جستجوی این وبلاگ

میرحسین موسوی/ مشاهده فیلم های تکان دهنده عاشورا نشان می دهد که اگر شعارها و حرکات جاهایی به سمت افراط غیر قابل قبول کشانده می شود، ناشی از به زیر انداختن افراد بی گناه از روی پل ها و بلندی ها

۱۳۸۹ آذر ۲۳, سه‌شنبه

ننگ عاشورای 88 و کج راهه هایی که فرومایگان می روند

ننگ عاشورای 88 و کج راهه هایی که فرومایگان می روند

ندای سبز آزادی: چکمه پوشان استبداد این روزها بدجوری به دست و پا افتاده اند تا درماندگی و واماندگی خود را رفع و رجوع سازند و در این راه از هیچ فرومایگی بی شرمانه ای دریغ نمی ورزند. از شکنجه و داغ و درفش و تحقیر حقیقت گرفته تا لاف تقدس و تدین، هر چه که در چنته دارند برای نجات خود ار منجلابی که به دست خود ساخته اند بکار می برند تا مگر از این مهلکه گریزی برای خود دست و پا کنند و نمی توانند. دریغا که آنقدرها شجاعت هم در قاموسشان پیدا نمی شود که با چهره خویش به معرکه بیایند و نقاب بر صورت می کشند تا در روزگار مبادا کسی پایشان گیر مهلکه نباشد. یک روز از تریبون نماز جمعه خودشان را حسین (ع) زمانه می دانند و حق خواهان مخالف خوانشان را عمر بن سعد و یزید و روز دیگر چون مار خنجر خورده به خود می پیچند و بر مارهای برآمده از شانه های ضحاک درونشان طلب خون و اعدام می کنند.
در این میانه هم صد البته پیدا می شوند وکیل الدوله های به ظاهر مستقلی که ته مانده اعتبار خودشان را هم خرج فحاشی و دروغ بافی های کودکانه شان کنند تا مبادا از قافله انتخابات بعدی عقب نمانند و جایی هم در مجلس بعدی برای آنها باشد تا بلکه بتوانند هنوز و همچنان با تاختن های فریبکارانه بر رئیس دولتی که خودشان هم می دانند تقلبی و قلابی است، برای خود آبرویی خریده باشند و نقش مخالفخوان داستانهای مستور قدرت را به درستی ایفا کنند و البته در این میانه بدبختانه آن قدر شهامت و شجاعت هم ندارند که با نام نامی خودشان صحنه را بگردانند و تمام ترجیحشان این است که پشت نقاب نامهای مستعار پنهان شوند تا مبادا نیمه پنهان واقعی شان که قدرت طلبی و کسب عافیت به خرج از کیسه ملت است را برای دیگران بر ملا شود و در سایتهای هزار کاره شان مقاله به نامی می زنند که وجود خارجی ندارد و خودشان را پشت نامهای مستعاری همچون " لیلی محسنی " پنهان می کنند تا مبادا اگر روزگاری ورق برگشت و خواستند به طرفی بروند که باد می خواهد، حرفی برای گفتن و بهانه ای برای برگشتن داشته باشند.
فراموشکاری مردمان به ظاهر اهل میانه

بادنشینان کشتی بی سرانجام استبداد که در تملق و چاپلوسی به قول شیخ شجاع اصلاحات، روی شیخ .... را سفید کرده اند و در بسط و گسترش فرهنگ تملق و دروغ کفگیر هنرشان به ته دیگ رسیده است این روزها خواستار اعدام رهبران جنبش سبز یعنی میرحسین موسوی و کروبی و خاتمی شده اند و هم صدا با بلندگوهای فاشیستی استبداد با فهرست کردن اتهاماتی مانند آتش زدن خیمه های امام حسین، کشیدن چادر از سر یک مادر شهید، بی ناموسی و شهوترانی در یک اتوبوس، حمله به یک جوان به علت ریش داشتن، سنگباران کردن نمازگزاران، آتش زدن اموال عمومی و حمله به مردم در روز عاشورا توسط طرفداران جنبش سبز، قلم زده اند که: " جنایات سبزهای اموی در روز عاشورا چنان بود که کاسه صبر انقلابی ملت را لبریز کرد. " عجب!
بدا به حال دروغگو جماعت که فراموشکار است و این البته از امراض وکیل دوله بودن است که دروغ را به جای حقیقت قالب رسانه ای کنی که البته مخاطبانش به مراتب با درایت تر و بالغ تر از دلسوزیهای فریبکارنه است و می تواند سره را از ناسره تشخیص بدهد.
البته و صد البته که جناب وکیل الدوله دست پیش می گیرد تا مبادا پس بیافتد و می داند که اگر واقعن عدالتی در این سرزمین در کار بود آنکه باید به میز محاکمه کشیده می شد نه رهبران سبز پوش مردم که امثال خود او هستند که این روزها بر صندلی مرکز پژوهشهای مجلسی تکیه زده اند که قرار بود در راس امور باشد و حالا در عرض امور هم نیست چه برسد به راسش. که اگر عدالتی در کار بود باید اول از همه یقه خود را می گرفت که فلانی تو که به اصطلاح نماینده مردم بودی، ندیدی، نشنیدی که چطور خودروی اقتدارگرایان سرمست از قدرت و البته ترسیده و واخورده از خشم مردم از روی تن مجروح " امیرارشد تاجمیر "، شهروندی بی گناه نه یکبار که چند بار در همان ظهر عاشورای کذایی در میدان ولیعصرعبور کرد و جان انسانی بی گناه را به کام ضحاکان مار دوشی نشاند که تو این روزها نان تملقشان را می خوری؟
که اگر قضاوتی به قول شاملوی بزرگ در کار بود که ابتداتر از همه خود تو را به میز محکمه می سپرد که چطور دیدی و شنیدی که مردم بی گناه را در روز عاشورا ترور کرده اند و سکوت اختیار کرده ای؟ لابد جناب حضرتتان یادش رفته که " سیدعلی حبیبی موسوی " خواهر زاده میرحسین موسوی که جگر پاره اش هم بود و در همین عاشورایی که امثال شما با سکوت در برابر جنایات پیش از آن، آن را رقم زدید به شهادت رسید و ترور شد. لابد یادتان رفته یا فراموش کرده اید که در همین ظهر عاشورایی که شما علمش را برای دو روز بیشتر در مرکز پژوهشها ماندن به سینه می زنید جوانان نازنین این سرزمین را از روی پل به زیر انداختند و زدند و کشتند و وحشاینه ترین اعمال را با مردم کردند؟ راستی را شمایان در این میانه چه کردید؟ وقتی دیدید یاران انقلاب را که روزی افتخار همنشینی شان را به سینه می زدید گرفتند و بردند و به سیاهچاله های مخوف استبدادشان کشاندند؟ راستی را آقای وکیل الدوله توهمانی هستی که در دهه شصت افتخار بودن در کابینه میرحسین موسوی بود؟ چطور شده است که تا بوی انتخابات که چه عرض کنم انتصابات مجلس شورای بعدی را شنیده ای دندان تیز کرده ای و دم از اعدام می زنی؟ شما نبودی و ندیدی که در مجلسی که رئیس شب انتخابات پیروزی میرحسین را به او تبریک گفته بود چطور پرونده کهریزک ماست مالی شد و به طرفه العینی قربانی قدرتی شد که تو از سر و کولش بالا می روی؟ این همه قدرت برایت شیرین است و این همه در قدرت ماندن برای مهم است؟
دروغهای شاخ دار مردمان فرومایه
استبداد جان و توانش را همواره از فرومایگی کسانی طلب می کند که جیفه دنیا را به خورشید حقیقت ترجیح می دهند. فرومایگانی که در منجلابی از دروغ و توهم و فریب دست و پا می زنند و چون معتادی ناتوان از ترک اعتیاد هر روز بیشتر از دیروز در این منجلاب فرو می روند. این روزها کسانی طلب اعدام میرحسین و خاتمی و کروبی را می کنند که چشمشان را بر روی حقایق بسیاری بسته اند. این جماعت که هر چه دارند از بزرگی و بزرگواری مردمان سبز پوش سرزمین من است، به جای به محکمه بردن دزدان واقعی رای مردم و محاکمه قاتلان امثال ندا و سهراب و روح الامینی ها و به جای حتی پرسیدن یک سئوال از مسببان اصلی حوادثی نظیر عاشورای 88 و حوادث قبل از آن سراغ اعدام مردمی ترین و باوفاترین یاران امام و انقلاب رفته اند و دریغا که حتی همین را هم شهامت ندارند که با نام خود به عرصه رسانه بسپارند که می دانند اساس مدعایشان برآب است و خود نیز بهتر از هر کس دیگری می دانند، آفتاب حقیقت را نتوان با بر پا کردن چوبه دار پوشاند و اگر می شد که حالا اصلاً حسین(ع) و عاشورایی نبود تا شمایان و امثال شمایان در چنین روزهایی روی یزید را سفید کنید و دست به قتل مردمی بزنید که تنها جرمشان طلبیدن حق و رایشان بود. باید از امثال این فرومایگان که استبداد چکمه های خونینش را بر شانه آنان استوار کرده پرسید در زمانه اینترنت و اطلاعات که به طرفه العینی می توان همه واقعیت تاریخ را دید، چطور در جریان کشته شدن هواداران جنبش سبز در عاشورای پیشین قرار نگرفتید؟ عاشورایی که در آن بنا بر ادعای رسانه های متملق و ترس خورده خودتان حداقل ۵ تن از معترضان کشته و تعداد زیادی زخمی شدند؟ بگذریم که منابع خبری مردمی، بین المللی و رسانه ای نزدیک به جنبش سبز، تعداد کشته شده ها و زخمی های این روز را بسیار بیشتر از این آمار اعلام کرده اند.
همان عاشورایی که به گفته شاهدان عینی و براساس گزارش رسانه ها، به همراه تظاهرات روز ۳۰ خرداد سال 1388، خونین ترین اعتراضات به حکومت دروغ شما بود. همان عاشورایی که به گواه صدها عکس و فیلم منتشر شده در آن روز و روزهای پس از آن که در اینترنت و تلویزیون های ماهواره ای منتشر شده، نیروهای امنیتی و لباس شخصی وابسته به استبدادیان شب زده برای سرکوب معترضان از انواع اسلحه های گرم و سرد استفاده کرده بودند و این همه در حالی اتفاق افتاد که علیرغم پوشش تصویری گسترده اتفاقات آن روز توسط دوربین های تلویزیون دولتی، هیچ تصویری از آتش زدن خیمه های عزاداری توسط معترضان یا حمله به نمازگزاران منتشر نشد و آنچه دوربینهای موبایلهای مردم نشان می دهد، حمله وحشیانه چکمه پوشان بی دینی است که به نام دین و به اسم خدا به عزادارن سبز پوشی که تنها جرمشان عزاداری برای امام حسین(ع) است، یورش می برند و آنان را در حکومتی که داعیه عدل علی (ع) را دارد به خاک و خون می کشند.
در همان روزها بود که در برابر سکوت شرم آور شما باز هم این میرحسین موسوی بود که گفت و نوشت: " زیر کردن راهپیمایان و تیراندازی نیروهای لباس شخصی که امروز هویت آنها بر کسی پوشیده نیست و روز بروز پرده از چهره آنان و سرانشان کنار زده می شود، فاجعه ای را آفرید که اثرات آن به این زودی از صحنه سیاسی کشورمان رخت برنخواهد بست."
ننگی که پاک نخواهد شد
گوش کن برادر وکیل مجلسی که در راس امور باید باشد و نیست چون حق خواهی در این زمانه بهایش ترک ماترک دنیاست! ششمین روز دی ماه سال 1388 ننگی است که هرگز از دامان مستبدان دروغگو و فریبکار سرزمین من پاک نخواهد شد. تو هم برادر اگر می خواهی می توانی با سکوتی که در این همه مدت اختیار کرده ای در این جرم تاریخی شریک مجرمان باشی. اختیارش با خود تو و امثال توست. اما این لکه ننگ را نمی شود با مرگ و اعدام دیگران پاک کرد و راه خروج از بن بستی که خودکامگان با خودکامگی و دروغ و فریب برای خود ساخته اند پاشیدن تخم نفرت و کینه نیست. برادر من تو که مدعی منطق و حساب و کتاب هستی چرا؟ تفنگت را زمین بگذار. زمانه زمانه کین خواهی کورکورانه نیست. فکر فردا باش برادر من! فردایی که همین نزدیکی است. همان فردایی که چو از راه رسید و عدالتی میان من و تو برقرار کرد، خلایق از تو خواهند پرسید که راستی را فلانی! هزینه آن همه سکوت و خود را به ندیدن و نشنیدن زدنت چه بود؟ آیا چیزی جز گلگون شدن چهره جوانان راست قامتی بود که تنها گناهشان بی گناهی بود و تنها جرمشان گناه ناکرده؟ آن روز دیر نیست برادر من. فکر آن روز باش! صدای زمزمه عاشقان آزادی را نمی توان اعدام کرد. حقیقت بر سر هیچ طناب داری نمرده است. این را از تارخ بپرس.

هیچ نظری موجود نیست: