چکیده :دلتنگ تو که 20 سال بوم نقاشی را به سیاست ترجیح دادی، سیاستمداری بودی که نسل من چیزی از تو نمیدانست، نمیشناختت، اما اکنون آنقدر خوب میفهمدت که میداند هنوز هم بوم نقاشیات را به سیاست ترجیح میدهی، تو به خاطر آینده من و نسل من به صحنه آمدی، آمدی تا کرامت انسانیمان را پاس بداری. و داشتی....
کلمه: کمپین نامه نویسی به میرحسین موسوی و زهرا رهنورد که در فراخوانی از مردم دعوت کرده بود برای رهبران جنبش اعتراضی نامه بنویسند، نامه های برگزیده را که به آدرس این کمپین ارسال می شود در وب سایت این کمپین منتشر می کند.
در بخشی از فراخوان این کمپین آمده است :همین حالا قلم و کاغذ بردارید و برای رهبران جنبش اعتراضی خود نامه بنویسید، آن را در پاکت قرار دهید و روی آن آدرس خانه موسوی را بنویسید : تهران-خیایان پاستور، کوچه اختر، پلاک ۲۶، برسد به دست موسوی و رهنورد.
ما با تعداد زیاد نامه هایمان که از هر گوشه به این آدرس ارسال خواهیم کرد،ادارات پست ایران را در قبضه پیام های آزادی خواهی مان در خواهیم آورد و پیام روشنی به حکومت خواهیم داد:رهبران ما را آزاد کنید.
متن یکی از نامه هایی که به تازگی در این وب سایت منتشر شده، به این شرح است:
میرحسین بشنو ندای بغض آلود مرا
میر عزیز ۲ سال پیش هیچگاه فکر هم نمیکردم روزگاری دلتنگ سیاست مداری شوم، آن هم این چنین سخت و خفه کننده.
دلتنگ تو که ۲۰ سال بوم نقاشی را به سیاست ترجیح دادی، سیاستمداری بودی که نسل من چیزی از تو نمیدانست، نمیشناختت، اما اکنون آنقدر خوب میفهمدت که میداند هنوز هم بوم نقاشیات را به سیاست ترجیح میدهی، تو به خاطر آینده من و نسل من به صحنه آمدی، آمدی تا کرامت انسانیمان را پاس بداری. و داشتی.
میرحسین ببخش مرا، منی که دیر شناختمت، ببخش مرا به خاطر دیر یافتن تو
میرحسین ببخش مرا، به خاطر فریاد هام در صبح ۲۳ خرداد ۸۸ در میدان فاطمی، “موسوی سوکت کنی خائنی”
میرحسین ببخش مرا، به خاطر بی غیرتیام، سکوتم، بیمعرفتیام، خیانتم در برابر ایستادگیت، به خاطر فریاد های دروغم، “موسوی/کروبی دستگیر بشه ایران قیامت میشه”
میرحسین ببخش مرا، که دیر فهمیدم بزرگیت را، بیست و هفت سال عمر کردم و تو را فقط این دو سال شناختم.
میرحسین ببخش مرا، که امروز فقط اشک میریزم از دوریت، ببخش که آسمان را بر سر ظالمان خراب نمیکنم.
روزی فکر هم نمیکردم با تمام عقاید سکولارم دلتنگ پیرمردی انقلابی و مذهبی شوم، آنچنان که با گوش دادن به صدایت ، پشت فرمان ماشین اشک بریزم.
میرحسین، ببخش مرا، که دیر فهمیدم چرا این همه سال مردم به اسم کوچک صدایت میکردند.
میرحسین خیلی چیزها به من یاد دادی
“سبز بودن ما به این معنا نیست که می خواهیم همه را به رنگ خود در آوریم و یک رنگ کنیم، آن طور که انحصارطلبان و اقتدارگرایان برای همه رنگ و رای خویش را تجویز می کنند. سبز بودن زیستن در کنار یکدیگر با درک تفاوت ها و اختلاف آراء و نظرات و سلایق یکدیگر است.”
بزرگیت در همین چند جمله معلوم است، میر انقلابی ما، با درک و فهم همین جملات من جوان سکولار و غیرمذهبی، افتخار می کنم که روز ۲۲ خرداد ۸۸ اسم تو را در برگه رایم نوشتم، افتخار می کنم که در کنار و تو همسر روشنبین و فکرت مبارزه کردم، همسری که در چهلم شهدا در بهشت زهرا شجاعتی از او دیدم که آرزوی وجودش را در خود دارم. خانم رهنورد عزیز ببخش مرا، که در بهشت زهرا با خودم عهد بستم از شما دفاع کنم، ولی اکنون ساکتم در برابر حبس و حصرتان.
میرحسین، رهنورد ببخشید مرا و بشنوید ندای بغض آلود مرا : ایمان دارم به پیروزی جنبش سبزمان بر ظلم
نویسنده : حسین اردکانی
اختصاصی کمپین نامه نویسی به موسوی و رهنورد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر