جستجوی این وبلاگ

میرحسین موسوی/ مشاهده فیلم های تکان دهنده عاشورا نشان می دهد که اگر شعارها و حرکات جاهایی به سمت افراط غیر قابل قبول کشانده می شود، ناشی از به زیر انداختن افراد بی گناه از روی پل ها و بلندی ها

۱۳۹۰ شهریور ۱۹, شنبه

"تداوم رویه‌های دو سال اخیر، نظام را سست‌بنیان و خود ویران‌گر می‌کند" بیانیه‌ی ۳۳ زندانی سیاسی به مناسبت دویستمین روز حصر رهبران جنبش سبز: به این حصر ظالمانه پایان دهید


کلمه: ۳۳ زندانی حامی جنبش سبز در زندان اوین به مناسبت دویستمین روز حصر خانگی رهبران جنبش سبز، میرحسین موسوی و مهدی کروبی، بیانیه‌ای را از داخل زندان صادر کرده‌اند.
آنها در این بیانیه، حبس رهبران جنبش سبز را ظالمانه و غیرقانونی توصیف کرده و نوشته‌اند: ما زندانیان سیاسی امضاکننده‌ی این بیانیه ضمن محکوم کردن بازداشت غیرقانونی رهبران جنبش سبز که بیش از هرچیز به عملیات آدم‌ربایی و گروگان‌گیری شباهت دارد، اعلام می‌داریم راهی که می‌تواند به خروج کشور از بحران فزاینده‌ی فعلی کمک کند و مانع از تحمیل هزینه‌های بیشتر به منافع ملی شود، پایان بخشیدن به حبس ظالمانه‌ی آقایان موسوی و کروبی است.
در میان امضا کنندگان این بیانیه، اسامی زندانیانی از طیف‌های مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی از جمله جبهه‌ی مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، ادوار تحکیم، نهضت آزادی، نیروهای ملی-مذهبی، روزنامه‌نگاران، فعالان حقوق بشری و نزدیکان مهندس موسوی دیده می‌شود.
متن کامل این بیانیه که در اختیار کلمه قرار گرفته، به این شرح است:
ملت بزرگ و شریف ایران
این ایام مصادف است با دویستمین روز حبس خانگی رهبران عزت‌مند و غیرت‌مند جنبش سبز، مهندس میرحسین موسوی و حجت‌الاسلام والمسلمین کروبی، که در طول این جنبش سربلند و مقاوم در کنار مردم باقی ماندند و تسلیم قانون‌شکنی‌ها و حق‌کشی‌های جریان حاکم نشدند.
برای ملت ما به خوبی روشن است که موسوی و کروبی که هردو از بلندپایه‌ترین چهره‌های مدیران این نظام بوده‌اند؛ جرمشان تنها و تنها دفاع از رای مردم و اعتراض به کودتای انتخاباتی بوده که رسوایی آن امروز پیش از گذشته آشکار شده است. گناه آنها این بوده و هست که به شعارهای محوری انقلاب «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» و تاکید بر انتخابات آزاد وفادار ماندند و خواهان عملی شدن آن بودند.
انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ در صورت طی روندی سالم و عدم مداخله‌ی نیروهای نظامی و امنیتی می‌توانست فاصله‌ی میان حکومت و مردم را کاهش دهد و زمینه‌ی حاکمیت ملی، مشارکت سیاسی و اصلاح امور را فراهم و پس از یک وقفه‌ی چهار ساله، روند اصلاحات را که برای حفظ، تداوم و کارآمدی نظام ضروری است، احیا کند. ولی متأسفانه آنچه در فرایند انتخابات رخ داد، نه تنها همه‌ی امیدها را نقش بر آب کرد، بلکه نهاد انتخابات در جمهوری اسلامی را در معرض انهدام قرار داد.
پاسخ جریان مسلط در حاکمیت به اعتراض قانونی و مسالمت‌آمیز مردم به تخلفات و فجایع گسترده انتخاباتی، سرکوب همه‌جانبه‌ی شهروندان معترض در دوران پس از انتخابات و حبس خانگی آقایان موسوی و کروبی بوده است؛ حبسی که همگان می‌گویند که تحمل آن به مراتب سخت‌تر و مشقت‌بارتر از تحمل زندان معمولی است.
به راستی مقامات ارشد نظام، که دائم بر طبل قانون‌گرایی می‌کوبند و قانون را فصل‌الخطاب اعلام می‌کنند و با توسل به این شعار، برچسب اغتشاش و فتنه را بر تجمع‌های اعتراضی و مشروع میلیون‌ها شهروند معترض می‌زنند و خود زمینه‌ساز سرکوب خشونت‌آمیز مردم می‌شوند، چگونه بدون طی روند حقوقی و قانونی و انجام هیچ‌گونه محاکمه و صدور حکمی، حبس خانگی آقایان موسوی و کروبی را توجیه می‌کنند؟
این حبس توأم با محدودیت‌های مضاعف اگر بازداشت موقت است، براساس کدام ماده و بند از قوانین جزایی کشور اعمال می‌شود؟ چه اتهامی و به وسیله‌ی کدام مقام قضایی به آنها تفهیم شده است؟ مستند به کدام مجوز و اختیار قانونی، بازداشتی چنین طولانی‌مدت توجیه‌پذیر است؟ و نهایتا چه زمانی قرار است دستگاه قضایی اقدام به برگزاری دادگاه کند تا در جریان آن حقایق و ناگفته‌های انتخابات برای مردم روشن شود؟
آقایان موسوی و کروبی که بارها آمادگی خود را برای محاکمه علنی اعلام کرده‌اند، پس دلیل این حبس طولانی بدون محاکمه چه می تواند باشد؟ آیا این رفتار نشانه‌ی اقتدار نظام است؟ اگر آنطور است که مسئولین مرتب تکرار می‌کنند، که جنبش سبز با اقتدار جریان حاکم به پایان رسیده و نگرانی دیگری وجود ندارد، پس حبس غیرقانونی و این‌چنین طولانی موسوی و کروبی به همراه همسران آزاده و گرانقدرشان خانم‌ها زهرا رهنورد و فاطمه کروبی چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ آیا این اقدام نشانگر استیصال جریان حاکم و اذعان به عدم موفقیت خود در مقابله با خواسته‌ها و مطالبات مردم نیست؟
واقعیت این است که که نادیده انگاشتن بدیهیات قانونی و قضایی در قبال آقایان موسوی و کروبی، بارزترین دلیل و نشانه‌ی سوء استفاده از قدرت و نیز نماد و علامت بارزی از روند تلخ تبدیل نظام جمهوری اسلامی ِ متضمن حاکمیت ملی به حکومتی خودکامه و خودسر است که برای رسیدن به اهداف و خواسته‌های حود در استفاده از قدرت هیچ محدودیت قانونی و شرعی و عرفی و اخلاقی برای خود نمی‌شناسد.
ملت شریف ایران،
بنیان جنبش سبز مردم ایران که در سال ۸۸ شکل گرفت، بر استیفای حق برخورداری از انتخابات آزاد و سالم بوده و هست که از بدیهی‌ترین حقوق انکار‌ناپذیر هر ملتی است. تلاش این جنبش با اتکا بر حقوق مصرح مردم در قانون اساسی، تاکید بر حق آزادی بیان و آزادی اعتراض است و تاکنون در مبارزه‌ی قانونی خود برای تأمین بخشی از حقوق اساسی ملت، هزینه‌های گزافی را نیز پرداخت کرده است. اما این نکته، عجیب و طنز آمیز است که حاکمیت با هر انگیزه‌ای از جنبش‌های جاری ضد استبدادی در کشورهای خاورمیانه حمایت می‌کند و به دولت‌های این کشورها توصیه می‌کند که حقوق مردم خود را در اعمال حق حاکمیت آنها به رسمیت بشناسد، ولی این حق را برای شهروندان کشور خود قائل نیست و در قبال آنها رفتاری کاملا مشابه زمامداران آن کشورها دارد.
تأسف‌بارتر اینکه وقتی رییس جمهوری سابق، سید محمد خاتمی، بر آزادی احزاب، مطبوعات، زندانیان سیاسی و برگزاری انتخابات آزاد و سالم به عنوان اقتضائات بدیهی و حداقلی مشارکت سیاسی تاکید می‌کنند، جریان تمامیت‌خواه حاکم با ادبیات پرخاش‌گر و زننده‌ی همیشگی خود به وی حمله‌ور می‌شود که چرا برای نظام شروط تعیین کرده‌اند؟
البته این واقعیتی است که هر گروه سلطه‌گر و حاکمیت غیر دمکراتیکی از دیگران جز فرمانبرداری بی‌چون و چرا نمی‌خواهد و راههای منطقی و کم‌هزینه‌ی دمکراتیک شدن و مهار قدرت خودکامه را برنمی‌تابد.
متأسفانه حاکمیت حتی به تبعات عقلانی ادعای خود در خصوص نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری و حتی به گفته‌ی خودشان رأی چهارده میلیونی (!؟) کاندیداهای اصلاح طلب نیز پای‌بند نیست و به جای به رسمیت شناختن حق مسالمت‌آمیز میلیون‌ها رای‌دهنده، سرکوب همه‌جانبه و اعمال فضای امنیتی- نظامی را در دستور کار خود قرار داد که هیچ نتیجه‌ای برای آنان به بار نیاورد و جنبش همچنان تا امروز زنده و پویا باقی مانده است، تا جایی که آقایان نه تنها جرأت صدور مجوز راهپیمایی مسالمت‌آمیر معترضان را ندارند، بلکه از برگزاری مراسم تشییع جنازه یا برگزاری مجلس ختم یک ورزشکار ملی یا یک چهره‌ی سیاسی- ملی نیز در هراس‌اند.
آنچه در دو سال اخیر به وضوح در رفتار حاکمیت مشاهده می‌شود، صرف‌نظر از نگرانی فزاینده از کانون‌های مستقل جامعه‌ی مدنی، از مطبوعات گرفته تا احزاب و نهادها و همچنین شخصیت‌های سیاسی، تنها با منطق «دولت‌های جدا از مردم» قابل توجیه است.
بازداشت‌های گسترده غیرقانونی و خودسرانه که احکام آنها چند روز قبل از انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ صادر شد و پس از انتخابات به اجرا گذاشته شد و دادگاههای فرمایشی و محاکمه‌های نمایشی پس از آن، که متهمان آنها حامیان موسوی و کروبی و بسیاری از آنها از مسئولان رده‌بالای قبلی همین نظام بوده‌اند، یادآور کودتاهای دهه‌های گذشته در کشورهای آمریکای لاتین و خاورمیانه از جمله ترکیه توسط نظامیان بود؛ موضوعی که با حبس خانگی موسوی و کروبی این تشابه را هرچه بیشتر نمایان شناخت. اما طنز تلخ این اتفاقات آنجاست که کشور ما که در گذشته سردمدار مبارزه با نظام استبدادی و خودکامه در منطقه بوده است، همزمان با تحولات اخیر که جنبش‌های ضد استبدادی خاورمیانه به تدریج در حال ریشه‌کن کردن نسل حکومت‌های یکه‌سالار و سرکوبگر هستند، چنین شیوه‌ای از حکمرانی را تجربه می‌کند.
مسئولان امروز جمهوری اسلامی به طور یقین به خوبی واقف هستند که امواج دمکراسی‌خواهی در منطقه، که یکی از مبادی قطعی آن وقوع جنبش سبز در ایران است، با ماهیت فرامرزی آن در تدوام خود مرزهای کشور ما را نیز در خواهد نوردید.
تجربه‌ی این کشورها نشان می‌دهد که به‌کارگیری ابزار زور و سرکوب برای مهار جنبش‌های ضداستبدادی عمری ندارد. البته برای جریان حاکم دشوار است که پس از پرداخت هزینه‌های سنگین، بپذیرد که نه تنها دستاورد قابل دفاعی نداشته بلکه به طور جدی درگیر بحران مشرعیت نیر شده و مشهود است که اندک فرصت‌های باقی‌مانده برای آن نیز رو به اضمحلال دارد.
در پایان، ما زندانیان سیاسی امضا کننده‌ی این بیانیه، ضمن محکوم کردن بازداشت غیرقانونی رهبران جنبش سبز که بیش از هرچیز به عملیات آدم‌ربایی و گروگان‌گیری شباهت دارد، اعلام می‌داریم راهی که می‌تواند به خروج کشور از بحران فزاینده‌ی فعلی کمک کند و مانع از تحمیل هزینه‌های بیشتر به منافع ملی شود، پایان بخشیدن به حبس ظالمانه‌ی آقایان موسوی و کروبی و اجرای الزامات و شرایط حداقلی است که آقای خاتمی بیان کرده‌اند. بدیهی است در غیر این صورت و با تدوام سیاست‌ها و رویه‌های دو سال اخیر، این بنیان‌های نظام است که هر روز سست و سست‌تر می‌شود و نظام را به نظامی خود ویران‌گر تبدیل می‌کند. فاعتبروا یا اولی الابصار.
اسامی امضا کنندگان به ترتیب حرف الفبا:
۱ – بهمن احمدی امویی
۲ – حسن اسدی زیدآبادی
۳ – مسعود باستانی
۴ – عماد بهاور
۵ – علیرضا بهشتی شیرازی
۶- مصطفی تاجزاده
۷ – علی جمالی
۸ – محمدحسین خوربک
۹ – بابک داشاب
۱۰ – محمد داوری
۱۱ – مجید دری
۱۲ – امیرخسرو دلیرثانی
۱۳ – علیرضا رجایی
۱۴ – عبدالله رمضان‌زاده
۱۵ – عیسی سحرخیز
۱۶ – داود سلیمانی
۱۷ – محمد سیف زاده
۱۸ – قاسم شعله‌سعدی
۱۹ – کیوان صمیمی
۲۰ – اسماعیل صحابه
۲۱ – محمد‌فرید طاهری قزوینی
۲۲ – فیض‌الله عرب‌سرخی
۲۳ – مهدی فروزنده‌پور
۲۴ – سیامک قادری
۲۵ – ابوالفضل قذیانی
۲۶ – محسن محققی
۲۷ – محمدرضا معتمدنیا
۲۸ – محمدرضا مقیسه
۲۹ – محسن میردامادی
۳۰ – عبدالله مومنی
۳۱ – بهزاد نبوی
۳۲ – ضیا نبوی
۳۳ – حسن یونسی

هیچ نظری موجود نیست: