تا ۲۵ بهمن/ آیا کنش اجتماعی جنبش سبز باعث اتحاد اقتدارگرایان خواهد شد؟
چکیده :بیست و پنجم بهمن به
خیابان ها می آییم و با سکوت مان، بلندترین فریادها را به گوش همه انسان ها
در همه مکان ها و زمان ها می رسانیم. اگر میرحسین موسوی هیچ کار برایمان
نکرده، دست کم یک درس بزرگ به همه ما داده و آن این که «ادب مرد به زدولت
اوست». می آییم تا به فرزندانمان هم یاد بدهیم که برای بهروزی خود، از
خودگذشتگی کنند....
کلمه- سید کاظم قمی
با نزدیک شدن به اولین سالگرد بیست و پنجم بهمن، یادروز راهپیمایی باشکوه و شجاعانه ای که به حمایت از جنبش های آزادیخواهانه منطقه صورت گرفت و حبس خانگی رهبران جنبش سبز را در پی داشت، جنب و جوش برای برگزاری راهپیمایی سکوت آشکار است. در این میان پرسش هایی هم در درستی یا نادرستی این کار و نیز در کیفیت آن مطرح شده که جا دارد به آنها پاسخ داده شود. اما پیش از آن باید به یک نکته توجه کرد و آن این که نفس پرسشگری و در گرفتن گفتگو در این باره را باید به فال نیک گرفت، چرا که جنبش سبز، همانگونه که در منشور آن نیز آمده، به گفتگوی عمومی برای دستیابی به تصمیم های صحیح اعتقاد دارد و آن را جزء جداناشدنی باور به مردم سالاری و حراست از جمهوریت نظام می داند، درست برعکس اقتدارگرایان که از گفتگوی عمومی هراس دارند و در همین انتخابات نمایشی امنیتی نیز نتوانستند به عادت مألوف دفعات گذشته، فضای رسانه ای را حتی برای زمانی کوتاه هم که شده باز کنند. تنها صدایی که خودکامگان از شنیدن آن نمی ترسند، پژواک صدای خودشان است و بس.
اما از این نکته که بگذریم، این روزها بسیار شنیده می شود که طرفداران جنبش سبز موعظه می شوند که در شرایط کنونی و با توجه به اختلافات دامنه دار میان اقتدارگرایان، بهتر است سبزها سکوت کنند تا مبادا باعث اتحاد آنان شوند. ناگفته نماند که در کنار تحلیلگران دلسوز، می توان حدس زد که اداره کنندگان جنگ های روانی اقتدارگرایان نیز ممکن است در طرح این سؤال دخیل باشند.
در پاسخ به این شبهه باید به یک نکته مهم توجه داشت و آن، منشأ اختلاف میان اقتدارگرایان است. آیا اختلاف میان آنها هیچ ارتباطی با فراز و فرودهای جنبش سبز داشته و دارد؟ به روشنی می توان به این پرسش پاسخ منفی داد. اختلافات میان اقتدارگرایان ناشی از یک نقص بزرگ است که در حقیقت، سرچشمه همه مصائبی است که امروزه بر این کشور رنجدیده فرود آمده که همانا ناتوانی حاکمان اقتدارگرا از درک ماهیت امر سیاسی و طبیعت قدرت سیاسی است. نخستین چیزی که کسانی که به عرصه سیاست وارد می شوند باید یاد بگیرند این است که سیاست ماهیتا امری جمعی است و در واقعگرایانه تفسیرهای عمل سیاسی، اگر رقابتی هست نه برای تصرف تمامی قدرت، که برای داشتن سهمی بیشتر است. این چیزی است که اقتدارگرایان از درک آن عاجزند و در نتیجه، شاهد انشعاب های پی در پی و مرافعات پایان ناپذیر میان آنان هستیم. علت استحاله آنان بسوی خودکامگی نیز همین است و زمانی بدان پی می برند که بسیار دیر شده است. بنابراین، دعوای قدرت میان اقتدارگرایان ربطی به ابراز وجود یا بی تحرکی سبزها ندارد و از تمامیت طلبی سیری ناپذیرشان نشأت می گیرد.
پرسش دیگری که مطرح شده این است که چرا راهپیمایی سکوت؟ چرا با این همه درد و رنج و خشمی که در قاطبه مردم ایران موج می زند، باز هم به راهپیمایی سکوت دعوت شده است؟ پاسخ روشن است: ما می خواهیم شیوه مبارزه مسالمت آمیز را تمرین کنیم. ما، بر خلاف اقتدارگرایان که ابزاری جز فریاد کشیدن، ناسزا گفتن، هجوم به خانه و کاشانه منتقدان و بازداشت کور مخالفانشان در دست ندارند، نیازی به توسل به خشونت نداریم. سبزها با رفتار معقول و مدنی شان باید فضای خشونت را از این مرز و بوم بیرون کنند و راه و رسم همزیستی مسالمت آمیز را جایگزین آن کنند. این کار صدالبته دشوار و پرهزینه است، اما تجربه تاریخی جنبش های مدنی دیگر نشانگر این واقعیت است که ثمرات آن پایدارتر است.
بیست و پنجم بهمن به خیابان ها می آییم و با سکوت مان، بلندترین فریادها را به گوش همه انسان ها در همه مکان ها و زمان ها می رسانیم. اگر میرحسین موسوی هیچ کار برایمان نکرده، دست کم یک درس بزرگ به همه ما داده و آن این که «ادب مرد به زدولت اوست». می آییم تا به فرزندانمان هم یاد بدهیم که برای بهروزی خود، از خودگذشتگی کنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر