه به  حاکمان عربستان سعودی نبوده و نیست؟ آیا شما موافق تخریب آن خانقاه بودید؟ آیا با زدن این برچسب که : خانقاه دراویش قم، مرکز فتنه بوده است، می توان کلیت آن را برچید و مردمش را در برابر چشم جهان عقل، به هیچ گرفت؟
ج ۹ – نگاه مرجعیت به افراد و اقشار مختلف جامعه و حقوق آنان، باید همان نگاهی باشد که امام علی(ع) در عهدنامه مالک اشتر با صراحت تمام بیان فرموده است و آن این است که امام در آن خطاب به مالک اشتر می فرماید مردم دو دسته اند؛ یا برادران دینی توأند و یا در انسانیت با تو مشترکند.
تمام کسانی که در یک کشور زندگی می کنند، از حقوق مضاعف، متساوی و متقابل برخوردارند و تأمین امنیت، رفاه و آسایش آنان با حکومت است. با این وصف و از نگاه امام علی(ع)، کارهای ذکر شده در سؤال که تحت عنوان های مختلف انجام داده اند، نه شرعی است و نه قانونی.
ده :
درنگاه مرجعیت شما، جامعه ای که بانوانش حجاب کامل یا مقبول اما اجباری دارند، و نمازهای جماعت مردمانش با شکوه است، و مجالس مذهبی اش پررونق، و حسین حسین گفتن ها و بر سروسینه کوفتن هایش مدام، و نماز شبش برقرار، اما روند جاری این جامعه، مبتنی است بردروغگویی و دزدی و بی نظافتی و ریاکاری و چاپلوسی و اسرافکاری و حرامخواری، آیا این جامعه، برتری دارد به جامعه ای که مردمش، نه خدا را باور دارند و نه حجاب را رعایت می کنند و نه آداب دینی را قبول دارند، اما عمدتا راست کردار و پاکدست و منصف و بی ریا و اهل نظافت اند؟  از نگاه مرجعیت شما، خداوند اگر بنا برانتخاب بگذارد، کدام یک از این دو جامعه را برمی گزیند و انگشت برتری برآن می نهد؟ دراین مثال، جامعه ی اول، خود ما هستیم که سخت گرفتار ظاهر دین شده ایم و به جایی نیز نرسیده ایم. جامعه ی دوم، مردمان کشورهای غرب و مردمان کشورهایی مثل ژاپن و حتی کشورمسلمان اما آزاد ترکیه اند. که از جهات انسانی و اجتماعی از ما فاصله ای نجومی دارند و پیروان عقاید مختلف و بویژه مسلمانان در این کشورها از امنیت کم نظیری دربرپایی شعائرشان بهره مندند .
ج ۱۰ – مقایسه دو کشور، یا دو ملت و یا دو انسان و اظهارنظر پیرامون برتری یکی از آن دو، به سادگی مقدور نیست و در این قبیل موارد، بصورت مطلق نمی توان گفت یک طرف نسبت به مقابلش بصورت کلی و همه جانبه برتری دارد؛ طبعاً هرکدام از دو طرف که در یک اصل خاص از ضریب موفقیت بیشتری برخوردار است، در آن جهت از سهم و حظّ بیشتری برخوردار خواهد بود، بنابراین باید موردی و روی تک تک موارد عملیات مقایسه را انجام داد؛ برای مثال فرض کنید کشوری که سیاست های مسؤولینش بر اساس دروغ است، در آن اسراف و تبذیر و همینطور سلب آزادی شهروندان دیده می شود، از این جهت در حال افول و سقوط است کما اینکه کشوری که مبنایش مسخ هویت انسانی است و یا بر مادیت و ماده گرائی استوار بوده و در آن به مسائل معنوی و نیازهای روحی انسانها توجه نمی شود از این جهت در حال افول و سقوط است؛ در مجموعه اتحاد جماهیر شوروی سابق تجربه شد که با وجود تسلط نزدیک به یک قرن به بخش قابل توجهی از دنیا، چون توجه به مسأله اساسی انسان که همان نیاز به معنویت است وجود نداشت، فرو پاشید و آثار فرو پاشی هنوز که هنوز است ادامه دارد؛ یا جریانی که اخیراً در فوکوشیما اتفاق افتاد و کارشناسان معتقدند تا صد سال دیگر تبعاتش باقی خواهد ماند و هزاران آدم بی گناه، تبعات زیست محیطی آن را تحمل خواهند نمود و چه نسل هائی پس از آن مانند داستان هیروشیما، گرفتار این موضوع خواهند شد و ضمیمه کنید بر آن عوامل گوناگونی را که همین کشورهای باصطلاح مترقی و پیشرفته بوجود آورده اند و شرایط حیات را برای کل بشریت و حتی آبزیان خطرناک کرده اند. با این ملاحظه نمی توان بصورت مطلق داوری کرد که این دو کشور کدام برتر و کدام عقب مانده تر است و مقایسه را باید جزئی تر و ملموس تر کرد.
با این وجود این یک اصل اساسی است که انتظار از کشوری که دم از خدا، آخرت و رهبری دینی می زند این است که در کنار این مسائل به مسایل حیاتی تر و اساسی مانند آزادی، کرامت انسانی، احترام به فکر و اندیشه و متفکر، تأمین رفاه و امنیت عمومی و اعتلای علمی و امثال ذلک اهمیت بیشتری داده و با تکیه بر امور فردی و جزئی از این امور محوری و سرنوشت ساز غفلت نکند و بدون تردید اگر عکس عمل شود، همان طور که مشاهده می شود ضایعاتی خواهیم داشت که به این آسانی قابل جبران نخواهد بود .
یـــــــازده :
چرا شما، آنقدر که به حجاب یا بی حجابی بانوان حساسید، مثلا به دزدی ها و دروغگویی های مسئولین حساس نیستید؟ آیا اسلام از بی حجابی و بدحجابی بانوان بیشتر آسیب می بیند یا از دغلکاری های بزرگان حاکم؟
ج ۱۱ – اگرچه از پاسخ سؤال ۱۰- پاسخ این سؤال هم تا حدودی بدست می آید ولی لازم می دانم با صراحت روی این نکته تاکید کنم که قطعاً حساسیت روی مسایل عمومی و زیربنائی اقتصادی از اهمیت کمتری نسبت به حجاب و مسائل مانند آن  برخودار نیست بالخصوص مسائلی که چهره نازیبا و ناپسند از اسلام و حاکمیت دینی ارائه دهد، در درجۀ اول اهمیت قرار می گیرد؛ اما معنای این سخن این نیست که وقتی که دیده می شود گناه و خلاف بزرگتری صورت می گیرد، اجازه داده شود خلاف های زیاد دیگری اگرچه کوچک و دارای اهمیت کمتر در مقام مقایسه نسبت به خلاف های بزرگتر رواج پیدا کند.
داستان حجاب عیناً مانند داستان اصل دین و دینداری است؛ مگر با زور و اکراه و جبر می توان افراد را دیندار ساخت؟ اساس دین و تدین بر فهم و درک و معرفت و اعتماد و باور مبتنی است و مادامی که مسئولان اعتماد مردم را نهادینه نکرده اند و مردم درباره سخنان و رفتار و کردار مسئولان نوعی دچار تردید و ابهامند، مردم زیر بار فرامین آنان نخواهند رفت. اگر اعتماد آنان بر صداقت مسئولان جلب شود، خود آنان در اجرائی کردن مسأله یاری خواهند رساند.
قرآن کریم وقتی که از زنان و مردان می خواهد حفاظ و پوشش خود را رعایت کنند روی مؤمن بودن آنان تکیه فرموده است؛ طبعاً با ایمان و باور و اعتماد خود آنان در اجراء شدن این دستور همکاری و همراهی خواهند کرد.
دوازده :
چرا شما، هنوز که هنوز است، احکام برده داری را که در دوره های دورجوامع اسلامی رایج بوده، لغونکرده اید و آزادانه، احکام قرآنی برده داری را امری سپری شده و تاریخی اعلام نمی کنید؟ آیا معتقدید هرچه در قرآن آمده، ابدی و لایتغیر است؟
ج ۱۲ -  در ارتباط با این سؤال توجه بمطالب زیر ضروری است :
۱ – اسلام امروز نازل نشده و نیامده است و از عمر آن بیش از ۱۴۰۰ سال می گذرد و اظهار نظر درباره احکام اسلام و قرآن کریم متوقف به ملاحظه شرایط و اوضاع آن روز است و البته این لحاظ و مد نظر قرار دادن، برای این است که انسان با توجه کامل به آن اوضاع و شرایط بهتر می تواند پیام آیه و جهت جعل حکم و صدور فرمان را درک کند.
۲ – برده داری یک پدیده شوم اجتماعی بوده و با کمال تأسف تبعات زشت و غیر انسانی آن هنوز که هنوز است از تمام جهات ریشه کن نگردیده است و اسلام و پیامبر عظیم الشأن آن، وقتی که مبعوث گشت این پدیده نه تنها بصورت یک امر معمولی و عادی در میان جوامع عربی بلکه در شرق و غرب آن روز عالم یک مسأله جدی و تعیین کننده بود؛ آنگونه که تاریخ ادعا دارد امر برده داری، بیشترین مبادلات تجاری و اقتصادی را تشکیل می داده و محوریت مبادلات اقتصادی با این موضوع بوده است؛ حال بررسی اینکه این پدیده شوم در چه زمانی و توسط چه کسی و یا کسانی و یا قدرتی بوقوع پیوسته است از حوصله سؤال و جواب خارج است اگرچه به نظر می رسد منشأ اصلی آن اعمال زور زورمداران و فقر جوامع بشری بوده که با ترکیب زشت و نامیمون این دو، این پدیده سیاه در میان جوامع بشری تحقق یافته است .
۳ – با توجه به نکات فوق لازم به تاکید است اسلام اگرچه با این پدیده روبرو بوده است ولی با اصل آن هیچوقت موافق نبوده و شاهد آن این است که در میان این همه روایات اهل بیت علیهم السلام و کتابهای فقهی و آراء فقهاء یک حدیث و یا یک فتوا نمی توان یافت که موید و یا تشویق کنندۀ به برده داری باشد؛ یا اینکه در این همه ابواب فقهی بابی و یا کتابی تحت عنوان رقیت و کتاب الرّق یافت نمی شود ولی کتاب العتق وجود دارد.
اسلام در برابر این پدیده با اعلام این که خرید و فروش آدمیان مانند نباشی قبر و قبر کنی امری ناپسند و ناخوشایند و نامطلوب است، در مقابل، آزاد کردن انسانها را واقع بینانه دیده است و فکر کرده که با آن شرایط خاص در آن دوره، باید به مرور با این امر ناپسند مبارزه کند و اگر به یک باره اعلام کند که برده داری لغو است، به خودی خود این دین تازه و نو را در برابر بخش وسیعی از جامعۀ آن روز قرار می دهد و از طرف دیگر می خواهد ریشه قضیه را إلی الأبد حل کند و به همین جهت به راههای فرهنگی و عقیدتی روی می آورد و افراد را به آزاد کردن برده ها تشویق می کند و به مرور و در طی تاریخ، این مسألۀ رایج را به امری نکوهیده و ناپسند بدل می کند.
۴ – چهارمین مطلبی که لازم است مورد توجه قرار گیرد این است که احکام اسلامی روی موضوعاتی تعلق پیدا می کند که نسبت آن حکم با آن موضوع نسبت معلول با علت خویش است؛ مادامی که آن موضوع باقی است حکم هم باقی است؛ وقتی که موضوع تغییر پیدا کرد و یا از بین رفت، حکم هم از بین خواهد رفت. این موضوع صریحاً قابل اعلام است که چون موضوع برده و برده داری در دنیای امروز به همت اسلام از بین رفته است، احکام مربوط به مسائل برده نیز از بین رفته است.
سـیــــــزده :
دستگاه قضایی ما، هر از گاه، حکم به سنگسار زنان زناکار می دهد و آبروی ما را در جهان عقل، به مضحکه در می اندازد. چرا شما، به  صدور یک چنین احکامی اعتراض نمی کنید؟
ج ۱۳ – در ارتباط با مسأله سنگسار و رجم قبلاً مفصلاً پاسخ داده ام و مبانی آن را ذکر کرده ام و با دلیل کافی و مستدل اثبات کرده ام که قابل اثبات با شهود نیست بلکه تنها با اعتراف از روی عمد و اختیار و میل و ایمان آنهم در نزد امام معصوم قابل اثبات است؛ اگرچه این حکم را از حیث سند که از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به ما رسیده است نمی توان مورد خدشه قرار داد، ولی فقط به دست فرد معصوم قابل اجراست.
چــهـارده :
آیا شما از ماموران امنیتی ای که به بیت شما رفت و آمد دارند، می ترسید؟ آیا این ماموران، مستقیم یا غیر مستقیم، خط قرمزهایی را به شما تحکم می کنند؟ درهمان لحظه ای که یک سخن انتقادی را به زبان می آورید، آیا نگران این نیستید که عده ای از اوباشان مذهبی به بیت شما هجوم بیاورند و در بیت شما را به روی مردمی که مقلد شما هستند ببندند؟
ج ۱۴ – معتقدم این سؤال اصلاً نیازی به پاسخ ندارد چراکه عمل به تکلیف شرعی، این قیود را نمی پذیرد.
پـــانـزده :
آیا از وضعیتی که بر منابر ما حاکم است خبردارید؟ و آیا خبر دارید که در کل کشور، هیچ منبری وجود ندارد که سخنور آن بتواند آزادانه به نقد مسائل حساس جامعه بپردازد؟ آیا وضعیت کنونی جامعه ی ما همان است که یک روز آرزویش را داشتید؟
ج ۱۵ – یقیناً شرایط فعلی، آرزوی هیچ انسان آزاده ای نبوده است.
شـــانزده :
مسئولان ما، حادثه های مردمی درکشورهای سوریه و لیبی و تونس و یمن و بحرین را متاثر از نظام ما می دانند و با تمسک به این تحلیل نادرست، خود را از تیررس خیزش های احتمالی مردم برکنار می بینند. به نظر شما اگر مردم لیبی را و مردم سوریه را در انتخاب شیوه ی نظام حکومتی کشورشان آزاد بگذارند، آیا شیوه حاکم برکشور ما را برخواهند گزید؟
ج ۱۶ – مردم تمام کشورها در انتخاب حکومت خود مختارند ولی باید دید که آیا مردم مورد اشاره در سؤال، شرایط حاکم بر کشور ما را می پسندند یا خیر که پاسخ این سؤال نیز از شرایط حاکم بر کشور ما و البته اطلاع مردم سراسر عالم از این شرایط، کاملاً مشخص است.
هــفــــده :
صدا و سیمای ما به دستور شورای عالی امنیت ملی کشورمان، خبرهای خیزش مردم سوریه را به قصد خدمت و همراهی با بشاراسد، سانسور می کند. این سانسورها، بلحاظ حقوقی چگونه است؟ آیا یک نظام اسلامی حق دارد به این حوزه های کاملا مردمی نفوذ کند و حق فهمیدن را از مردم سلب کند؟
ج ۱۷ – بنده معتقدم چیزی به نام رسانۀ ملی در ایران وجود ندارد و این رسانه ای که اکنون در کشور می بینیم، رسانه ای در خدمت اقتدارگرایان است. رسانه ای که با بودجه ملی می چرخد و از اماکن و امکانات و ابزار عمومی و ملی استفاده می کند، باید در برابر خواسته های مردم پاسخگو باشد و وظیفه قانونی و خواست مردم در انعکاس اخبار را به صورت کامل انجام داده و از سانسور خبری بپرهیزد و اگر چنین نکند که نمی کند، نام ملی را باید از روی آن برداشت.
هــجـــده :
درعین حال که خداوند در قرآن، ما را به شنیدن اقوال گوناگون و انتخاب و پیروی از یکی از آنها ترغیب فرموده،  از نگاه شما، داشتن دیش ماهواره برای دریافت و تماشای شبکه های ماهواره ای، از همین منظر- شنیدن اقوال مختلف- حلال است یا حرام؟  پیش از این نیز بسیاری از مراجع ما داشتن ویدئو را حرام اعلام کردند اما بدلیل دوربودن این فتوا از فهم رایج اجتماع، بعدها خود حکومت به واردات بیشمار ویدئو دستور فرمود. اخیرا …..(ظاهرا جناب آیت الله بیات درپاسخ به این پرسش از آوردن اسم افراد مکدرشده اند.ما ضمن احترام به نظر ایشان اعلام می داریم: آنجاکه کوس رسوایی حماعتی درخود دستگاه قضایی به صدا درآمده و بنا به معاملات پشت پرده ، اجرای عدالت به حاشیه رانده می شود ، ما را چاره ای جز صراحت در بیان حقوق تباه شده ی مردم نیست) در یک سخن طنز گفته است که پلیس برای برچیدن دیش های ماهواره، با استفاده از عملیات راپل، به بام های مردم ورود می کند و اقدام به برچیدن دیش ها خواهد کرد. این رویه را انسانی و اسلامی می دانید؟ تماشای یک چنین مضحکه ای، با کدام آموزه ی دینی ما سازگاری دارد؟
ج ۱۸ – ماهواره مانند رادیو و تلویزیون و ویدئو است و حلال و حرام بودن خود آنها معنا ندارد و اگر حلال و حرامی صورت گیرد، در ارتباط با نحوه استفاده از آنها است و انسانها هستند که از آنها استفاده علمی، هنری، تاریخی و اخلاقی می کنند که نه تنها در این صورت حرام نیست، بلکه مطلوب هم هست؛ اما اینکه دیده می شود در این اواخر افرادی با عناوینی وارد خانه های مردم می شوند و به بهانه هائی حریم خصوصی خانواده ها را مورد تعدّی و تجاوز قرار می دهند نه اخلاقی است و نه شرعی و در این مسیر اگر خساراتی بر مردم وارد شود، هجمه کنندگان ضامن اند.
نـــــوزده :
چرا سالهاست که مراجع ما شهامت ابراز فتاوای تازه ندارند؟ چرا سالها از دو فتوای حلیت شطرنج و موسیقی حضرت امام می گذرد و هنوز فتوایی در این اندازه صادر نشده است؟ اگر امام خمینی به حلیت شطرنج و موسیقی تاکید نمی ورزید، خود جنابعالی آیا به صدور یک چنین فتوایی دست می بردید؟
ج ۱۹ – پاسخ این سؤال از پاسخ سؤال ۱۲ نیز استنباط می شود که در نظر حضرت امام در حرمت شطرنج برد و باخت موضوعیت داشت و چون امروز از شطرنج بعنوان ابزار برد و باخت استفاده نمی کنند بلکه یکنوع بازی فکری به حساب می آید، بنابراین موضوع عوض شده و حکم هم تغییر پیدا کرده؛ نظر ما در توضیح المسائل نیز به همین شکل است .
بــیـــست :
آیا در باور مرجعیت شما، همچنان باید دست دزد را قطع کرد؟ طبق اسناد موجود و اقرار خود .… (ظاهرا جناب آیت الله بیات درپاسخ به این پرسش از آوردن اسم افراد مکدرشده اند.ما ضمن احترام به نظر ایشان اعلام می داریم: آنجاکه کوس رسوایی حماعتی درخود دستگاه قضایی به صدا درآمده و بنا به معاملات پشت پرده ، اجرای عدالت به حاشیه رانده می شود ، ما را چاره ای جز صراحت در بیان حقوق تباه شده ی مردم نیست) ، وی مبالغ هنگفتی از بیت المال را دزدیده است. اگر کسی حاضر به قطع دست ایشان نشد، آیا شما آماده اید مجری قانون الهی باشید؟
بـیـست و یـک :
حمایت همه جانبه ی رییس جمهور از دزدی های آقای ……… ، آیا طبق قانون شرع، به مثابه شراکت ایشان در این دزدی ها نیست؟ و نباید دست ایشان نیز طبق آیه های قرآن قطع شود؟
ج ۲۰ و ۲۱ – اجازه بفرمائید دربارۀ سؤالات ۲۰ و ۲۱ چون اسمی از افرادی برده شده است بصورت ریز وارد نشوم و بصورت کلی چند مطلب را متذکر شوم :
یک : قطع دست سارق از احکام مصرّح در قرآن کریم است و در میان مذاهب اسلامی در آن اختلافی نیست، منتهی بریدن دست فرد که از باب نکال و تحقیر است، در مواردی است که به حریم خصوصی افراد دست درازی شده باشد؛ به همین دلیل دستبرد به اموال عمومی، تحت عنوان سرقت قرار نمی گیرد بلکه تحت عناوینی مانند اختلاس و حیف و میل اموال عمومی واقع می شود.
دو : اختلاس اگرچه قطع دست ندارد، اما مختلس را از عدالت، امانت و صلاحیت تصدی هر امری ساقط کرده و او را نسبت به تمام اموال اختلاس شده ضامن می کند که همه آنها را باید برگرداند .
سه : مسؤولان باید حواسشان جمع باشد اگر از کسی حمایت می کنند و یا کسی را برای کاری انتخاب می کنند، ملاکهای مصرح در قرآن و روایات را بر مصلحت سنجی، صلاح اندیشی و گرایشهای باندی و جریانی مقدم داشته و رفتارشان را با رفتار معصومین بسنجند .
بــیـست و دو :
زندانی کردن آقایان موسوی وکروبی در خانه هایشان آیا از نگاه مرجعیت شما، کاری درست و پسندیده بوده است یا خیر؟ اگر بله به چه دلیل؟ و اگر نه، آیا برای رهایی آنان و برای زدودن این ظلم آشکار، چه فتوایی صادر فرموده اید و به کدام دستگاه نامه نوشته اید و آزادی سریع آنان را خواستار شده اید؟
ج ۲۲ – در نظر اینجانب نه تنها محصور و محبوس بودن آقایان بزرگوار و صالح و صادق حجة الاسلام و المسلمین کروبی و همسر گرانمایه اش و مهندس میرحسین موسوی و همسر فاضله اش محکوم، نامشروع و غلط است، بلکه زندانی شدن تمام کسانی که بخاطر مسائل فکری، انتقاد و اعتراض به عملکرد مسؤولان به زندان ها افتاده اند نیز نامشروع است.
اما اینکه سؤال فرموده اید این حبس و حصر خوب و پسندیده است یا نه؟ بنده معتقدم این سؤالی است که طرح آن حتی بصورت جدال و مجادله احسن هم صحیح نیست و مانند این است که سؤال بشود آیا ظلم خوب است و آیا عدالت بد است؟ این اعمال از مصادیق بیّن و آشکار ظلم و از قبیح ترین قبائح است چراکه این آقایان از ذخایر مردمی و از سرمایه های ملی و انسانهائی عزیز و محترم هستند.
بــیـست و سه :
هم اکنون مردان و زنان بسیاری که عمدتا در یک فعالیت متداول قانونی حضور داشته اند، به اسم فتنه گر در زندانهای ما به سر می برند. آیا با این روند که ما معتراضان خود را با انگ فتنه گر به زندان دراندازیم و آنان را از حقوق قانونی شان دورسازیم موافق بوده اید؟ اگر بله، چرا؟ واگرنه، به چه دلیل؟
ج ۲۳ – اگرچه پاسخ این سؤال در پاسخ سؤال ۲۲ نیز آورده شد، ولی نکته ای را در اینجا باید یادآوری کنم و آن اینکه بنظر می آید میان تمامی حاکمان اقتدارگرا و غیر متکی به اعتماد عمومی مردم، یک وجه مشترک بصورت سیال وجود دارد و آن اینکه بهر نحو که امکان داشته باشد، معترض را از صحنه خارج می سازند. شما در برخورد فرعون با موسی و هارون مشاهده می کنید که طبق فرامینی، آن دو نفر را آشوبگر، اخلال گر و حتی فتنه گر می خواند؛ یا در برخورد مشرکان با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و معاویه با امام علی(ع) و امویان با امام حسین(ع) و در همین اواخر شاه با امام خمینی این موارد مشاهده می شود.
بدون تردید اگر حکومت مشروع باشد و گرفتار بحران اجتماعی، سیاسی و نتیجتاً بحران مشروعیت نباشد و از استظهار مردم و حمایت آنان برخوردار گردد، نیاز به این برچسبهای ناچسب ندارد؛ بنابراین نه منتقدین فتنه گرند و نه برخورد با آنان مشروع، حقوقی و قانونی است.
بــیـست و چـهــار:
در دوسال گذشته، مردم ما و حیثیت جهانی ما بسیار آسیب دیدند. آیا می توان وقایع این دوسال را یک آزمون الهی برشمرد؟ اگر بله، سهم و نقش و نمره ی شما در این آزمون چه بوده است؟
بــیـست و پـنـج :
در همین باب ، حمله ی اوباشان مذهبی که جلوی چشم شما به خانه ی آیت الله صانعی اتفاق افتاد ، متأسفانه جامعه ی دینی ما عکس العمل آشکاری که هم شأن “عمامه از سر گرفتن” باشد ، از شما و از سایر مراجع ندید و نشنید. آیا حمله به بیت آیت الله صانعی ، واگویه ای به سایر مراجع نبود؟ که اگر با ما در افتید ، با شما این می کنیم؟
ج ۲۴ و ۲۵ – پاسخ این دو سؤال از مجموعه پاسخهای گذشته، اطلاعیه ها و اعلام مواضعی که منعکس شده است روشن است و به نظر می رسد نیازی به توضیح جدید ندارد.

مطبوعات جرس



مطبوعات جرس:http://jarasnews-90.blogspot.com/

حضرت آیت الله العظمی دستغیب : با عدم اجرای قانون اساسی، رای دادن وجه شرعی و عقلی ندارد

حضرت آیت الله العظمی دستغیب : با عدم اجرای قانون اساسی، رای دادن وجه شرعی و عقلی ندارد


گفتگوی اختصاصی حدیث سرو با مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی دستغیب، پیرامون شرکت در انتخابات
مرجع عالیقدر و تنها عضو منتقد مجلس خبرگان رهبری، در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه آیا با وجود شرایط فعلی کشور و برآورده نشدن خواسته های بحق ملت در عمل به قانون اساسی،شرکت در انتخابات واجب است یا نه ، فرمودند:
با این فرض، همان وضعی که در انتخابات ریاست جمهوری سال هشتادوچهار و هشتادوهشت بر سر مردم رفت تکرار خواهد شد و با این حال رای دادن وجه شرعی و عقلی ندارد؛ یعنی با فرض مذکور نسبت به عدم اجرای قانون اساسی و رعایت نکردن حکم شرع واجب نمی باشد.
معظم له در ادامه با پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه آیا نظرات بعضی که می گویند ولی فقیه اشتباه نمی کند، موجب بدعت و خدشه دارشدن اصل امامت نمی شود، فرمودند: باید به این نکته توجه داشت که تنها چهارده معصوم هستند که خطا و اشتباه نمی کنند و احدی غیر از ایشان مصون از اشتباه نیست و طرح اینگونه مسائل از جانب برخی روحانیون موجب خدشه دارشدن اصل امامت و سست شدن اعتقاد مردم به صاحبان شریعت می شود و فضا را برای استبداد و خودکامگی فراهم می کند و باورهای دینی را از بین می برد.

متن کامل این گفتگو
با سلام خدمت حضرتعالی و پوزش از اینکه مزاحم وقتتان شدیم.
سوالبا توجه به مصداق روایت : و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا، فانّهم حجّتی علیکم و انا حجّة الله؛ آیا بنظر حضرتعالی با رفتن موضوع، حکم ثابت است؟

آیا در نظام جمهوری اسلامی ایران که رای دادن جهت حفظ قانون اساسی و در راس احکام شرع اسلام واجب می باشد، در صورتیکه قانون رعایت نشود، و حقوق مردم ضایع شود و خلاف شرع حاکم گردد و هیئت حاکمه جوابگو نباشند، آیا رای دادن به قوّت خود باقی است؟
برای روشن شدن این سوال، عرض می شود: شخصی که در نظام جمهوری اسلامی ایران، مثل آقای مهندس میر حسین موسوی؛ در ردیف رتبه اول است ، و مورد تایید امام امّت می باشد و هیچ مدرکی علیه او یافت نکردند، شورای نگهبان او را تایید می کند،آنهم در اثر فشار مردم و ترس از آنها، اما در عمل به فرمانداریها گفته می شود که سعی شود ستاد انتخاباتی ایشان ( جناب آقای میر حسین موسوی)  تشکیل نشود؛ و بدفعات به ستاد وی حمله می شود و در روز انتخابات نمایندگان آن بزرگوار را از حضور در پای صندوقهای رای و نظارت بر آنها محروم می کنند و نتیجه انتخابات را پیش از تمام شدن وقت قانونی ابلاغ می نمایند و مردم را بی اطلاع از جریانهای مهندسی شده قرار می دهند؛ که هیچ کدام آن از نظر قانون رعایت نشده، با این حال چگونه مردم اطمینان کنند که رای آنها محترم بوده و حقوق آنها رعایت می شود؟
وقتی شرع و قانون نقض می‌شود، آيا هنوز رای دادن واجب است؟

شورای نگهبان که باید حافظ قانون اساسی باشد، خود ناقض بوده و رای مردم را بی ارزش می داند، مجلس شورای اسلامی که باید مستقلّ و در راس امور بوده و حافظ منافع ملّت باشد، آلت دست گردیده، نیروهای امنیتی و نظامی که باید حافظ مرزها و امنیت کشور باشند، سبب نا امنی و مخلّ اقتصاد ملت گردیده و در امور مردم دخالت می کنند، قوه قضائیه که باید مستقلّ بوده و مدافع حقوق مردم باشد، فاقد فقه الهی و غیر مستقلّ و مجری دستورات نیروهای امنیتی و نظامی می باشند؛ زندانیان بدون محاکمه در حبس بسر می برند که در واقع اتهام زندانیان سیاسی بخاطر عمل نکردن بنظر شخص است نه عمل خلاف شرع و قانون؛ با این فرض که مسائل انتخابات رعایت نمی شود آیا می توان گفت این وجوب شرکت در انتخابات همچنان بقوّت خویش باقی است؟ البته آنچه ذکر شد مقداری از تخلّفات صورت گرفته از شورای نگهبان و وزارت کشور و سپاه و بسیج و... می باشد.


شورای نگهبان و نظارت استصوابی، ريشه اصلی انحرافات

جواب:  علت فاصله مردم از حاکمیّت از ناحیه "شورای نگهبان" می باشد؛ این نهاد که باید حافظ قانون اساسی بوده و عمل بر طبق قرآن و سنت کند، این امور را رها کرده و چسبیده است به نظارت استصوابی و ولایت مطلقه فقیه در تمام امور؛ که حضرت امام خمینی (ره) در زمان حیات خویش بخوبی معنی ولایت فقیه در قانون اساسی را بیان و پیاده کردند و فرمودند: "میزان رای ملت است". و با شورای نگهبان بر سر این مطلب (میزان رای ملت است) اختلاف داشتند و حق را به مردم دادند نه به شورای نگهبان.
اما شورای نگهبان بعد از فوت حضرت امام (ره)، مطالب را عکس و مردم را از صحنه خارج و زحمات موسّس جمهوری اسلامی را نادیده و خواسته غیر منطقی خود را بعمل درآوردند و آن شد که می بینید؛ و خودشان هم نسبت به این اشتباه عملا اعتراف دارند. زیرا در اثر نظارت استصوابی و کنار گذاشتن رای مردم چنان مبتلا شده اند که نمی توانند رئیس جمهور مورد تایید خودشان که فعلا در مقابلشان ایستاده، را استیضاح کنند چون اکثر نمایندگان تابع رئیس جمهور هستند. اما اگر نمایندگان با پشتوانه قویّ مردم و بدون قیچی شورای نگهبان انتخاب می شدند، قوه مجریه نمی توانست تخلف از قانون نماید. پس شورای نگهبان مسئول تخلّف از قانون اساسی است. لذا باید گفت که راهی جز بازگشت به منطق و عذر خواهی از ملت شریف ایران و اینکه قوای سه گانه بر طبق قانون اساسی اداره شوند؛ نه اینکه از طریق نیروهای امنیتی و نظامی ودفتر اصل صدوهفتم قانون اساسی، اداره شود.


بزرگان تا دير نشده برگردند، خط و نشان هم نکشند
مردم به قانون اساسی رای دادند، به جمهوری اسلامی که در راس آن حضرت امام خمینی (ره) بود رای دادند، امام امت (ره) وعده تحقّق عدل علی بن ابیطالب (ع) و سنّت رسول خدا (ص) به مردم داد و تا حدودی لذت اسلام محمّدی (صلی الله علیه و آله) را چشیدند. اما اکنون آن وعده ها از میان رفته و مردم حالت نا امیدی و دلسردی پیدا کرده اند. لذا بر بزرگان است تا دیر نشده به اصل خود برگشته و انقدر خط ونشان نکشند، مردم هم قطعا اهل گذشت هستند.


شرکت در انتخاباتی مانند ۸۴ و ۸۸ با شرع و عقل مغايرت دارد

بنا براین در صورتیکه نظارت استصوابی برداشته شود  و ولی فقیه بعنوان یک فقیه تنظیم کننده قوای سه گانه باشد و خبرگان ناظر بر اعمال وی باشند؛ دادگاه ویژه روحانیت که غیر قانونی است برچیده شود و آقایان موسوی و کروبی و همسرانشان بهمراه جمیع زندانیان سیاسی آزاد شده و اعاده حیثیت شوند و سه قوه مستقل عمل کنند و نیروهای امنیتی و نظامی از دخالت در سیاست و اقتصاد و امور مردم ممنوع شوند و مردم حکومت کنند و خواسته آنها انجام گیرد، می توان امید داشت که مردم مایل به رای دادن شوند؛ و در غیر اینصورت همان وضعی که در انتخابات ریاست جمهوری سال هشتادو چهار و هشتادو هشت بر سر مردم رفت تکرار خواهد شد و با این حال رای دادن وجه شرعی و عقلی ندارد؛ یعنی با فرض مذکور نسبت به عدم اجرای قانون اساسی و رعایت نکردن حکم شرع واجب نمی باشد.
سوال: می خواستیم نظر حضرتعالی را جویا شویم درباره بعضی از متفقّهین که با استناد به اصل صدوهفتم به بعد قانون اساسی، اینطور می گویند: "که ولی فقیه اشتباه نمی کند و باید تنها یک نفر در راس باشد"، آیا این مطلب موجب خدشه دارشدن اصل امامت که افرادش باید معصوم و از طرف خدا تعیین شده باشد نیست؟ آیا معنای عصمت که تنها در چهارده معصوم ( علیهم السلام)، است بی معنی نمی شود و آیا اینگونه مطالب مورد بدعت نیست؟

ادعای عصمت ولی فقيه، مهيا کردن فضا برای استبداد و خودکامگی است
ولايت فقيه فراتر از اختيارات قانونی، می‌شود استبداد در لباس دين
جواب: باید به این نکته توجه داشت که تنها چهارده معصوم هستند که خطا و اشتباه نمی کنند و احدی غیر از ایشان مصون از اشتباه نیست و طرح اینگونه مسائل از جانب برخی روحانیون موجب خدشه دارشدن اصل امامت و سست شدن اعتقاد مردم به صاحبان شریعت می شود و فضا را برای استبداد و خودکامگی فراهم می کند و باورهای دینی را از بین می برد.
تمام گرفتاریهای مملکت ما از ناحیه برداشت غلط از ولایت فقیه می باشد. چنانکه قبلا در یک بیانیه گفته شد، آنچه در قانون اساسی راجع به اصل صدوهفتم به بعد می باشد این است که خبرگان شخصی را که مجتهد و عادل و آگاه به مسائل روز است را تعیین کنند و او را بعنوان تنظیم کننده قوای سه گانه ( قضائیه، مقنّنه، مجریه) با اختیاراتی که در قانون برای وی تعیین شده به مردم معرفی نمایند تا حافظ احکام قرآن وسنت باشد، و در غیر این صورت استبداد در لباس دین خواهد بود.
جهت اطلاع باید عرض شود، تمام اشتباه از خلط مبحث ولایت "مطلقه" فقیه و ولایت "فقیه" تصویب شده در قانون اساسی است. ولایت فقیه تعریف شده در قانون اساسی تنظیم کننده قوای سه گانه( مجریه، مقنّنه، قضائیه) است که دارای شرائطی از جمله مجتهد و عادل و آگاه به مسائل روز می باشد. اما ولایت "مطلقه" فقیه که از جمله منصب امام امت (ره) ، در سال پنجاه و هفت به بعد اتفاق افتاد، و کلّی منحصر در فرد بود و جَعل امام معصوم (علیهم السلام) منطبق بر ایشان بود، لذا مورد تایید مراجع عظام و علمای اعلام و پشتیبان قاطع مردم بودند. اما ولایت فقیه قانون اساسی تنظیم کننده سه قوه می باشد. در عین حالیکه این منصب (ولایت مطلقه) بر حضرت امام خمینی (ره)، انطباق داشت ولی مع ذلک ایشان از خطا و اشتباه مصون نبود همانطور که در قضیه مهندس بازرگان فرمود: بنده اشتباه کردم؛ آنوقت چطور بعضی اینطور ادعا می کنند که منتخب خبرگان که وظیفه اش تنظیم قوای سه گانه است از خطا و اشتباه مصون است؟!
سئوال : اخیرا مطالبی از ریاست مجلس خبرگان رهبری در رسانه ها منتشر شده درباره اینکه وظیفه خبرگان "کشف" و تعیین رهبری و نظارت به معنای "تحسین و پاسداری" از جایگاه رهبری است و اینکه بر اساس قانون، رهبری فصل الخطاب است، نظر حضرتعالی در این مورد چیست؟


اعضای خبرگان بايد از روی منابع فقهی حرف بزنند، نه از روی سياست و حفظ نظام
جواب -  اولا: بنده بارها عرض کرده ا م که نظریه "کشف" مبنای فقهی ندارد و این معنی که منتخب خبرگان همان فرد مورد نظر امام زمان (ع) است سخنی بی پایه و اساس است.
و ثانیا: اینکه گفته می شود اعضای مجلس خبرگان رهبری باید مجتهد باشند نه مقلّد، بدین جهت است که اگر حرفی زده می شود از روی منابع فقهی یعنی قرآن وسنت باشد نه از روی سیاست و به بهانه حفظ نظام! سخن کسانی که می گویند باید تسلیم امر رهبری شد و ایشان را فصل الخطاب قرار داد به حکم فقه و منطق مورد قبول نیست بلکه از ناحیه فشار و در نهایت تقلید است و نظراتی اینچنینی موجب بی اعتبار شدن مجلس خبرگان و وهن جمهوری اسلامی ایران است به علت اینکه قوام رهبری به خبرگان است و این اعضا اگر نتوانند نظر دهند و انتقادات را به سمع رهبری برسانند، خوب در این صورت منجر به این می شود که مطلب عکس شود و قوام خبرگان به رهبری شود و این امر باعث تمسخر مردم می شود.
و ثالثا: وظیفه رهبری را قانون اساسی مشخص کرده است که همان نظارت بر قوای سه گانه می باشد و قانون به عنوان فصل الخطاب نقش مهمی در این امر ایفا می کند که برای همین ولی فقیه منتخب خبرگان هم وظایفی مقرّر شده است.

مقاومت مردم سروستان در برابر جمع آوری آنتنهای ماهواره ای+دانلود

گلوله هاي رنگي بر پرده فيلم پايان نامه در مشهد

گلوله هاي رنگي بر پرده فيلم پايان نامه در مشهد

بالاخره پايان نامه در مشهد اكران شد  و در دو سينماي قدس يك با ميانگين 20 تماشاگر در هر سيانس و سيمرغ دو با ميانگين چهل تماشاگر در هر سيانس به عبارتي با ميانگين دويست هزار تومان در سينما قدس و دويست و هشتاد هزار تومان در سينما سيمرغ فروش ميكند.
با نگاهي به فروش فيلم ورود آقايان ممنوع كه دو ميليون هفتصد هزار تومان در روز مي باشد به عدم استقبال مخاطبين مشهدي نسبت به اين فيلم كه تهيه كننده مشهدي دارد ميتوان پي برد.

براي بزرگتر ديدن شدن تصاوير روي آنها كليك كنيد.





توجه: دوستان سبزم,اگر دارای سایت,وبلاگ ویا صفحه ی فیسبوک هستید,با انتشار این نامه یاریگر ما باشید.

 توجه: 
دوستان سبزم,اگر دارای سایت,وبلاگ ویا صفحه ی فیسبوک هستید,با انتشار این نامه یاریگر ما باشید.


به نام خدای آزادی
 مخاطب این نامه,مراجع عظام تقلید,روشنفکران دینی,شخصیت های سیاسی,هنری,آزاد اندیشان و همه ی دلسوزان و آزادی خواهان و هر آن که قلبش برای ایران می تپد(با هر عقیده و اندیشه ای,در هر کجای این جهان پهناور) است.مخاطب این نامه ایران عزیزمان است.
 بیش از پنج ماه از حبس خانگی مهندس میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی و همسران گرامی شان می گذرد.بیش از پنج ماه است که چشم انتظار دیدار با رهبران سبزمان هستیم.چه شب ها که با دیده ی گریان به بستر نرفته و جه روزها که به امید رسیدن خبری از عزیزان در بندمان بیدار نگشته ایم!فقط خدا میداند که در این ایام سخت چه بر آن ها و بر دل های ما گذشته!
 خواهران و برادران عزیز,ملت سبز ایران,چه باید کرد؟
 فراموش نکرده ایم عهد و پیمان مان با آن میر عزیز و آن شیخ غیوررا!پس وفای به عهدمان چه می شود؟!
 عاجزانه از عزیزانمان در شورای هماهنگی راه سبز امید خواهشمندیم تا با قرار دادن هفته ای به نام این دو بزرگوار و همسران عزیزشان-در اعتراض به این حصر غیر قانونی شروع هفته را با فریادهای الله اکبر شبانه آغاز بنماییم- علاوه بر تحت الشعاع قرار گرفتن فضای رسانه ای سبز به این حصر غیر فانونی,مجالی مهیا شود برای ابراز نظرها,نقدها و سخن  شخصیت های مطرح سبز و بیانیه ها و راهپیمایی های احتمالی در داخل و خارج کشور و همزمان نگارش نامه های سرگشاده به مراجع ذی صلاح بین المللی از جمله دبیر کل محترم سازمان ملل,جناب احمد شهید,کنشگران حقوق بشر و ...
 در پایان از مراجع عالی قدر و غیر حکومتی و شخصیت های محبوب سیاسی,هنری و ... خواهشمندیم تا هر چه صریح تر و به صورت مستمر از این حصر غیر فانونی و در خطر بودن جان رهبران سبز سخن گفته تا هر کلامشان همچو پتکی باشد بر سر کودتاچیان.
و بدانیم و بدانید که خداوند صدای مظلومان را به خوبی می شنود.به امید فردایی آزاد برای همه ی ایرانیان.
                                                   
                                                                                                                                                                                        والسلام
                                                                              جمعی از وبلاگ نویسان سبز 
                                                                                          ۹۰/۵/۱  

۱۳۹۰ تیر ۲۵, شنبه

سیدمحمد خاتمی: از حقوق حقه مردم نمیگذریم در صورت محقق نشدن شروط آقایان کروبی و مهندس موسوی، قطعا در انتخابات شرکت نمی کنیم

زندانیان سیاسی باید آزاد شوند. فضای امنیتی باز شود،انتخابات باید آزادانه برگزار شود. مگر با آقای موسوی و کروبی قرار نگذاشتیم که سه شرط فوق را داشته باشیم و به آینده نگاه کنیم؟ مگر می توانیم از حقوق مردم بگذریم؟ اگر شرایط فراهم نشد حتما در انتخابات شرکت نمی کنیم. مگر میشود این همه در زندان باشند، احزاب محدود باشند، فضا امنیتی باشد و بگوئیم انتخابات آزاد داریم؟نیروهای نظامی نباید در انتخابات دخالت کنند. بحث نظارت استصوابی باید حل شود تا همه افکار موجود بتوانند نماینده داشته باشند. «ایران در حال از بین رفتن است. سرمایه کشور را دارند از بین میبرند. اقتصاد را نابود کرده اند. آبروی ملت را به باد داده اند. برای اینکه این آقایان باشند این همه هزینه شد. خون ریخته شد، زندانها پر شد. حالا اینها هم بد شده اند
میرحسین موسوی و خاتمی و کروبی1 تحول سبز: سیدمحمد خاتمی در اظهارنظری جدید، تاکید کرده است: «مگر می توانیم از حقوق مردم بگذریم؟ اگر شرایط فراهم نشود، حتما در انتخابات شرکت نمی کنیم.»
سایت «میهن» با انتشار گزارشی، خبر داده است که سیدمحمد خاتمی، رییس جمهور پیشین ایران در دیدار با جمعی از فعالان سیاسی شمال کشور به طرح صریح دیدگاهش درباره انتخابات پیش رو پرداخته و گفته است: « ما از سال۸۴ نباید در انتخابات شرکت می کردیم! متاسفانه این اشتباه ما بود. این بار اگر شرایط فراهم نشد حتما در انتخابات شرکت نمی کنیم». وی البته افزوده است که «این نظر شخصی من است و همه باید بعد از شور و رایزنی با هم تصمیم بگیریم».
خاتمی در این دیدار که فایل صوتی اش توسط یکی از حاضران در جلسه، در اختیار روزنامه میهن قرار گرفته، تاکید کرده است که: «مگر میتوانیم از حقوق مردم بگذریم؟ گیرم که تمام کسانی که در این حوادث کشته دادند بیایند بگویند از خون فرزندمان گذشتیم! اما مگر میتوان از حقوق حقه مردم گذشت؟ خیر. زندانیان سیاسی حتما باید آزاد شوند. فضای امنیتی باید باز شود. انتخابات باید آزادانه برگزار شود. مگر با آقای موسوی و کروبی قرار نگذاشتیم که سه شرط فوق را داشته باشیم و به آینده نگاه کنیم؟ در عین حال حرفهای من میتواند به عنوان یک اتمام حجت تلقی شود. هر چند به نظر نمیرسد گوش شنوائی وجود داشته باشد. اما روزی تاریخ قضاوت خواهد کرد».
خاتمی در این دیدار شفاف تر از همیشه سخن گفته و تصریح کرده است که: «تا زمانی که مجری و ناظر انتخابات مطمئن نباشند و هر دو از یک جریان باشند، مطمئنا انتخابات سالم نیست. برگزار کنندکان انتخابات از معتمدان کشور باید باشند. نه آنکه از یک گروه خاص با تندروانه ترین افکار، مسئول باشند. بیایند از همین احزاب موجود افرادی را بدین منظور انتخاب کنند تا انتخابات سالم تری داشته باشیم، اگر شرایط فراهم نشد حتما در انتخابات شرکت نکنیم.
خاتمی اما این دیدگاه را «نظر شخصی» اش می خواند و می گوید: «همه باید بعد از شور و رایزنی با هم تصمیم بگیریم؛ ما از سال ۸۴ نباید در انتخابات شرکت میکردیم، متاسفانه این اشتباه ما بود (…) بنده نظرم این است که در صورت عدم تحقق شروط مان به هیچ وجه در انتخابات شرکت نکنیم و نمیتوانیم آتش تنوری بشویم که نانش برای کس دیگری پخته میشود. هر چند باید در این مورد اجماع صورت بگیرد. این امکان که تا انتخابات حوادث زیادی پیش بیاید هست، اما تا امروز هیچ نشان روشنی برای برگزاری یک انتخابات سالم دیده نمیشود».
خاتمی در ارتباط با انتقاداتی که نسبت به وی در باره مواضع اش مطرح می شود گفته است: «تفاوت رهبران با نخبگان سیاسی این است که نزدیکترین راه برای رسیدن به ایده ها و آمالها را بیابند. احساسات بلند و خواسته های بزرگ جوانان قابل درک است و باید به آنان گفت که نباید مایوس شوند. اما باید بدانیم که همه امکانات در اختیار نیست ، ضمن آنکه از همه امکانات موجود هم نمی توان استفاده کرد».
وی درباره دفاعش از اصل نظام تاکید کرده است که: «تکیه کردن روی اصل نظام انحراف از اصل مساله نیست. من به اسلام اعتقاد دارم. به جمهوری اسلامی اعتقاد دارم. اما تعریفم از جمهوری اسلامی ظرفی است که همه ملت در آن بگنجد».
خاتمی در ادامه گفته است: «انتخابات حق ماست. اگر در انتخابات شرکت نکنیم جوابگو ما نیستیم؛ بلکه کسانی باید پاسخگو باشند که اجازه شرکت در انتخابات را به ما ندادند. برای اینکه در انتخابات مشارکت کنیم باید شرایط فراهم باشد. باز شدن فضای امنیتی، آزادی زندانیان سیاسی و اتخابات آزاد به صورت عملی. مگر میشود این همه در زندان باشند، احزاب محدود باشند، فضا امنیتی باشد و بگوئیم انتخابات آزاد داریم؟نیروهای نظامی نباید در انتخابات دخالت کنند. بحث نظارت استصوابی باید حل شود تا همه افکار موجود بتوانند نماینده داشته باشند. اینطور نباشد که هر کس را نپسندیدند به عنوان ضد ولایت و ضد نظام ردش کنند و بعد بگیرندش».
رئیس بنیاد باران در این دیدار هشدار داده است که: «ایران در حال از بین رفتن است. سرمایه کشور را دارند از بین میبرند. اقتصاد را نابود کرده اند. آبروی ملت را به باد داده اند. برای اینکه این آقایان باشند این همه هزینه شد. خون ریخته شد، زندانها پر شد. حالا اینها هم بد شده اند. سهام عدالت غیر قانونی بود. پول را به اسم دیگری میگرفتند سهام عدالت پخش میکردند به امید این که زمان نیاز، مردم به حمایتشان به خیابان بیایند که نیامدند. آقای موسوی در مناظره انتخاباتی گفت دولت، دولت رمالی است. گفتند حرف اشتباهی بوده، حالا ببینید خودشان آش را چه شور میکنند؟»
محمد خاتمی در پایان گفته است: «جنبش سبز یعنی جنبش آزادی و البته آزادی انتخابات. جنبش سبز، عزیز و بزرگوار است. دلمان از حصر آقایان موسوی و کروبی خون است. امیدوارم شاهد رفع حصر ایشان و همسرانشان و البته آزادی تمام زندانیان سیاسی باشیم؛ اما مطمئنا از خواستهای ملی و اساسی کوتاه نمی آئیم».

۱۳۹۰ تیر ۲۴, جمعه

» نامه ی تکان دهنده ی امید کوکبی در شرح شکنجه ها و بازجویی هایش



امید کوکبی، دانشجوی فوق دکترای فیزیک اتمی در آستانه ی تشکیل دادگاه خود در نامه ای تکان دهنده به آملی لاریحانی با توصیف شرح شکنجه ها و انفرادی های خود درخواست تشکیل دادگاهی عادلانه با امکان دفاع داده است.
این دانشمند جوان در بخشی از نامه ی خود شرح داده است: تهدیدات مکرر به بازداشت اساتیدم در ایران که به علت مشترکات علمی و همکاری تحقیقاتی مرا به دانشگاه دعوت کرده بودند و علاقه دو طرفه بین بنده و آن ها وجود دارد . تهدید به تحویل به بازجویانی که در شرایط طاقت فرساتری من را تحت شکنجه و ضرب و شتم فیزیکی در شرایط قطع غذا و سرویس های بهداشتی و هرگونه تماس با بیرون قرار دهند . مهمتر از همه اینها ، تکرارهای چندین باره بازجویان درباره اینکه پدرم که بخاطر عمل جراحی باز اخیر قلبش همچنان در شرایط نامناسبی قرار دارد ، دچار حمله قلبی شده و بخاطر بازداشت من روانه بیمارستان شده و آنقدر من را در بازداشت و سلول انفرادی و در شرایط قطع کامل ارتباطی با خانواده نگه خواهند داشت که وی را هرگز نبینم و از داشتن پدرم به علت فشارهای وارده به وی محروم شوم و همچنین عنوان کردن مشکل قلبی خواهرم که می گفتند وی نیز با شرایط نامطلوبی در به در دنبال کارهای من است و تحت فشارهای شدید روحی و روانی و نامساعد بودن روحیه خانواده حل و روز خوبی ندارد.
بر اساس گزارش های رسیده به کلمه در ابتدای خرداد ماه امسال جهت افزایش فشار بر این دانشمند جوان ایرانی، وی را برای تهیه مصاحبه علیه خود و اساتید علمی به بند ۲۰۹ اوین منتقل کرده بودند.
گزارش های آن روز ها حاکی از آن بود که فشارهای بازجویی برای تهیه مصاحبه ها و سناریو سازی اعتراف از سوی بازجوها از سر گرفته شده بود.
امید کوکبی که از هموطنان اهل سنت و ترکمن است و هیچ گونه سابقه فعالیت سیاسی ندارد، بهمن ماه سال ۸۹ هنگامی که برای دیدار با خانواده اش به ایران سفر کرده بود، بازداشت و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل و بیش از یک ماه در سلول انفرادی نگه داشته و سپس به بند ۳۵۰ منتقل شد.
وی که به «ارتباط با دولت متخاصم» و « کسب درآمد نامشروع» متهم شده است، از بزرگترین نخبگان فیزیک اتمی جهان است و پیش بینی می شود در سالهای آینده به یکی از بزرگترین دانشمندان این رشته تبدیل شود، اما در صورت تداوم حضور در زندان این فرصت برای وی و کشور از بین خواهد رفت. امری که به نظر می رسد بخش هایی از وزارت اطلاعات با برنامه ریزی قصد آن دارند، چه گرایشی در این وزارتخانه عزم خود را جزم کرده تا از رشد علمی نخبگان ایرانی که اقلیت قومی یا مذهبی هستند ممانعت به عمل آورد.
پیش از این نیز زندانیان سیاسی دیگر در نامه هایی از شکنجه ها و اعتراف گیری های غیر انسانی علیه خود پرده برداشته بودند.
همچنین ۲۶ نفر از زندانیان به نام و گمنام سیاسی در نامه ای با شرح شکنجه ها و فضای بازجویی های خود از وزارت اطلاعات و سپاه شکایت کرده بودند.
هر روز که می گذرد کوس رسوایی بازجویی ها و اعتراف گیری های نمایشی بلندتر نواخته می شود.
متن کامل این نامه ی تکان داده که گویای عدالت در سیستم قضایی است و در اختیار سایت کلمه قرار داده شده به شرح زیر است:
حضرت ایت الله لاریجانی
رئیس محترم قوه قضائیه
با سلام
بیش از هر چیز از اینکه به عنوان جوانی که در سال ۶۱ متولد شده ام و در دامان جمهوری اسلامی پرورش یافته و از ایام دانش آموزی تاکنون تمرکز اصلی ام روی مسائل علمی و تحصیلی و آموزشی بوده و همواره کوشیده ام بتوانم در این زمینه فردی مفید و موثر برای پیشرفت و ارتقای جامعه ام باشم، امروز باید در مورد اتهاماتی باور نکردنی علیه منافع کشورم دفاع کنم، متأسفم من به عنوان دانشجوی رتبه ۳۹ کنکور سراسری ، رتبه سوم المپیاد علمی آزمایشگاهی شیمی ، دریافت کننده سکه از مقام رهبری در دیدار ایشان با نخبگان علمی و استعدادهای درخشان ، رتبه برتر کنکور کارشناسی ارشد در چند رشته ، مصاحبه زنده تلوزیونی در شبکه بین المللی خبر در زمینه کاربردهای لیزر در پزشکی بعنوان محقق برتر کشور و… که هیچ شناختی از مقولات سیاسی و امنیتی نداشته و ناگهان با اتهاماتی روبرو شده ام که هرگز تصورش را هم نمی کردم، تا مدتی دچار سرگشتگی و سوال بودم .
پس از پایان دوره کارشناسی فیزیک در دانشگاه صنعتی شریف ، به علت علاقه به یادگیری و انتقال علوم کاربردی و تکنولوژی های نوین فیزیک تجربی در زمینه پزشکی و صنعتی به کشورمان از کشورهای صاحب تکنولوژی ، با توجه به پیشینه درخشان تحصیلی و تحقیقات علمی و تسلط به زبان انگلیسی ، دعوت نامه های متعددی از دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی اروپایی ، آمریکایی و کانادایی با پیشنهاد بورسیه کامل تحصیلی با تأمین کلیه مخارج اقامتی ، مسافرتی ، تحصیلی و تحقیقاتی دریافت کردم که در نهایت مرکز تحقیقات علوم اپتیک و فوتونیک اروپا در دانشگاه پلی تکنیک بارسلونا را به علت تمرکز خاص تحقیقاتی روی کاربردهای پزشکی و صنعتی لیزر و همچنین نزدیکی مسافت به ایران برای امکان رفت و آمد و دیدار با خانواده برای تحصیل کارشناسی ارشد و دکتری انتخاب نمودم. پس از پایان دوره دکتری در بارسلونا که هم اکنون فقط جلسه دفاع از تز دکترایم باقی مانده ، برای تکمیل تحصیلاتم در بالاترین سطوح علمی به عنوان یک محقق ایرانی به دعوت دانشگاه تگزاس که سرآمد رشته ام در ساخت لیزرهای فوق پیشرفته پزشکی ، صنعتی و تحقیقاتی است با بورسیه تحصیلی شرکت کردم.
هم در اروپا و هم درآمریکا ، بسیار مفتخر بودم که به عنوان یک جوان ایرانی با توجه به توانایی علمی ام توانسته ام استعداد و توان علمی ایرانیان را به همگان نشان دهم . علاوه بر دعوت از من و عضویت در پروژه های مهم کاربردی علمی و تحقیقاتی ملی آنها و انجمن های اصلی فیزیک و مهندسی برق ، امتیاز دسترسی به پایگاههای اطلاعات علمی و تجهیزات پیشرفته در مراکز تحقیقاتی آن ها را داشته باشم که نتیجه آن انتشار مقالات علمی فیزیک در بهترین ژورنال های بین المللی و سخنرانی های مکرر در کنفرانس های تراز اول بین المللی در اروپا و کانادا و آمریکا بعنوان یک دانشجوی ایرانی است .
به دلیل وابستگی فراوان عاطفی با خانواده بزرگ و زحمتکشم و علاقه به خدمت و انتقال علوم تکنولوژی به کشورم همواره در فکر بازگشت به کشورم بوده و هستم . بهترین ادعای این مدعا این است که بر خلاف بسیاری که از این سرزمین رفته و به هر دلیلی قصد بازگشت به کشور را ندارند سالیانه دو بار به ایران سفر کرده و در دانشگاه و مدارس قدیمی ام به دعوت اساتیدم ، کنفرانس و سخنرانی هایی برگزار کرده ، اطلاعات و تجربیات علمی خود را به اساتید ، دانشجویان و دانش آموزان منتقل کرده ام . در سال اخیر نیز با هماهنگی هایی که با اساتیدم در دانشگاه در حال صورت گرفتن بوده ، قصد بازگشت و مشغول شدن در دانشگاه و آزمایشگاههای تحقیقاتی برای انتقال تجربیاتم را داشتم . در آخرین سفرم به ایران ، در هنگام خروج از کشور در تاریخ دهم بهمن ماه ۸۹ به قصد ادامه تحصیلاتم ، در فرودگاه امام خمینی با اتهام شوک آور اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی کشور بازداشت و روانه زندان شدم . پس از ۳۶ روز سلول انفرادی که علی الخصوص با توجه به دردناک بودن اتهام وارده ، هر روز آن چون یکسال می گذشت به بند عمومی منتقل شده و فرصتی برای مطالعه قوانین و آشنایی با حقوق خود به دست آوردم و در حیرت تمام متوجه شدم که کل فرآیند بازداشت ، اتهام زنی و بازجویی ، از اساس غیر قانونی بوده است.
بنده با وجود سپری شدن بیش از ۵ ماه برخلاف مقررات مندرج در اصل ۳۲ قانون اساسی و مواد ۲۰، ۲۴ ، ۳۳ ، ۳۴ ، ۳۵ ، ۳۷ ، ۶۱ ،۱۲۳ و ۱۲۷ قانون آئین دادرسی مدنی در مدت بازداشت و زمان تحقیقات که تاکید قانون بر پرهیز از فوت وقت و انجام آن در اسرع وقت است ، هنوز بازداشت موقت هستم و از تمامی فعالیت های علمی ام باز مانده ام. در زمان بازداشت و کل دوران بازجویی هیچگونه دلیل و مدرکی برای اتهامات منتسب به من ارائه نشده است که برخلاف ماده ۱۲۴ قانون آئین دادرسی « قاضی نباید کسی را احضار یا جلب کند مگر اینکه دلایل کافی برای احضار یا جلب موجود باشد» بر خلاف اصل ۳۲ قانون اساسی که تفهیم اتهام باید با ذکر دلیل باشد ، برخلاف ماده ۲۴ آئین دادرسی که موضوع اتهام باید با ذکر دلایل بلافاصله کتباً به متهم ابلاغ شود و برخلاف ماده ۳۷ آئین دارسی که قرار بازداشت باید مستدل و مستند باشد، بوده است. متأسفانه در مورد اینجانب نه تنها در زمان بازداشت بلکه پس از آن نیز هرگز هیچ دلیل و مدرکی ارائه نشده است . همانطور که می دانید هر جرمی یا با بینه (دلال و مدارک ) ثابت می شود یا با اقرار و شرط معتبر بودن اقرار هم این است که در شرایط خوف و ترس و اکراه و تهدید و سلول انفرادی نباشد که متأسفانه همگی این شرایط نامتعارف در بازجویی از من اعمال شده است. برخلاف ماده ۱۲۴ آئین دادرسی سعی می شد که دلایل اتهام پس از بازداشت اینجانب از طریق اقرار از خود متهم آن هم در سلول انفرادی و در شرایط تهدید و فشار روانی ، فریب و ارعاب اخذ شود و نه تنها هیچگاه دلیل و مدرک ارائه نکردند ، بلکه پیوسته تاکید داشتند که هرگز مدرک و دلیلی را ارائه نخواهند کرد و باید خودت بگویی و اقرار کنی تا راستی آزمایی شود در حالیکه طبق ماده ۳۴ آئین دادرسی این بازجویی ها اگر در شرایط مناسب و آزادی و بدون سلول انفرادی و فشار و تهدید ارعاب و فریب هم باشد ، نه ارزش بینه بودن را دارد و نه ارزش اقرار.
همانگونه که گفته شد شرایط بازجویی کاملاً نا متعارف و پس از مطالعه قوانین آن طور که متوجه شدم غیر قانونی بوده است. در ماده ۱۲۹ آئین دادرسی تصریح شده است که موضوع اتهام و دلایل آن باید بصورت صریح به متهم تفهیم شود . سوالات باید مفید و روشن باشد . سوالات تلقینی یا اغفال یا اکراه یا اجبار متهم ممنوع است . بسیار متاسفم که بگویم بر خلاف تصور و انتظارم از نظام جمهوری اسلامی ، تمام موارد فوق در بازجویی ها نادیده گرفته شده است یعنی دلایلی در کار نبود که ارائه شود ، ادله ای وجود نداشت که صراحتی در آن باشد ، سوالات مفید و روشن نبوده سوالات همواره تلقینی بوده و بارها به من مطالبی به اجبار دیکته و القاء می شد و اغفال و اکراه و اجبار به وفور وجود داشت متاسفانه بازجویان از عدم آشنایی بنده با قوانین نهایت سوء استفاده را نمودند و پس از آشنایی با قوانین و حقوق خود برایم باور نکردنی نبود که همه آن کارها خلاف قانون بوده است .
تهدیدات مکرر به بازداشت اساتیدم در ایران که به علت مشترکات علمی و همکاری تحقیقاتی مرا به دانشگاه دعوت کرده بودند و علاقه دو طرفه بین بنده و آن ها وجود دارد . تهدید به تحویل به بازجویانی که در شرایط طاقت فرساتری من را تحت شکنجه و ضرب و شتم فیزیکی در شرایط قطع غذا و سرویس های بهداشتی و هرگونه تماس با بیرون قرار دهند . مهمتر از همه اینها ، تکرارهای چندین باره بازجویان درباره اینکه پدرم که بخاطر عمل جراحی باز اخیر قلبش همچنان در شرایط نامناسبی قرار دارد ، دچار حمله قلبی شده و بخاطر بازداشت من روانه بیمارستان شده و آنقدر من را در بازداشت و سلول انفرادی و در شرایط قطع کامل ارتباطی با خانواده نگه خواهند داشت که وی را هرگز نبینم و از داشتن پدرم به علت فشارهای وارده به وی محروم شوم و همچنین عنوان کردن مشکل قلبی خواهرم که می گفتند وی نیز با شرایط نامطلوبی در به در دنبال کارهای من است و تحت فشارهای شدید روحی و روانی و نامساعد بودن روحیه خانواده حل و روز خوبی ندارد.
بازجویان می دانستند که من وابستگی عمیق و شدید عاطفی به خانواده ام و خصوصاً پدر و مادر رنج کشیده ام دارم پدر و مادرم با آنکه از طبقه ای محروم در شهرستانی دوردست بوده اند، تنها با حقوق حلال معلمی پدرم، بدون داشتن هیچ منبع درآمد و یا پشتوانه سرمایه ای شخصی ، ۹ فرزند خود از جمله مرا به بهترین درجات علوی تحصیلی و علمی رسانده و تحویل جامعه داده و همچنان به رسالت خود ادامه می دهند. حتی شنیدن یک کلمه درباره بیماری و بستری شدن آن ها ، آن هم بخاطر وضعیت من در شرایط سلول انفرادی و ترس و بلاتکلیفی ، مرا دچار عدم تعادل و تسلیم پذیری شدید می کرد و به تنها چیزی که فکر می کردم این بود که هر دقیقه زودتر بتوانم از او اوضاع و احوال آنها آگاه شوم و در کنار آنان باشم . (اولین تماسم با خانواده ام ۲۴ روز پس از بازداشت پس از تحمل مانورها و فشارهای روانی فراوان بازجویان و کسب کسب خشنودی آنها برقرار شد که کمتر از ۲ دقیقه طول کشید) . وقتی مشاهده می کردم که هر وقت مطالبی را که بازجویان دوست دارند می نویسم و یا آنچه آنها دیکته می کنند مکتوب می کنم ، روند تحقیق سریعتر و با فشار کمتری پیش می رود، تهدید و ارعاب کمتر است بطور خودبخودی به این نتیجه رسیدم که مطالبی بنویسم که خوشایند بازجویان باشد و در بسیاری مواقع خودم برای جلب رضایت و خشنودی بازجویان آنچه را فکر می کردم آنها دوست دارند یا دیکته می کنند می نوشتم. در آن لحظه نمی توانستم فکر کنم و نمی دانستم این مطالب چه عواقب سنگینی ممکن است داشته باشد. آنها گاهی تهدید به اعدام می کردند و می گفتند می توانند حکم آن را از قوه قضائیه بدون هیچ مشکلی بگیرند و گاهی می گفتند اگر مطالبی را که آنها دیکته می کنند و از نظر آنها عین حقیقت است بپذیرم و مکتوب کنم ۲- ۳ روز بعدش تحقیقات تمام شده و برای ادامه تحصیلاتم و بازگشت به آغوش خانواده آزاد می شوم. من در میان خوف و رجا و دنیایی از ترس و امید و آرزوی هر لحظه آزادی زودتر ترجیح می دادم و رضایت آنها را به دست آوردم.
در مورد سوالات و نحوه القاء مطالب نیز مواردی هست که اهم آنها را در اینجا بازگو می کنم. بعنوان مثال در اکثر مواقع اساساً سوالی نوشته نمی شد، بلکه بازجویان بطور شفاهی سوال یا مطلبی را مطرح می کردند و از من می خواستند با خالی گذاشتن دو سطر برای سوال ، جواب را بطور کامل درباره آن بنویسم. نمی دانم بعدها در آن سطور خالی چه نوشته اند و آیا کلماتی که بار اتهامی و جرم داشته باشد در آنها است یا نه. مثلاً از من می خواستند بنویسم دانشگاهها چه امکاناتی و چه کمک هایی به دانشجویان می کنند و می خواستند آن را لیست کنم تمام مسافرت های علمی و مراجعه هایم به سفارت خانه ها و مخارج آن را بنویسم ، اقرادی را که در سفارت خانه و یا در کنفرانس دیده ام و با آن ها صحبت کرده ام تشریح کنم، کمک هزینه های مسافرتی و اقامتی دانشگاه را با ذکر مقادیر اما بدون ذکر عنوان دانشگاه لیست کنم ، هرچه در مورد اساتیدم و دوستانم در ایران و دانشگاه صنعتی شریف و روابط شخصی و تحقیقاتی و علمی دارم را بنویسم و حتی کار به جایی رسیده بود که از من می خواستند بنویسم که تصور خارجی ها از رشته تخصصی ام چگونه است و آن را بصورت ….. خلاصه نویسی کنم. بگویم در دانشگاه شریف آزمایشگاههائی که در دروسم گذرانده ام بنویسم و بگویم چه پروژه هایی آنجا انجام داده ام . برنامه آینده تحقیقاتی ام در ایران و خارج از کشور را تشریح کنم و بنویسم ….. اما این نکته که سوال را به صورت شفاهی عنوان می کردند و در هنگام نوشتن می خواستند که جای سوال را خالی بگذارم. بازجویان که در هنگام نوشتم مطالب را سطر به سطر از دستم گرفته و می خواندند ، بارها جواب های نوشته شده من را با خشم و تهدید و فریاد کنار گذاشته و با در اختیار گذاشتن برگه ای دیگر اجبار می کردند که مجدداً آنچه را که آنها می گویند و نظر و برداشت آنهاست بنویسم که صد افسوس من نیز چنین می کردم . علاوه بر این بسیاری از اقاریر من چیزی جز مطالب تلقین شده بازجویان نبوده اند. برای مثال می دانید که هر کس برای اخذ ویزا به سفارت خانه ای می رود، توسط کارمندان آنجا مورد مصاحبه قرار می گیرد. مانند آنچه هر روزه در تهران در سفارت خانه های خارجی اتفاق می افتد یا سفارت خانه های جمهوری اسلامی در نقاط دیگر جهان این یک امر بسیار عادی است و کسی را بخاطر پاسخگویی به سوالات کارمند سفارت مجرم نمی دانند. من نیز برای اخذ ویزای تحصیلی و علمی به سفارت آمریکا رفته و مصاحبه شدم و چیزی جز سوابق علمی و تحصیلی و دلیل سفر و درخواست ویزا از من نپرسیدند.اما در بازجویی ها ، بازجویان اصرار داشتند که کارمندانی که با من مصاحبه کرده اند ، کارمند سفارت نبوده و مأمورین سازمان اطلاعاتی آمریکا بوده اند و بنده با مأمورین اطلاعاتی آمریکا مصاحبه کرده ام و با دیکته کردن بین موارد به اجبار مرا در دام پیش فرض های بدون دلیل خود می انداختند که جواب دادن به سوالات آنها در ازای ویزا « همکاری اطلاعاتی » نام دارد . حتی فراتر از این هم رفته و اساتیدی را که در کنفرانس های علمی ملاقات کرده ام مأمور اطلاعاتی آمریکا می نامند. این در حالی است که آنها اساتید شناخته شده دانشگاهی در سطح جهانی هستند و جر تبادل نظر مباحث علمی محض که عرف نشست ها و کنفرانس های علمی است ، چیز دیگری نبوده است. لازم به ذکر است که نه سن من اقتضای داشتن اطلاعات ویژه ای را داشته و نه پست و مقام دولتی داشته ام که از چیزی اطلاعات داشته باشم یا دسترسی به هرگونه اطلاعات طبقه بندی شده داشته باشم. متأسفانه اصرار بازجویان القاء و دیکته مطالب و برداشت های خودشان از مسائل متعارف مجامع علمی و دانشگاهی تمامی نداشت . مورد دیگر در مورد بورسیه تحصیلی و تقبل هزینه های تحقیقاتی و تحصیلی و مسافرتی است که توسط دانشگاه انجام می شود و از امور عادی آنها حساب می شود. بازجویان از من خواستند که هزینه سفرهای علمی و جوایز تشویقی دانشگاه بابت چاپ مقاله های علمی و شرکت در کنفرانس های علمی و هزینه های اولیه اقامت و وسایل مورد نیاز تحقیقاتی که جزو قوانین دانشگاهها بر اساس خروجی علمی دانشجویان را بنویسم ولی نمی گذاشتند بنویسم که با هزینه دانشگاه بوده آنها متونی را به من دیکته می کردند که تحت فشار و خشم و فریاد بوده تا بتوانند آنچه خود می خواهند برآورده شود.
در بازجویی ها از من خواسته شد تا اطلاعات فنی رشته علمی خودم را بنویسم ، پیشرفت های علمی صورت گرفته در زمینه تحقیقاتی خودم در ایران که خود نیز در بخش هایی از آن قبل از رفتن از ایران در دانشگاه مشارکت داشته و بصورت مقالات علمی بین المللی نیز چاپ شده اند و یا مطالبی که سر کلاس های درس از اساتیدم شنیده ام و به نحو عمومی در اختیار همه دانشجویان آن درس بوده و صد البته اطلاعات صرف علمی است علاوه بر آن از من خواسته شد که در مورد اساتیدم در دانشگاه و روابط شخصی و تحقیقاتی و گروه تحقیقاتی در دانشگاه بنویسم. البته باز بدون دانستن و نوشتن سوال که به نظرم هیچ ارتباطی با موضوع اتهام وارد شده نداشت در نهایت دوست دارم متذکر شوم که در جریان غیر قانونی بازجویی برخلاف ماده ۱۲۸ قانون آئین دادرسی مدنی که می گوید متهم می تواند در تحقیقات مقدماتی وکیل خود را به همراه داشته باشد و در تبصره این ماده هم در مورد پرونده های امنیتی و محرمانه هنوز وکیل با اجازه قاضی منع نشده است. خصوصا اگرکسی مانند من که کاملاً از حقوق خود نا آگاه باشد. با این حال در بند سوم قانون حقوق شهروندی که بعد از قانون آئین دادرسی تصویب شده است و حاکم بر آن است دادسراها مکلفند (نه صاحب اختیار) که فرصت استفاده از وکیل را برای متهم در دوره تحقیقات فراهم کنند اما متاسفانه این حقوق از من دریغ شده است.تمام بازجویی ها در زمان اقامت در سلول انفرادی در شرایطی مملو از خشم و فریاد و ارعاب و فشارهای روانی و عاطفی و ذهنی بازجویان به همراه فریب و اغفال انجام شد ، آنهم برای کسی مانند من که در تمام دوران زندگیم در شرایط علمی و آکادمیک و به دور از زور و اجبار و فشار پروش یافته است تسلیم شدنم در برابر این فشار ها و اغفال ها به دلیل بی تجربگی و سر بردن در شرایط شوک بوده است.
جناب آقای لاریجانی
هنوز دلایل واقعی بازداشتم و تحمیل نظرات بازجویان به من برایم مبهم باقی مانده است . آنچه می دانم این است که سن و سال من و کارنامه زندگی ام نشان می دهد که فرد سیاسی نبوده ام و نیستم و نه خودم و نه خانواده ام هیچگونه سابقه عمل یا اندیشه سیاسی و شم سیاسی نداشته ایم ، چه رسد که شم امنیتی داشته باشم. من همه چیز را در چارچوب علم و مبادلات علمی درک کرده ام و می کنم و تصور اینکه ممکن است این مقولات عرصه امور سیاسی و امنیتی تفسیر شود برایم ناممکن بوده است. در مورد دوره بازجویی هنگامیکه مشاهده می کردم بازجویان بر کارهایی که انجام نداده ام اصرار می ورزند و هر جا خواسته آنها برآورده شده است دست از سرم بر می دارند آسوده می شدم به این نتیجه رسیدم که نکاتی بنویسم که آنها خوششان بیاید و زودتر این دوره سخت فیصله یابد و به عواقب برخی از این نکات نادرست نمی اندشم . اکنون که از آن دوره بازجویی دور شده ام ، گویی همه چیز یک بار رویا بوده و وقتی متحیرانه به آن لحظات می نگرم در شگفتم که آدمی بی تجربه که اجازه حضور وکیل در تحقیقات مقدماتی او را نداده اند و فردی اغفال شده توسط بازجویان و سرگردان میان بیم و امید و تهدید و فشار چگونه به آسانی تلقین پذیر می شود و خود را به خواسته های بازجویان می سپارد و برای خوشایند آن ها و خلاص شدن خویش می نویسد و حتی داستانسرایی می کند و بازجو ئی های او به ترکیبی از راست و دروغ تبدیل می شود. با توجه به تخلفات انجام شده و شرایط نامناسبی که داشته ام اعلام می کنم که از این پس فقط دلایل و مدارکی اگر وجود دارد درباره آنها توضیح خواهم داد و وفق تبصره ذیل ماده ۵۹ آئین دادرسی که حاکی از لزوم استماع اقرار توسط قاضی است فقط اظهارات خود را که در حضور مقام قضایی و با حضور وکیل شخصاً می نویسم و تمام موارد قانونی که ذکر کرده ام رعایت شوند را تصدیق می کنم. از جنابعالی هم به عنوان رئیس قوه قضائیه استمداد یاری دارم تا امکان دفاع عادلانه در دادگاه بر اساس قانون برایم فراهم آید.
با احترام
امید کوکبی

۱۳۹۰ تیر ۱۹, یکشنبه

عماد افروغ: در تخلف انتخاباتی هیچ شکی ندارم/ ولایت فقیه را داریم تبدیل به شاه می کنیم

عماد افروغ نماینده اصولگرای مجلس هفتم در گفت و گوی تفصیلی خود با خبر آنلاین اعلام کرد که هنوز مسائل قبل و حین و بعد از انتخابات ۸۸، مرمت نشده و از همین روست که دیگر نه نخبگان میلی به نامزدی دارند و نه مردم میلی به مشارکت. از این رو تضمین مشارکت حداکثری مردم نیازمند فراهم اوری زمینه​ای است .
در تخلف مستقیم یا غیرمستقیم در انتخابات ریاست جمهوری شکی ندارم
او در بخش دیگری از این گفت و گو درباره انتخابات ریاست جمهوری گفت که در بروز «تخلف مستقیم یا غیرمستقیم» در انتخابات ریاست جمهوری گذشته «هیچ شکی ندارد» و «از نزدیک شاهد دخالت قوه مجریه در فرآیند انتخابات بوده است.»
افروغ که مترجم کتاب «قدرت، نگرش رادیکال» است گفت: در آن کتاب مساله اغوا مطرح شده است دال بر اینکه صاحبان قدرت نتایج انتخابات راپیش بینی می کنند و سعی می کنند، خط و ربط دهند. من این خط و ربط ها را در جریان قبل از انتخابات زیاد دیدم و از نزدیک شاهد دخالت قوه مجریه در فرآیند انتخابات بودم. نمی توان گفت که اینها تخلف نیست. باید به این تخلف ها رسیدگی شود.
وی معتقد است که تخلف در زمینه های مختلفی بود و مصداق می آورد: در عزل و نصبهای مستقیم یا غیرمستقیم یا برخی کمک ها و ….که جنبه سیاسی می تواند داشته باشد. من نمی خواهم وارد جزئیات شوم و نظرم را به طور کلی گفتم.
وی در پاسخ به این سوال که آیا فکر می کنید حمایت مقام رهبری ازاحمدی نژاد از روی مصلحت است؟ گفت: طبعا تفسیر حمایتها در تمامی ابعاد آرمانی، معطوف به سیاستها و رفتارها از روی حقیقت، معرف چالش فوق بوده و به ضرر انقلاب و نظام است.
وی معتقد است رهبری بنا به دلایل شرایط متفاوت ساختاری و روانی مصلحت گراتر از امام هستند.
عماد افروغ با اشاره به اوایل انقلاب گفت: در ابتدای انقلاب، رهبر اول انقلاب که کاریزمایی از سوی مردم به او اعطا شده بود، ۱۵ سال در تبعید و مرجع تقلید بوده، هم رهبری نظری و هم رهبری عملی و سیاسی داشته است، به راحتی به چنین رهبری می شد گفت که «از تو به یک اشاره از ما به سر دویدن». اما به طور طبیعی این کاریزمای اعطایی با همان شدت و حدت به رهبر دوم اعطا نمیشود.
وی با این تفاسر معتقد است که باید رهبری تصمیمات حقیقت گرایانه ای بگیرند و اسیر مصلحتها نشوند. چون همه تصمیمات مصلحت گرایانه که از روی مصلحت ارادی نیست.
وی ادامه داد به دلیل این اعتقادات تهدید به ترور شده است و گفت: پیامک های تهدید آمیز ترور را هم یادداشت و با شماره تلفن آن ها به وزارت اطلاعات گزارش کردم.
نمی توان خوشبینانه وارد فضای انتخاباتی مجلس نهم شد
افروغ درباره انتخابات پیش رو هم به اظهار نظر پرداخت و گفت: عطف به وضع موجود باید بگویم که سالی که نکوست از بهارش پیداست. به نظر من ما نمیتوانیم بدون اینکه دستی در شرایط کنونی ببریم و تغییر و تحولاتی ایجاد کنیم، بیش از حد خوشبینانه وارد فضای انتخاباتی مجلس نهم شویم.
وی تصریح کرد که حضور نخبگی و مردمی پررنگی به خاطر مسائلی که اتفاق افتاده نخواهیم داشت و وقتی نخبهای خودش را عرضه نمی کند؛ انتخاب محدود به یکسری افراد و اشخاص خاص میشود.
وی راه حل این مشکل را چنین عنوان کرد: در تایید صلاحیتها وسعت نظر لحاظ شود و عذرخواهیهایی صورت بگیرد و قوه قضاییه با این بداخلاقیها و بی اخلاقیها مستقل و مقتدرانه برخورد کند و هر از چندگاهی برای تسلی خاطر شعار ندهد و واقعا عمل کند، می توان امیدوار بود که اتفاقی بیفتد.
وی افزود: معتقدم که به خاطر اتفاقاتی که افتاده، سلب اعتماد عمومی رخ داده و حوادثی قبل، حین و بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم رخ داده که باید مرمت شود. مثلا تهمتها و افتراهایی زده شده که نه سندی برای اثبات آن ارائه شده و نه عذرخواهی صورت گرفته است. البته این مربوط به طرفین است نه یک جناح خاص. البته نقد من به آنها که در قدرت و دولت هستند بیشتر است.
به گفته افروغ بر اساس شرایط موجود هم کاهش عرضه نخبگی داریم هم کاهش مشارکت مردمی. اما اگر شرایط به نحوی که گفتم متحول شود و اقناع عمومی رخ دهد، ممکن است میزان مشارکت افزایش یابد.
در هیچ دوره ای فضای هتاکی اینقدر حاد نبوده است
وی در بخش دیگری از سخنان خود فضای بی اخلاقی و بداخلاقی این سالها را قابل مقایسه با سال های قبل ندانست و گفت: به استثنای اوائل انقلاب در هیچ دورهای فضای هتاکی این قدر حاد نبوده است.
با شعارهای انقلاب، سر انقلاب را می برند
افروغ یکی از چالشهای کشور را چالش سر بریدن انقلاب با خود انقلاب عنوان کرد و گفت: یعنی با شعارهای انقلاب، سر انقلاب را می خواهند ببرند که خلط بین فرم و محتواست. که در ظاهر حرفی میزنند ولی در عمل به گونه دیگری رفتار میکنند. ما درون را بنگریم و حال را، نی برون را بنگریم و قال را. یک قال گرایی بی ارتباط با درونگرایی را شاهدیم.
وی معتقد است که تحت هیچ شرایطی قدرت هدف نیست، حتی قدرت برای پیامبر هم وسیله بوده نه هدف. کما این که برای حضرت امیر،حکومت از آب بینی یک بز سرما خورده هم بی ارزش تر است.
وی با اشاره به اینکه شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مستعد برای پذیرش آرای مخالف نیست، تصریح کرد: حتی برای پذیرش آرای رهبری هم فضا مستعد نیست.
وی معتقد است که یک مسئولیتی بر عهده رهبری است و یکی هم بر عهده مردم. مردم وظیفه نقادی و نظارت دارند تا رهبر بتواند تحقق بخش تصمیمات حقیقی باشد. اگر چنین افرادی تحت عنوان «خواص با بصیرت» در دوره امام علی و امام حسن بودند، اصلا کار به اینجاها نمی‌رسید.
چون تریبونی برای دیگران وجود ندارد برخی افراد دچار توهم و تصور منجی گرایانه می شوند
افروغ به خطر یک دست شدن جامعه اشاره کرد و گفت: یک ویژه نامه ای به دستم رسید که امام در یکی از سخنرانی های خود در نجف اشرف به این نکته اشاره کردند که برخی آقایان فکر می کنند که جامعه را تنها روحانیت می تواند اداره کند؛ این جمله امام خیلی ظریف است. نمی توانیم بگوییم که من فقط می فهمم و دیگری نمی فهمد. چون تریبونی هم برای دیگری وجود ندارد، آرام آرام این افراد دچار توهم می شوند ،تصور منجی گرایانه هم که دارند و می روند به سمت این که جامعه را یک دست کنند و این یک دستی به جامعه آسیب های زیادی می زند.
احزاب واقعی در جامعه بدون دولت رانتی است
وی به مفهوم حزب هم اشاره ای داشت و گفت: در جامعه ای بیشتر می توانیم شاهد احزاب واقعی باشیم که دولت رانتی در آن کشور وجود نداشته باشد. یعنی روابط قدرت – ثروت بر بدنه سیاسی سیطره نداشته باشد .به هر حال این یک واقعیت است که در دولت های رانتی بیشتر از آن که شاهد وابستگی دولت به احزاب باشیم ، شاهد تکیه احزاب به دولت هستیم.
وی افزود: تا زمانی که ما به اقتصاد نفتی و دولتی متکی باشیم و در کنار دولت نفتی، تمرکز گرایی در قدرت را هم داشته باشیم، مجبوریم که سراغ اشخاص برویم و نمی توانیم به احزابمان دل ببندیم . چون شرایط ساختاری برای احزاب فراهم نیست و حتی اگر هم دوست نداشته باشیم، مجبوریم در سیاست سراغ اشخاص برویم.
وی به اتفاقی به نام «انقلاب اسلامی» اشاره کرد و گفت: این اتفاق بزرگ در یک ظرف محدود تاریخی و متاثر از اقتصاد نفتی و تمرکز گرایی، رخ داده است . یعنی ظرف متناسب با این مظروف نبود.
به تدریج داریم ولایت فقیه را تبدیل به شاه می کنیم
به اعتقاد افروغ، تحول انقلابی می طلبید که این ظرف را روز به روز بزرگ تر کنیم اما نه تنها این کار را نکردیم بلکه بر عکس هر روز این مظروف را کوچک تر کردیم تا در این ظرف جا بشود.متاسفانه این اتفاق در کشور رخ داده و ادامه دارد و هر روز این مظروف انقلاب اسلامی را تقلیل می دهیم و هر روز تصورمان از انقلاب و ولایت فقیه تنگ تر می شود و به تدریج داریم ولایت فقیه را شاه می کنیم.
وی در توضیح این جمله خود گفت: یعنی یک روزی فره ایزدی متناسب با این ظرف محدود بود و حالا داریم به جای این که ظرف را توسعه بدهیم، لباس فره ایزدی را بر تن ولایت فقیه می پوشانیم.این ظرف نهاد مدنی متشکل ندارد.
حوزه های علمیه وابسته شدند و جایگاه تاریخی خود را ندارند
وی یکی از قابلیت های مدنی متشکل ، حوزه های علمیه عنوان کرد و گفت: حوزه های علمیه دیگر آن جایگاه تاریخی شان را ندارند و تصدی گری شان بر بعد نظارتی و نظریه پردازیشان می چربد. قبلا مستقل بودند و حالا وابسته شدند. امام با تکیه بر همین اهرم حوزه های علمیه مستقل توانست بسیج توده ها را انجام دهد.
باید موسوی و کروبی با اسناد محکمه پسند به دادگاه روند
باید به آنها فرصت دفاع داده شود
وی درباره امکان بازگشت آقایان کروبی و موسوی به عرصه سیاست گفت: این آقایان فعلا در مظان اتهام هستند. این افراد به عنوان شهروند باید محاکمه شوند و اسناد محکمه پسند علیه آنها مطرح شده و فرصت دفاع هم به آنها داده شود. در نهایت هم قوه قضاییه با روال قضایی خود تصمیم گیری کند. ولی به نظر می رسد که عده ای نمی خواهند این اتفاق رخ دهد و چنین محاکمه ای برگزار شود. چون احساس می کنند در شرایط پیش از محاکمه بهتر میتوانند اهدافشان را دنبال کنند. اما این زیبنده نظام نیست. اینکه بگوییم در یک دادگاه صالح به اتهام این افراد رسیدگی شود که یک تقاضای غیر اسلامی و ضد انقلابی نیست و از آن بوی فتنه به مشام نمی رسد. اتفاقا به نظرم این درخواست عین بصیرت است.
کسی که کیفر خواست اتهام انقلاب مخملی را تنظیم کرد متهم اول کهریزک است
وی افزود: باید یک اقناع عمومی در این زمینه صورت بگیرد. البته باید این دادگاه متناسب با کیفرخواست اولیه که اتهام به ایجاد «انقلاب مخملی» با تمام شرایطش ( زمینه ای ، ساختاری و عاملیتی ) بود، تشکیل شود. البته بماند آن کسی که این کیفرخواست را تنظیم کرده خودش متهم اول پرونده کهریزک است! باید اسناد محکمه پسندی دال بر مخملی بودن اقدامات آنها ارائه شود. اسنادی که نه در سند بودنش و نه در دلالتش تردیدی نباشد.
اسناد انقلاب مخملی که علیه موسوی و کروبی اعلام شده ارائه شود
وی خواستار این موضوع شد که اگرچنین اسنادی هست ارائه دهند. اگر هم نیست بروند مسائل و تخلفات دیگر را در حد خود بررسی کنند .ولی چون به اتهام اعلام شده این افراد رسیدگی نشده، شرایط روانی، اجتماعی و فرهنگی مستعدی برای بازگشت این آقایان به عرصه سیاست وجود ندارد. مگر اینکه بخواهند شرایط را تلطیف کنند و طرفین قضایا متوجه اشتباهاتشان بشوند و بتوانند در یک فضای سالم اشتباهاتشان را مرتفع کنند.
افروغ افزود: البته تاکید دارم که این اشتباهات طرفینی است و شخصا معتقدم که اشتباهات طرف قدرت و دولت را نباید دست کم گرفت.
وی در عین حال به عنوان یک روشنفکر و جامعه شناس عنوان کرد که انقلاب مخملی با سه شرط اتفاق می افتد. این شروط عبارتند از زمینه، عامل و ساختار انقلاب مخملی. زمینه این انقلاب ها نشان می دهد که همواره در کشورهایی رخ داده که سابقه توتالیتاریسم یا شبه توتالیتاریسم داشته اند. ساختار آن هم به ایدئولوژی براندازی نرم و رابطه سازمانی و مالی به طور خاص رهبری جنبش بر می گردد.
آیا جامعه ما در این ۳۰ سال سابقه توتالیتاریسم داشت که متهم به انقلاب مخملی شد
وی افزود: بر این اساس بود که من پرسیدم رهبر این جریان کیست؟ آیا چنین ارتباط ساختاریی داشته است یا نه؟ و اگر این دو شرط وجود دارد، آیا شرط اول یعنی سابقه توتالیتریسم هم در کشور ما وجود دارد یا نه؟ آیا می توان گفت که مادر این سی سال سابقه شبه توتالیتاریسم داشته ایم؟ من می گویم که چنین زمینه ای را نداشته ایم. اگر هم برای دو شرط دیگر، مدرکی هست، ان را رو کنند تا ما هم ببینیم.
افروغ تصریح کرد: من تا کنون فکر می کردم این جریان مخملی نبوده، چون فضای ۳۰ سال گذشته را توتالیتر یا شبه توتالیتر نمیدانستم. اما حالا که آقایون اصرار دارند آنچه رخ داده مخملی بوده ،لابد اطلاعاتی دقیقتر از من دارند، پس حتما در سی سال گذشته ما سابقه توتالیتریسم داشته ایم! بعد از این حرف من یکی از آقایان گفت که نه شما همان حرف خودت را بزن و بگو که مخملی نبوده است.

حرکت ابتکاری یک شهروند/ اینجا تهران… صدای «شهیدان شهر»+ گزارش تصویری

حرکت ابتکاری یک شهروند/ اینجا تهران… صدای «شهیدان شهر»+ گزارش تصویری

چکیده :امروزم را با حرکت آغاز می کنم. لیستی از تمامی مصاحبه هایی که خانواده های شهیدان علی رغم همه فشارها با رسانه ها انجام داده بودند را سایت کلمه منتشر کرده بود... باید این فیلم و سخنان این چهل و سه خانواده را میان مردم شهر پخش کنم. باید برای مردم شهر نامه فرستاد. باید همدیگر را دوباره پیدا کنیم.......

یکی از شهروندان سبز در یک ابتکار عمل اقدام به پخش فیلم شهیدان شهر و لیستی از مصاحبه های خانواده های کشته شدگان پس از انتخابات در اماکن عمومی کرده است.
به گزارش کلمه، فیلم شهیدان شهر کار مشترکی از مسیح علی نژاد و سید محمد پوینده بود که سال گذشته با جمع آوری مصاحبه ها و صدای های خانواده های شهدای جنبش از جمله امیر جوادی فر، محمد کامرانی، سهراب اعرابی، محمد چگینی، علی حسن پور، علی حبیبی موسوی ساخته و در اینترنت پخش شده بود. در این فیلم خانواده ها روایت دردناکی از نحوه جان باختن اعضای خانواده خود را در حوادث پس از انتخابات را بازگو می کنند. در آستانه هجده تیر، این فیلم که در آن سخنان خانواده دو تن از دستگیرشدگان هجده تیر نیز حکایت از نحوه شکنجه و جان باختن امیر جوادی فر و محمد کامرانی در کهریزک می کند میان مردم شهر و در اماکن عمومی توزیع شده است.
این کاربر اینترنتی در صفحه خود شرحی از دلایل و انگیزه های خود برای این ابتکار عمل را به همراه عکس هایی از سطح شهر منتشر کرده است که در زیر می آید:
اول بار زیر سایه ی برج میلاد بود . نشان های باریک و سبزی دست به دست پخش شد و دور مچ ها گره خورد و با خودمان فکر کردیم : چه رسم غریبی !
بعد تر , توی خیابان از روی همان با هم آشنا در آمدیم و فکر کردیم : چه حس غریبی !
بعد تر , با همان روی زخم هم را بستیم و سیاهپوش هم شدیم و فکر کردیم : چه رنج غریبی !
حالا … با همان کوچه به کوچه چشم می گردانیم و دنبال هم می گردیم و فکر می کنیم : چه غربت غریبی !
و انگار که پیش از هرچیز به لمس دست های هم نیاز داریم , به بودن هم , به بیشمار بودن هم …
ما , گوشه ای از وجودمان را کنج سالهای سختی که رفت جا گذاشته ایم …
مثل مادر ِ فرزند گم کرده ای بی قرار و هراسان و مستاصلیم …
دل داده ایم , یار گم کرده ایم , باورمان رنگ خون گرفته و راهی نیست , راهی نیست , باید که بی شمار باشیم …
شاید که حلقه ی گم شده ی این رسم ِ ” بی شماری ” دست های جدا افتاده ی ما باشد .
شاید که پاگرفتن یک شعله ی انفعال سوز , محتاج یک بازدم بی رمق و خسته ی ما باشد .
ما به هم نیاز داریم
نیاز داریم یک نفر روی بام های تاریک و سرد خیالمان فریاد بکشد : ” الله اکبر ! ” , و یکی یک از لب پنجره سرک بکشیم و به شوق دستی به نشان پیروزی تکان دهیم که : آخ ! تو هم هستی ؟؟ … من هم هستم !
نیاز داریم ” تو ” کشیک قدم های ” من ” را بدهی و من , فریادمان را برگه برگه روی نبض نامنظم خیابان تکثیر کنم و بایستیم و نگاه کنیم که مردم بی خبر شهر حیرتشان را از ظلم ناپیدا پچ پچ می کنند .
نیاز داریم که ” من ” ته جیب هایم را بگردم و ” تو ” روی اسکناس های مچاله ی توی مشت های من , تند تند دنبال واژه ی جمهوری اسلامی ِ رنگ پریده بگرده و نیم نمره از املا و انشا و باور تمام اسکناس های شهر کم کنی و پیرزن همسایه درست وقتی سهم یارانه هایش را توی دامنش می ریزند ؛ علامت سؤال ذهن تو را بخواند و با خودش فکر کند : ” جمهوری اسلامی که می گفتند این بود ؟؟! ”
نیاز داریم که ” تو ” قلاب بگیری و ” من ” روی پنجه از بین میله های سرد سرک بکشم و ابرهای گرفته ی سلول های تب دار را جلوی آفتاب ِ رخوت انگیز و بی خبر تابستان بگیریم بلکه طوفان ِ بدون نوحی به پا شود و مردان بی عدالتی از هرچه بند و زنجیر است توبه کنند .
نیاز داریم که ” من ” دست هایم را رو به رویت بگیرم و ” تو ” قطره قطره , خون ها ی تا ابد جاری را روی انگشت های لرزانم بچکانی و بدویم و بدویم و پای تمام دیواره های شهر امضا بزنیم که : آی مردم ! به کدامین گناه ؟؟؟
ما به هم نیاز داریم …
تا سر روی شانه های خسته ی هم بگذاریم و ” تو ” زیر گوشم بخوانی :
شهیدای شهر/ با فانوس خون/ جار می زنن/ تو خیابونا / سر میدونا / عمو یادگار/ مستی یا هشیار / خوابی یا بیدار
و ” من ” زیر گوش تو زار بزنم :
خوابیم و بیدار / شهیدای شهر / مستیم و هشیار / شهیدای شهر / آخرش یه شب / ماه میاد بیرون / از سر اون کوه / بالای دره / روی این میدون
و عاقبت یاد بگیریم بیداری و هشیاری باید از خود شروع کرد…
چندیست همدیگر را دوباره گم کرده ایم و یادمان رفت که یادی از کسانی بکنیم که دست شان میان دست های ما بود اما رفتند و دیگر برنگشتند.
شب و روزمان شده نشستن پای اینترنت و گلایه کردن از این فراموشی در حالی که شهر را با خبر نمی کنیم و هنوز مردم شهر بی خبرند از شهیدان شهر.
از کلیپ شهدان شهر که چندی پیش یک روزنامه نگار و یک مستند ساز با صدای مصاحبه های خانواده های کشته شدگان جنبش سبز ساخته اند راه می افتم در میان مردم. ترس دارد اما ….
امروزم را با حرکت آغاز می کنم. لیستی از تمامی مصاحبه هایی که خانواده های شهیدان علی رغم همه فشارها با رسانه ها انجام داده بودند را سایت کلمه منتشر کرده بود… باید این فیلم و سخنان این چهل و سه خانواده را میان مردم شهر پخش کنم. باید برای مردم شهر نامه فرستاد. باید همدیگر را دوباره پیدا کنیم….
شاید کسی باشد که «من»، «تو»، با همین نامه ها به یادش بیاوریم که «ما» به هم نیاز داریم، به باهم بودن هم، به آگاه بودن و آگاه ساختن، به حرکت کردن، به بیشمار بودن و …….