چکیده :آیتالله دستغیب نسبت به غلبه فضای سرکوب و دروغ در جامعه هشدار داد و نارضایتی مراجع تقلید از وضعیت کشور را ناشی از این دانست که نه به قرآن و سنت عمل میشود و نه به قانون اساسی. وی با دفاع قاطع از میرحسین موسوی، به سخنان مرحوم آیتالله نجابت درباره مظلومیت موسوی اشاره کرد و گفت: این بنده خدا نه پولی جمع کرده و نه دنبال ریاست است. دائم میگوید به قانون عمل کنید، تهمت نزنید و دروغ نگویید. اگر بناست حرف حق گفته شود، باید ایشان را در جایی بیاورند آزادانه بتواند صحبت کند....
آیتالله سید علی محمد دستغیب، مرجع تقلید مقیم شیراز، در دیدار با اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی معلمان کشور، با اشاره به روش پیامبر و امامان در برخورد با مخالفان و حتی دشمنان، بر لزوم صداقت حاکمان تاکید کرد و نسبت به غلبه فضای سرکوب و دروغ در جامعه هشدار داد و نارضایتی مراجع تقلید از وضعیت کشور را ناشی از این دانست که نه به قرآن و سنت عمل میشود و نه به قانون اساسی.
به گزارش کلمه، این مرجع تقلید در اظهاراتی که در سایت حدیث سرو – منتسب به نزدیکان ایشان – منتشر شده، با تاکید بر اینکه خبرگان باید ناظر بر رهبر باشند و انحرافات را به گوش او برسانند، از اینکه فضایی ایجاد شده که مراجع محاصره شدهاند و نمیتوانند حرف بزنند و در صورت انتقاد نیز مورد حمله و تهمت قرار میگیرند، انتقاد کرد و گفت: مرجع باید بتواند حرفش را بزند. او که نمیخواهد بدی به کسی بگوید؛ نمیخواهد که دنبال براندازی باشد؛ یا بخواهد خودش را جلو بیاندازد. احتیاجی ندارند که خودشان را جلو بیاندازند، مردم با جان و قلبشان متوجه آنها هستند. اینها میخواهند حرفشان زده شود؛ نه اینکه دور برشان محاصره شود.
آیتالله دستغیب همچنین با دفاع قاطع از میرحسین موسوی، به سخنان مرحوم آیتالله نجابت – از اساتید بزرگ عرفان و اخلاق – درباره مظلومیت موسوی اشاره کرد و گفت: این بنده خدا نه پولی جمع کرده، نه دنبال ریاست است و نه میخواهد که عقدهگشایی کند و نه حقارتی او را به جبّاریت واداشته است. خوب، دائم میگوید که هر کسی سر کار است به این قانون عمل کند. میگوید تهمت نزنید و دروغ نگویید.
این عضو مجلس خبرگان رهبری همچنین افزود: اگر بنا هست که حرف حق گفته شود، باید ایشان را در جایی بیاورند آزادانه بتواند صحبت کند. البته بعد مصیبت برایش پیش نیاورند که بگویند تو این حرفها را زدی، پس ضد امنیت هستی و او را به زندان ببرند!
در جمع معلمان عضو انجمن اسلامی کشور که در این دیدار حاضر بودهاند، بعضا از یاران نزدیک شهیدان رجائی و باهنر و مسئولان زمان ریاست جمهوری حجت الاسلام سید محمد خاتمی حضور داشتهاند که نظرات خود را راجع به وقایع پس از انتخابات بیان داشتهاند.
از جمله مسائلی که از سوی این معلمان مورد تاکید قرار گرفته، لزوم آزادی بیان برای همه اقشار و گروهها، اظهار نگرانی از به فراموشی سپرده شدن میراث های گرانقدر امام راحل، تاسف بر افول فرهنگی جامعه خصوصا در مدارس و دانشگاهها، به انحراف کشیده شدن نسل جوان در سایه غفلت و قدرت طلبی سیاستمداران و ترویج فرهنگ دروغ و ریا و تظاهر، گسترش رویه هتک حرمت افراد و رواج دروغ و غیبت و تهمت و ابتذال فرهنگی و…، انحطاط اقتصاد کشور و وابستگی کشور تا آنجا که کشور ما از عقبافتادهترین کشورها شمرده میشود و نیز کنار گذاشتن افراد مومن و متعهد و دارای استقلال رای بوده است.
همچنین در ادامه این دیدار و پیش از سخنان آیتالله دستغیب، یکی از شاگردان ایشان گزارشی از احضار حدود چهل نفر از طلاب این مرجع تقلید و محکومیت سه نفر از آنان در دادگاه بدوی به زندان، شلاق، تبعید و محرومیت از تعلیم و تعلّم در مدارس آیت الله دستغیب به مدت ده سال ارائه داد و تاکید کرد که جرم این افراد، دفاع از مسجد و بیت ایشان در برابر حمله اشرار و نیروهای به اصطلاح خودسر بوده است.
همچنین اعضای انجمن اسلامی معلمان کشور، سلام و اظهار ارادت خانم عاتقه صدیقی، همسر شهید رجائی را که به علت کسالت موفق به همراهی این گروه نشده بود، را نیز به محضر آیتالله دستغیب ابلاغ کردند.
مشروح سخنان آیتالله دستغیب در این دیدار را به نقل از سایت حدیث سرو در ادامه میخوانید:
و هو الذی بعث فی الامیین رسولاً منهم یتلوا علیهم. و بشر عباد الذین یستمعون القول و یتبعون أحسنه
این آقایانی که صحبت فرمودند، یک واقعیاتی را فرمودند که در حقیقت همان است که اکثریت جامعه ایرانی اهل فضل و کسانی که متوجه هستند و فطرتشان را به هوا و هوس آلوده نکردهاند تصدیق میکنند. و در واقع اجتماع و افراد و مملکت اسلامی را گفتید و همانطور در خلال بحثهای شما بلکه محور آنها این بود که خدای تعالی پیامبر اکرم ص را مبعوث کرده همان طور که خودش در چهار جای قرآن فرموده برای تعلیم و برای تزکیه و همچنین آموختن حکمت.
از ابتدایی که پیامبر اسلام ص، مبعوث شدند سرلوحه برنامه ایشان هدایت مردم به سوی خدای تعالی بود. نه تنها پیامبر اسلام بلکه تمام پیامبران این رسالت را داشتند که مردم را به فطرتشان که همان یگانگی پروردگار است آشنا کنند. که مؤثر تنها خدای تعالی است، مدبّرشان خدای تعالی است، مدیرشان خدای تعالی است. رازقشان خدای تعالی است، مُحیی و مُمیتشان خدای تعالی است و خلاصه لحظه به لحظه در حضور پروردگار هستند.
آن پروردگاری که همانطور که اشاره کردید از هر مهربانی نسبت به انسان مهربانتر است. محبت مادر نسبت به فرزندانش خیلی زیاد است که حتی حاضر است خودش را فدا کند برای سلامتی آنها که حکایتها و اشعاری در این زمینه حتماً شنیدهاید. اما در روایت است که محبت همه مادرها یک صدم از محبتی است که خدای تعالی به مخلوقاتش دارد. و این محبت و رحمت خود را خدای تعالی عنایت کرده به پیامبر اکرمص، البته بدون آنکه از محبت خودش کم شود و در طول محبت اوست.
همانطور که اشاره فرمودید خدای تعالی میفرماید: «و ما أرسلناک الّا رحمة للعالمین» ایشان رحمت برای همه عالمین هستند نه تنها برای مسلمانان بلکه برای همه بشر رحمت است. یعنی حتّی دشمنان اگر با پیامبر اکرمص، معارض نمیبودند و مانع این نمیشدند که مردم فکر بکنند و تعقل بکنند که بیایند به سوی دین اسلام، پیامبر اسلام کاری با آنها نداشت منتها اینها معارض بودند و نمیگذاشتند.
مشرکین مانع تبلیغ پیامبر ص، میشدند، مانع تعلیم و تربیت خدائی ایشان میشدند لذا آیاتی که درباره جهاد بود به این جهت بود؛ یعنی پیامبر اکرم ص ،میخواستند مانع را از سر راه مستضعفین بردارند. در حقیقت این مستکبرین بودند که مانع فهم مردم میشدند و نمیگذاشتند که آنها به به وسیله پیامبر اکرم ص، که خدای تعالی فرستاده بود به فطرتشان مراجعه کنند و لذا تا آخر عمر شریفشان حضرت ختمی مرتبت،این رحمت را به نهایت رساندند در عین حال که همه نوع از اذیّتهای زبانی، عملی و امثال آن که در قرآن بعضی از آنها آمده به پیامبر اکرمص، روا داشتند معذلک رسول خدا ص، در برابر آنها همانطور که قرآن فرموده: «اُدع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة» اینطور برخورد میکرد مگر اینکه آنها در صدد نابودی اسلام برآیند یعنی مسلح میشدند و گروهها را با هم منسجم میکردند با اسلحه مقابل حضرت میایستادند و رسماً اعلان جنگ میکردند، آن وقت پیامبر اکرمص، مجبور بودند که دفاع کنند؛ یعنی در حقیقت جنگها حالت دفاعی داشتند نه حالت تهاجمی، آنچه که در تاریخ و تفسیر آیات قرآن رسیده این چنین است.
و این رحمت که حضرت داشت نسبت به همه مردم بخصوص امّتش که: «و اخفض جناحک لمن اتبعک من المؤمنین» و همین باعث شد که اشرف مخلوقات شود. همین باعث شد که خدای تعالی بفرماید که دین تو را در تمام دنیا گسترش میدهم، «و لو کره الکافرون و لو کره المشرکون» و لو که مشرکان راضی نشدند و اکراه داشتند. بالاخره این رحمت واسعه پیامبرص، بود که ظهور رحمت خدای تعالی است.
همانطور که میدانید خدای تعالی که موجودات را خلق کرده بخاطر ظهور رحمت خودش است؛ یعنی در حقیقت آن رحمت واسعه خودش را اظهار کرده. هر کس بیشتر این رحمت را داشته باشد نزد خدای تعالی محبوبتر است. لذا پیامبر اکرم از همه پیامبران رحمت بیشتری داشتند. پس حبیب خدا شدند، خدای تعالی هم، هم از جهت رحمت و محبت ایشان و هم از جهت کمال دینش، قول داده که در همه دنیا این دین فراگیر شود.
وعده خدای تعالی حق است: «و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر أن الأرض یرثها عبادی الصّالحون» حتماً خواهد بود. در سه جای دیگر قرآن هم خدای تعالی این مطلب را به نحوههای مختلف بیان فرموده. و یقیناً این صفت را (محبت و رحمت) همه ائمه اطهارعلیهم السلام نیز داشتند. فاطمه زهراعلیها السلام و علی مرتضی ع، و…. تا برسد به امام زمانع، همه این صفت را داشتند. و اینها هیچوقت راضی نیستند که مردم بوسیله کارهایی که احیاناً دیگران انجام میدهند، گمراه شوند. و سعی میکردند که مردم را با خدای تعالی آشنا کنند و به صورت ظاهر حتی با دشمنانشان هم سختگیر نبودند.
وقتی حضرت موسی بن جعفر ع، در زندان هارون الرشید بود، زندانبان نامه مینویسد به هارون الرشید که ای خلیفه از وقتی که موسی بن جعفر را به زندان آوردهاید یکبار هم ندیدهایم که بر علیه تو و سپاه تو نفرین کند. یک همچین امام رئوف و مهربانی. همه امامها همینطور بودند.
حضرت رضا ع، وقتی که ولایت عهدی مأمون را با اجبار پذیرفتند فشار بر ایشان بسیار زیاد بود. تقریباً سه سال در چه زحماتی بودند. در آخر نهایتاً باز به مأمون نفرین نکردند و گفتند خدایا اگر نجات من در این است که از دنیا بروم، وفات مرا برسان. ببینید اینطور بوده وضع ائمه اطهار. وضع علیعلیه السلام را میدانید و خواندهاید تاریخ را، که حضرت علی نسبت به دشمنانشان هیچ وقت از مسیر عدالت خارج نشدند متعرّض، با سختی نشدند هر چه بود بیان، بیان هدایت بود و اصلاً نمیترسیدند که حالا این دشمنانی که خیلی هم بودند، بیایند و آقا را خلع بکنند.
از این نمیترسیدند چون برای خدا هدایت میکردند احتیاجی نداشتند که مردم اطرافشان باشند. بله تکلیفشان بود به اینکه مردم را هدایت کنند و همان که خودشان فرمودند در نهج البلاغه «لولا حضور الحاضر….» بله این درست است یعنی همانطور که خودشان فرمودند به جناب ابن عباس: این دو لنگه کفش چقدر ارزش دارد؟ گفت: آقا ارزشی ندارد. فرمود حکومت شما برای من ارزشش از این دو لنگه کفش کمتر است، الّا اینکه میخواهم حقی را به حق دار برسانم. ببینید، نچسبیدهاند به حکومت، اینجور نبود که بگویند عاشق این حکومت هستیم، به هر نحوی هست باید حفظش کنیم و لو که مظلومها از بین بروند، و لو که همه چیز به هم بخورد، اینجور نبوده.
آنچه که به آن مأمور بودند این بود که مردم را با خدا آشنا کنند. به زور نمیشود کسی را با خدا آشنا کرد قلب باید حرکت کند که با خدا آشنا شود. آن چیزهایی که بر روی فطرت هست باید برداشته شود. آنچه بر روی فطرت هست، محبت دنیاست; «زیّن للناس حبّ الشهوات من النساء و…» این هست که روی فطرت را میگیرد، آن کسی میتواند اینها را بردارد و تزکیه کند که خودش مزکّی شده باشد. آن کسی که خودش مزکّی نیست و چسبیده به دنیا و چسبیده به ریاست و چسبیده به مسائل مادی، که نمیتواند مردم را آشنا کند با فطرتشان.
باید خودش مهذب شده باشد. یعنی به این معنا که واقعاً درون خودش که نگاه میکند، میبیند البته به تصدیق کسانی که اهل باشند، خودش تنها هم نمیتواند قاضی باشد. آنهایی که عمرشان را در تهذیب گذرانده باشند، اساتید مهذّب باشند، اساتید معرفت خدای تعالی باشند، یک عمر با نفسش مجاهده کرده و با هوایش مبارزه کرده، او میتواند این چیزهایی را که بر روی فطرت هست از بین ببرد و مردم را آشنا با فطرت کند .
خدا رحمت کند جضرت امام خمینی را در وقتی که قیام کرد، بالاخره ایشان کسی بود که همهاش اسم خدا را میبرد و از اولی که انقلاب را شروع کرد مدام میگفت: خدا! خدا! خدا این کار را کرد، خدا این انقلاب را پیروز کرد.
ببینید مردم ایران یک آدمهای صادقی هستند! اینطور نیست که اینها آدمهای حیلهگری باشند، اکثریت اینها آدمهای صادقی هستند. ائمه اطهار مدحشان کردهاند. اکثریت اینها اگر صدق را از کسی ببینند میآیند اطرافش.
خوب مردم ، صدق دیدند از امام، دروغ از امام نشنیدند. یعنی هر جا هم که اشتباه میکرد، میفرمود که من اشتباه کردم. هر جا که تعریفش میکردند خودش را متوجه خدا میکرد و میفرمود تعریف من نکنید. یعنی او با سرنیزه و با فشارها و تهدیدها (حتی تهدید به مراجع) که مردم را آشنا به خدا نکرد. با پول و اموال بیت المال را تقسیم کردن، که نبود. مردم خودشان با اختیار خودشان رجوع به فطرتشان کردند البته همه اینها دست خدای تعالی بود منتها ایشان وسیله بود، خوب هر کاری وسیله میخواهد، وسیله خوبی هم بود.
یک شخص مهذب شدهای که خدای تعالی لطف کرد در یک برههای از زمان، بالاخره در این برهه احتیاج داشت بعد از سالها، تا یک مقدار کمی از حکومت اسلامی را که در زمان پیغمبر بود اوائل انقلاب دیدند. خوب این خیلی خوب بود. که چطور مردم به هم محبت میکردند، چطور همه قربان هم میرفتند. وقتی آدم فکر میکند که در این جبههها، یکی افتاده زخمی شده، میرود جلوی این تیرهایی که از اطراف میآید دوستش را نجات میدهد بر همدیگر سبقت میگرفتند. باعث این کار چه کسی بود؟ چطور شد یک دفعه متحول شدند؟ به قول امام خدا متحولشان کرد. مرتب ایشان میگفت. چون یک آدم تزکیه شده در رأس کار بود. کسی بود که سالها سعی کرده بود که، مزکی شده باشد لذا این امیدی را که شما الان گفتید همه داشتند، نسبت به اینکه روزی بیاید که اخلاق ائمه اطهار در همه مردم ایران ظاهر شود. روزی بیاید که همانطور که در حکومت امام زمان ع هست از جهت ظاهر و باطن مردم غنی شوند.
در روایت است که در زمان امام زمان ع، مردم زکات را روی سرهایشان میگیرند و در اطراف دنبال فقیر میگرندند،امّا فقیر پیدا نمیشود. این از جهت درون هم هست چون دیگر احتیاج ندارد، خدا را دارد، و چه بسا ظاهراً هم همینطور باشد که در روایت است که زمین گنجهایش را ظاهر میکند برای حضرت مهدی. این دو معنا دارد هم ظاهر است و هم باطن است. یعنی گنجهای مردم که درونشان است ظاهر میشود بوسیله حضرت مهدی: «الناس معادن کمعادن الذّهب و الفضّة» چنین امیدی همه مردم داشتند.
عرض کردم با سرنیزه و تهدید و اینها هیچ فایدهای ندارد. باید متخلّق به اخلاق اسلامی شوند. چه کسانی تهذیب شوند؟ آنهایی که حاکمیّت دارند. این یک واقعیتی است که اگر حاکمیّت بیاید روی همان روال ائمه اطهارعلیهم السلام که قرآن میفرماید:«کونوا مع الصادقین» «با صادقین باشید» رویه ائمه اطهار این بود. با صادقین باشید با آنهایی که صدق و صفا دارند. اگر مسئولین به این راه بروند مردم دیگر صحبتی با آنها ندارند. یعنی دنبال صدق و صفا هستند نه دنبال کذب.
ما از کوچکی یادمان هست که میگفتند: «دروغگو دشمن خداست» . اگر محور یک حاکمیّتی دروغ شد، خوب دیگر چه کسی اطمینان به دیگری دارد؟ دو نفر برادر به هم اطمینان پیدا نمیکنند. راستگویی را همه دوست دارند و این کاری به دین و دیانت ندارد. این فطرت بشر است. فطرت بشر به صدق است، به امانتداری است، به عدالت است به اینکه ظلم به کسی نکنیم. اینها چیزهایی است که در حکمت است و جزء اصول حکمت است که عموم این چیزها را انسان به عقلش ملتفت است یعنی فطرتش ملتفت است و اینها را میبیند. هر که بیشتر اینها را داشته باشد، انسان او را بیشتر دوست دارد و یقیناً به راه راست هم نزدیکتر است و خدا هم حتماً او را هدایتش میکند حتّی اگر دین دیگری داشته باشد.
یعنی این فطرت است و خدا آن را قرار داده. صدق را قرار داده در فطرت، امانتداری را قرار داده، عدالت را قرار داده (یعنی ظلم نکردن بی جهت به افراد).
بارها عرض کردهام، کدام فقیه است که بگوید کسی که احیاناً متهم باشد، قبل از اینکه جرمش ثابت نشده ببرندو زندانش کنند؟ آن هم چه زندانهایی که آنطور…. بعد هم پناه بر خدا! این چیزها را که یکی دو تا نگفتهاند صحبت از یک نفر و دو نفر و ده نفر وبیست نفر نیست. دیگر رسیده است یه یک تواتری آن زندانهایی که غالباً شکنجهها در آن هست. اگر یکی گفته بود، دو تا گفته بود و… دیگر همه چیز عادی شده! در کجای قرآن و سنت داریم همچنین چیزی را که مثلاً شخصی را که هنوز اتهامش معلوم نشده، این را ببرند در زندان اولاً بعد هم شکنجهاش کنند و بعد هم وا دارند او را به آنچه خودشان میخواهند اقرار کند.
خوب همهی اینها خلاف است این چیزهایی است که به گوش مراجع میرسد و مراجع وقتی ناراضیاند، از این جهت است. و این قرآن و سنت نیست. حالا هر چقدر ما بگوییم هست! خوب به لفظ که نمیشود، باید عمل کرد. یعنی قرآن و سنتی که همه دم از آن میزنند. و همان طور که اشاره کردید این قرآن و سنتی که نجات بشر در آن است. خوب کجاست؟این که گفته میشود ما به قرآن و سنت عمل میکنیم.
بارها عرض کردهام که این قانون اساسی چکیدهای از قرآن و سنت است، بالاخره فقها و متخصّصین از همهی جهات دور هم جمع شدند و این قانون اساسی را تشکیل دادند. و بعد هم مردم رأی دادند. خوب باید به آن عمل شود؛ به صرف گفتن نمیشود. این همه اصلهای قانون که تذکر میدهند روی زمین مانده و به آن عمل نشده است. اگر به قرآن و سنت و به این قانون اساسی عمل شود، ما بهترین حکومتها را خواهیم داشت این که الان شما اشاره کردید عقب ماندهایم بخاطر همین عمل نشدن به قانون است.
صرف خواندن قرآن که فایدهای ندارد. صرف اینکه «نؤمن ببعض و نکفر ببعض» که فایدهای ندارد بلکه به همهی آن باید عمل شود؛ البته این را یقین داشته باشید که هر کسی که گفتهی ما را میشنود و میبیند، متوجه باشند و یقینشان باشد که ما به هیچ وجه دنبال این نیستیم که بخواهیم جمهوری اسلامی را سرنگون کنیم. اصلاً کدام عاقل است که یک عمر خودش دنبال برقراری بوده، برای عدّهی زیادی جوان تبلیغ کرده که به جبههها بروند و جانشان را بدهند؛ آنوقت برای سرنگونی کار کند؟! اینقدر اینها عقلشان کم شده و از فکر خودشان پایین آمدهاند که این گونه سخن میگویند خوب این دروغها و تهمتها رواج پیدا کند برای خودشان بد است. این کار منافقان است. خوب منافقین قبل از انقلاب چه کار میکردند؟ وقتی کسی را میخواستند از بین ببرند شخصیت او را میکوبیدند باتهمت زدن و دروغ گفتن و ترور شخصیت. از جمله بهانههای آنها این بود صحبتهای شما قبلاً در بین دشمنان اسلام و فلان و بهمان رادیو گفته شده، عجیب است! حرف حق را هر کسی بزند کار خوبی کرده است. حال به صرف اینکه فلانی و فلانی که احیاناً دشمنان اسلام هستند و یا احیاناً برای براندازی هستند، اینها این حرف را میزنند و تشویق میکنند، یعنی آن گوینده هم همینطور است؟ آیا این حرف منطقی است؟ پس علی ع هم که این همه، دوست و دشمن از او تعریف میکنند «الفضل ما شهدت به الاعداء» حتی معاویه هم از حضرت تعریف میکرد، پس…. این حرف هیچ درست نیست.
آیا کسی که حرفی میزند و انتقاد صحیحی میکند باید اینطور در جامعه خرد شود؟ آیا واقعاً این رویهی اسلام است، همه باید سرکوب شوند و هیچ صدائی از کسی شنیده نشود؟ یک آقایی پیش یکی از مراجع رفته بود تا ظلمهایی را که به طلبههای ما شده گزارش دهد، این بنده خدا وحشت کرده بود که حالا من جزء این چیزها نیستم؟! خوب چرا این وحشت کرده است زیرا خیلی اذیت کردهاند و از بس تهمت زدهاند و سنگباران کردهاند دفتر مراجع را که اینها یک جمله و دو جمله حرف حق زدهاند. اینطور مسجد را سنگباران میکنند و تهمتهای ناجور میزنند.
البته شکر خدا اینها برای کسانی که تکلیفی گردنشان است چیز مهمی نیست؛ ولی بین خودمان و خدای تعالی، نه بنده، نه شما و نه امثال شما، هیچ کدام در صدد براندازی نظام جمهوری اسلامی نیستیم، زیرا ما و شما خودمان زحمت کشیدیم.
شما فرمودید از یاران شهید رجایی، هستید رحمت خدا به شهید رجائی و شهید باهنر، اللَّه اکبر از این همه پاکی و صفا! این بزرگوارانی که فقط صدق و اخلاص از درونشان ظاهر بود. حال شما که همکاران این دو بزرگوار بودهاید میخواهید براندازی نظام بکنید و نظام اسلامی را به سوی چیزی غیر اسلامی بکشید؟!
شما عزیزان میگویید این قرآن و سنت است، این هم قانون اساسی، به آن عمل کنید، مثل اول انقلاب، که بهترین الگوها قرآن و سنّت و قانون اساسی بود وقتی عمل نشده طبیعتاً میگویند انقلاب شکست خورده است.
پس، نارضایتی مراجع به خاطرعمل نکردن به این قرآن وسنت است .که قرآن هم درسورهی صف میفرمایدکه: «آیاچیزی رامی گویید که عمل نمیکنید!» که در سوره بقره هم است. مطلب دیگری هم که در ضمن گفتارهای شما هم بود آیه قرآن: «فبشّر عبادی الذین یستمعون القول فیتّبعون أحسنة» خوب یک طرفه حرف زدن که فایده ندارد. بالاخره اشخاصی هم که حرفهایی دارند باید حرف بزنند. کجا حرف بزنند؟ امثال شما محترمین حاضر خیلی هستند در این مملکت که میخواهند حرف بزنند، انتقادهایی دارند؛ خوب اگر واقعاً بنا به حرف زدن باشد؛ باید بگذارند که اینها هم حرف بزنند. ولی چطور حرف بزنند؟ یعنی اگر حرف بزنند فوری آنها را نمیگیرند و در زندان بکنند؟ اگر آزادی باشد، باید حرفهایشان را بزنند و با احترام (با آنها برخورد شود).
مرحوم آیتاللَّه نجابت که از اساتید ما هستند و مجتهد، فقیه، عارف باللَّه و از شاگردان آیتاللَّه قاضی و انصاری هستند، بارها درباره آقای میرحسین موسوی که خدا طول عمرش دهد؛ میگفتند که این آقای موسوی مظلوم است بدون اینکه کسی از ایشان بپرسد. و در آن زمان این همه به او بدگویی میکردند. دیگر خودتان یادتان است و واقعاً میشود گفت رجایی دوم بود در آن زمان و الان هم است. مع ذلک با اعتقادی که به فقاهت و مهذب بودن امام داشت، در راه امام فداکاری میکرد.
شخصی از قول ایشان نقل میکرد این همه تهمتهایی که در آن زمان به من میزدند و ناراحتیهایی که عدّهای برایم فراهم میکردند همین که پیش امام میرفتم لبخندی به من میزدند، تمام ناراحتیها رفع میشد. و الان هم این موسوی همان است، عوض نشده، کارنامهاش پیداست.
بنده خدا نه پولی جمع کرده، نه دنبال ریاست است و نه میخواهد که عقده گشایی کند و نه حقارتی او را به جبّاریت واداشته است.
خوب، دائم میگوید که هر کسی سر کار است به این قانون عمل کند. میگوید تهمت نزنید و دروغ نگویید. اگر ما اینطور و آنطور هستیم، خوب بگذارید حرفمان را بزنیم ببنید آیا واقعاً چیزهایی که به ما میگویند درست است؟
اگر بنا هست که حرف حق گفته شود باید ایشان را در جایی بیاورند آزادانه بتواند صحبت کند البته بعد مصیبت برایش پیش نیاورند که بگویند تو این حرفها را زدی، پس ضد امنیت هستی و او را به زندان ببرند. همیشه گفتهایم که از خبرگان توقع زیادی است، مردم آنها را انتخاب کردهاند تا حرف دلشان را بزنند یعنی ناظر بر اعمال رهبری و حاکمیّت باشند.
مجتهد عادل معنایش این است. نه اینکه وقتی رهبر را انتخاب کرد این مجتهد خودش باید تبعیت کند و تسلیم بدون قید و شرط باشد. این درست نیست و تسلیم محض فقط برای امام معصوم است. عضو خبرگان باید انتقاد کند، انحرافات را به گوش رهبر برساند. اگر خبرگان تصمیمی در آینده بخواهند داشته باشند، باید مراجع حتماً خبر داشته باشند و رضایت بدهند. خوب مراجع هم حرفهایی دارند، این طور نیست که استغفراللَّه مراجع دین دار نباشند. اما چه کنند وقتی میبینند مرجع بزرگواری مثل آیتاللَّه العظمی صانعی را تهمت میزنند، دفترشان سنگ باران میشود (و عکس) او را کنار اوباما میاندازند یا با بنی صدر و… خوب کدامیک (از مراجع) دیگر جرأت میکنند که حرف بزنند؟
مرجع باید بتواند حرفش را بزند. او که نمیخواهد بدی به کسی بگوید؛ نمیخواهد که دنبال براندازی باشد؛ یا بخواهد خودش را جلو بیاندازد. احتیاجی ندارند که خودشان را جلو بیاندازند، مردم با جان و قلبشان متوجه آنها هستند. اینها میخواهند حرفشان زده شود؛ نه اینکه دور برشان محاصره شود. تکرار میکنم که صحبتها و شعار امثال ما؛ و هر کسی که در این مملکت دلسوز است و از آموزش و پرورش و دانشگاهیان و علماء، طلّاب بین خودمان و خدای تعالی ما در صدد براندازی جمهوری اسلامی نیستیم، بلکه میخواهیم به آن چه که خدای تعالی راضی است عمل شود. و ما و شما هیچکدام کاری به آمریکا و اروپا و… نداریم، حتّی میگوییم شما هم کاری نداشته باشید. شما هم مستقل باشید شما هم تکیه به ملّتتان داشته باشید حرف ما این است، این همه تهمت به ما میزنید، خدا هدایتتان کند!
امیدواریم که به حق محمّد و آل محمّد خدا به شما عزیزان حاضر کمک کند، و حرفهای شما که همه خیر است به واقع خودش برساند. و از شما میخواهیم که هر جا میروید، و در هر مجلسی که صحبت میکنید از صفات خدای تعالی بگویید. از رحمت خدا از قدرت خدا، از کرم خدا و… از این صفات حُسنای پروردگار که مردم را امیدوار به رحمت خدای تعالی کنید. این برای شما فرهنگیان لازم است و تأثیر هم دارد. انشاء الله که موفق باشید به برکت صلوات بر محمّد و آل طاهرینش.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر